مجلس صبح چهارشنبه ۳-۰۷-۹۲ (ازدواج وخواستگاری-صداقت در امر ازدواج-خواب-خانم‌ها)

007

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

مهم‌ترین مسئله در زندگی مرد و زن مسئله ازدواج و تشکیل خانواده است و تقریبا همه‌ی مسائلی که در این مورد است. جزوه خانواده‌ که نوشتم کوچک است، بد نیست بخوانید هر مشکلی که دارید، این جزوه را بخوانید، اگر جواب سوال شما در آن بود، حل شده، جوابِ من است، اگر نبود، آن وقت نامه بنویسید.

مسئله خواستگاری، مقدمات ازدواج مثل این که کسی می‌خواهد در استخر شنا کند اول پایش را آهسته می‌گذارند، ببیند آب گرم است یا سرد. بعضی‌ها آب خیلی گرم و بعضی‌ها آب سرد می‌خواهند، خواستگاری هم به منزله این است. یک تبلیغات نادرستی چه از ناحیه نویسندگان یا گویندگان زن و مرد شده و اشتباه برداشت می‌کنند. خواستگاری فطرت است بعد خودتان فکر کنید درمی‌یابید. یکی از فقرا می‌گفت، زمان حضرت صالحعلیشاه کسی آمد و پرسید چرا ازدواج و خواستگاری باید از طرف مرد باشد؟! (در یک کلمه جواب فرمودند خیلی مهارت ایشان را می‌رساند که تمام مسائل و مشکل را در یک کلمه جمع می‌کردند، منتهی به همین دلیل محتاج به تفکر بود که ما می‌خوانیم نفهمیده رد نشویم، نظیر پند صالح که دیده‌اید) ایشان فرمودند برای اینکه در فطرت مرد نیاز است و در فطرت زن ناز! همان تفسیری که روانشاناسان می‌کنند. این را حمل بر این کردند که مرد می‌آید خودش را بر زن عرضه می‌کند که من می‌خواهم با تو ازدواج کنم، زن هم غالباً در دل قبول می‌کند منتهی عیبش این است که غالب زنها خیال می‌کنند وقتی که این شخص آمد، من گفتم بله! و روی خوش نشان دادم دیگر کار تمام می‌شود و حال آنکه همان‌طور که زن اختیار دارد، مرد هم اختیار دارد.

من در تجربه دیدم. جهتش هم این است حالا چون معاشرت مرد و زن زیاد است، بیش از آن حدی است که این رسم شده است. این است که پدر و مادرها تصور می‌کنند همینکه همدیگر را در بیرون دیدند، کافیست و حال آنکه در بیرون این عیب را دارد که هر دو خانواده‌ صحنه‌سازی می‌کنند، یعنی در موقع خواستگاری هم مرد می‌خواهد خودش را نشان بدهد و هم زن. از مرد بپرسند چه کار می‌کنی؟! می‌گوید بغل دست دایی‌ام کار می‌کنم، می‌گویند عجب معلوم می‌شود دایی‌اش آدم مهمی است، بعد یکی آهسته اگر بپرسد دایی‌ات چه کاره هست؟ می‌گوید بیکار!

باید تماس این دو خانواده با هم عین حقیقت باشد و حتی گاهی اوقات اگر یک قدری کمتر از واقعیت باشد، بهتر است تا بیشتر. مثلا می‌گوید هر شب باید به فلان هتل برویم، مرد می‌گوید من می‌توانم هفته‌ای سه بار بروم فلان رستوران، هر چه خواستی سفارش بده ولی در واقعش می‌تواند هفت بار برود، اول سه بار طی کند بعد که هفت بار شد، بیشتر مورد توجه باشد. اخباری در مورد برخورد زن و شوهر از حضرت صادق(ع) در کتب هست، بخوانید. واقعا نشان دهنده‌ی این است که ایشان برای خانواده در کسوت یک روانشناس و روانکاوِ دقیق صحبت کردند. این است که از اول زن هم توقع نداشته باشد که وقتی مرد خواستگاری آمد و قبول هم کردید، مرتباً بیاید نه دیگر! این علامت بندی است که طرفین به این بند، آزادی‌های زیادی خودشان را می‌بندند. ولی کارهای اساسی‌شان هست. در همین جزوه‌ای که نوشتم یک فصل آن در مورد خواستگاری است که مفصل ذکر کردم.

