مجلس صبح جمعه ۰۱-۰۶-۹۲ (اهمیت و احترام به مجالس فقری -آقایان)

حاج دکتر نور علی تابنده - مجذوبعلیشاه

بِسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

این صحبتی که می‌کنیم امر فوق‌العاده‌ای نیست، اما من چون فراموشکارم چیزی که یادم آمد می‌خواهم با همه در میان بگذارم. مسأله‌ی تشکیل مجالس امر مهمی است، در تهران که حسینیه‌ داریم، خداوند ان‌شاءالله بانیان و واقفان‌شان را رحمت کند (مرحوم عضدالملک و مرحوم مشیرالسلطنه) و فرزندانش و همچنین بزرگانی که در این‌جا افراد را ارشاد می‌کردند از زمان حضرت سلطان‌علیشاه و آقای شیخ عبدالله حائری (رحمت‌علیشاه) و بعد حضرت نورعلیشاه و حضرت صالح‌علیشاه و الی آخر که چنین جای وسیعی را در اختیار ما گذاشتند؛

شعله‌ی آتشی هم اگر می‌آید، اضافات را می‌سوزاند، ولی آتش جهنم بر این‌جا حرام است، بر جایی که حسینه داریم و مجالس در حسینه تشکیل می‌شود، در واقع جمعیتی را مأمور کرده‌اند که چایی بیاورند و یکی دیگر هم کفش مرتب کند؛ همه در این‌ حسینیه‌ها شریک هستند، هم صاحبخانه‌اند و هم مهمان (هم میزبان و هم مهمان) و این عظمت و توفیق را خداوند به همه تقسیم کرده و همه این احساس را دارند. در این‌جا مادامی که اقطاب و بزرگان بودند و هستند، احترام باید گذاشت، در واقع همه، این حسینیه را قبول دارند، جاهای دیگری هم مثل مشهد و اصفهان و جاهای دیگر هم حسینیه وجود دارد، ولی خیلی قبل از اوایل تغییر اوضاع اجتماعی در ایران، مجالس در منازل افراد تشکیل می‌شد.

مثلاً مرحوم صدرالدین آرامی در کاشان که حضرت نورعلیشاه و بعد هم حضرت صالح‌علیشاه فرمانی صادر کردند که مجالس را در منزل خودت بگیر و آقای شیخ عبدالله حائری قبل از این‌که از کربلا به تهران منتقل شوند، منزل‌شان را حسینیه حائری نمودند. فقرای آن زمان هم