بنابراین اگر مردی آمد و من هم پسندیدم ولی رفت دیگر نیامد و این خانم دلش به همان شخص بسته باشد، نه! بند و گره دل را وقتی ببندد که طرفین بخواهند، همین طور که زن می‌پسندد، ممکن است که مرد نپسندد و یا مشکلاتی داشته باشد. خیلی بخواهند احتیاط کنند باید بپرسند اگر مشکلی دارید بگویید که ما بدانیم. به هر جهت با صراحت رفتار کنند. بسیاری از دعاوی خانوادگی به خاطر همین مسائل است. مسائل مهم را فراموش می‌کنند. حالا مثلا می‌گوید، شوهرم معتاد است می‌پرسم پس چرا قبول کردی؟ می‌گوید آن وقت نفهمیدم و تحقیق نکردم، آن زمان تحقیق نکردند یعنی همین صورت ظاهر را دیدند، مشکلات خانواده که در موردش بررسی کنند، ندیدند. یکی اینکه باید بپرسند اعتیاد داری یا نه؟! و حتی تحقیق کنند. پدر و مادر بعد ازین چکار خواهند کرد، خیلی از پدر و مادرها پسرشان را دوست دارند و نمی‌خواهند از او دور شوند و پسر هم اول بار به خواستگاری آمده است، ولی باید پدر و مادرش را احیاناً نگه دارد. در این موارد که در آینده زندگی خواهد شد، باید بررسی کند. اگر این کارها را بکنند مشکلات کمتر خواهد شد.

راجع به خوابها نوشتند. برای فهم خواب اول باید به خودتان نگاه کنید الان خیلی‌ها خودشان، روحیه‌ی خودشان را نمی‌دانند. خواب آشکار می‌کند. به اصطلاح، آن ناخودآگاهِ ما که در بیداری کار نمی‌کند در خواب به صورتهایی در می‌آید. یکی از این صورتها جن است، همه ما (من خودم) در جوانی و بچگی تا وقتی زیر نظر پدر و مادر بودیم و مادر بخصوص، ما را از جن می‌ترساندند. از جنّی که به کمک ما می‌آید نمی‌گفتند، از جنّی که می‌ترسانند بله! یعنی آن درون ما و ترسی که از یک مطلبی داریم، ولی به روی خودمان نمی‌آوریم و از این ترس نگرانیم، همین به صورت جن نگه داشته می‌شود. آیاتی که جلوی اینها خوانده می‌شود و این‌ها را می‌گیرد در واقع ما را توجه می‌دهند که اینها درون خود ماست بدون اینکه بفهمیم و از درون خودمان به خدا پناه می‌بریم.

یک دعاهایی نظیر أَعُوذُ بِكَ‏ مِنْك البته همیشه نمی‌شود گفت، گفتنی نیست. یک وقتی حال کسی این‌طوری می‌شود. می‌گوید خدایا از تو، به خودت پناه می‌بریم. یعنی آنچه را که شیطان می‌کند به امر رحمان است. یعنی آنچه را که شیطان می‌کند به دستور الهی می‌بینیم و بخدا پناه می‌بریم (از تو به خودت پناه می‌بریم) این یک جنبه‌ی احترامی که در زندگی عادی ما منتقل شده که وقتی مثلا نامه‌ای می‌نویسند، می‌نویسند خدمت بندگان حضرت آقا، من که بنده ندارم این یعنی ما کوچکتر از آنیم، که به خود حضرت آقا نامه بنویسیم این نامه را به بندگان حضرت آقا می‌نویسیم.

اگر بگوییم أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ، همان اول از شرّ شیطان به تو پناه آوردیم، تو که هم ردیف شیطان نیستی شیطان بنده توست. بنابراین از خودت به خودت پناه می‌بریم. و بعد هر وقت این اثر نداشت، اثر نداشتنش هم این است که به معنی توجه نکردید. اگر از دفعه اولی که گفته می‌شود، توجه کنیم که این معنایش چیست؟ تقریبا به دفعات این معنی به خاطر ما می‌آید. جن یعنی هر چیز پنهان از لحاظ ما، لغت جنین که می‌گویند یعنی پنهان. خیلی چیزهایی پنهان است که ما نمی‌بینیم مثل ویروس در عالم مادی است ولی نمی‌بینیم. صفت جن را بر همه اینها می‌شود گذاشت، اما جنّی که موجود مستقلی باشد ما از آن خبر نداریم، جز همان‌قدر که خداوند در قرآن چند جا گفته است، به همان اندازه بیشتر هم نه! البته به خواب هم توجه داشته باشد، منتهی نه اینقدر توجه داشته باشد که زندگی‌اش از خواب بگردد، نه! خواب برای اینکه آدم خودش را بشناسد یا آن کسی که خواب دیده شناخته بشود خیلی مهم است، بهترین وسیله است ولی بطور معمولی خیلی وقتها نباید تکیه کرد.

بعضی‌ها می‌گویند ما حرف شوهرمان را نمی‌فهمیم و شوهرمان هم حرف ما را نمی‌فهمد این دلیلش این است فقط با حرف ارتباط داشته باشند نه! صحیح نیست که حرف را بفهمد و یا نفهمد. هر کدام سلیقه‌ای دارند. در زندگی معمولی هم همینطور است. سلیقه‌ها و علاقمندی طرفِ صحبت را بدانند و مراعات کنند هیچ اشکالی ندارد. یک شخصی از کارهای تجارتی خوشش می‌آید یکی از فعالیتهای زراعتی. از اول ازدواج اگر مرد و زن سعی کنند که هر دو در یک رود وارد شوند. مثل اینکه دو تا رودخانه کوچک پهلوی هم می‌رود. (ما بچه بودیم خیلی بازی می‌کردیم بازهای ما فطری و طبیعی بود ما دهاتی بودیم حسن دهاتی‌گری این است. البته تانژانت و سینوس نخوانده بودیم البته بعد خوانیدم. اما طبیعت را می‌شناختیم.) اهل طبیعت بودیم مثل دوتا جوی آب پهلوی هم می‌رود یکی بیلچه می‌زند و این دو تا را یکی می‌کند و به هم متصل می‌شوند اول تمام رودخانه متصل نمی‌شود ولی کم کم از بغل سائیده می‌شود و یک رودخانه بزرگتری درست می‌شود.

در مورد ازدواج هم زن و مرد باید سعی کند اولاً سلیقه‌ی طرف را محترم بدانند. خیلی زن‌ها و شوهرها دیدم مثلا زن به مسابقات ورزشی علاقمند است، مرد خوشش نمی‌آید. خب زن وقتی که مرد نیست نگاه کند، نه اینکه وقتی مرد هست بگوید حیف است این مسابقه را از دست بدهم. رضایت شوهر را بر میل خودش ترجیح بدهد. بلعکس شوهر، به مطالعه علاقمند است زن یک خورده حوصله کند مرد این را می‌خواند. من آن‌وقتها که دادگستری بودم دوره‌هایی با رفقرا داشتیم و همه دوره های حسابی بود و الان هم من خیلی‌هایشان را می‌روم، قبول دارم آدم‌های حسابی هستند و حرفهای حسابی می‌شنویم. در یکی از این دوره‌ها که داشتیم دو نفر خیلی به ورزش علاقمند بود (یکی که مرحوم شد، خدا رحمتش کند، نمی‌دانم آنجا هم مسابقات را می‌بیند یا نه!) محبت می‌کردند نگاه نمی‌کردند ولی با هم در مورد ورزش حرف می‌زدند، ما می‌خندیدیم بعد بالاخره قرار شد که در هر جلسه‌ای که داریم یک ربع اول مال اینها باشد. هر حرفی که می‌خواهند بزنند، بعد مال ما. به همین طریق دوره‌مان ادامه پیدا کرد و هزار استفاده معنوی دیگر هم داشت. یک قدری باید کوتاه بیایند، حرف را نمی‌فهمد، یعنی چه! بله! برای اینکه یک فیزیکدان وقتی از مراحل فیزیکی صحبت می‌کند، آن کسی که ورزش دوست است نمی‌فهمد و خسته می‌شود. این یکی هم وقتی از مسابقات ورزشی صحبت می‌کند آن فیزیکدان چیزی نمی‌فهمد. سلیقه‌های مختلف ضررش این است که اگر هرکسی با خودخواهی به سلیقه‌اش چسبیده باشد، خب با آنهای دیگر هماهنگ نیست. ولی اگر به یک انسان دیگری هم حقِ حیاط، زندگی و لذت بدهد خودش هم کوتاه می‌آید، با هم سلیقه‌ها یکی می‌شود.

این بحث‌هایی هم که در مورد آخر زمان می‌شود و ظهور حضرت، مردم اگر با هم مخالف باشند حضرت ظاهر نمی‌‌شود. مردم آماده می‌شوند، آن وقت ایشان ظهور می‌کنند. حالا ان‌شالله حرف‌های من اقلاً یک کمی مفید باشد، یک خرده در موردش فکر کنید. هیچ وقت فکر نکنید که این حرفها به عرفان چه مربوط! تو دلتان به من بگویید به تو چه این حرفها! یک خرده حرف شما درست است.

حضرت صالحعلیشاه از بعضی آقایان علما تعریف می‌کردند و علاقمند بودند و ارتباط داشتند، من جمله آیت‌الله شیخ حسن سنگَلَجی، از روحانیون مُصلِح بود مرد بزرگی بود. می‌آمد دیدن ایشان، ایشان هم می‌رفتند. یکبار به حضرت صالح‌علیشاه گفته بود درویش های شما هیچ کدامشان درست آداب شریعت را نمی‌دانند، شریعت که مقدم است. گفتم بله راست می‌گویی ولی این تقصیر شماست برای اینکه خداوند من و شما را گذاشته و شما باید این چیزها را یادشان بدهید و من باید عرفان یادشان بدهم. وقتی پیش من می‌رسد من می‌خواهم عرفان و معنویت یادش بدهم می‌بینم آن اولی‌هایش را بلد نیست. کی باید اولی‌ها را یادش می‌داده؟ شما، پس تقصیر شما بیشتر است.

این حرفهایی که من زدم از اولی‌هاست. از چیزهایی است غیر درویش هم اگر باشد گوش بدهد، بنویسد. ولی درویش خودش باید معلمِ این‌طور حرفها باشد. این است که من ناچار این حرف را می‌زنم. خودم هم در ضمن سیر و سلوک، همچنین مطالعاتِ فقهی و شرعی که کردم نتایجی که گرفتم آن را در اختیار شما قرار می‌دهم. به هر جهت من را ببخشید گاهی اگر این حرفها را می‌زنم، اگر خوشتان نمی‌آید خُب نیایید بروید. اگر خوشتان می‌آید بنشینید و گوش بدهید اگر نه که نه!

Tags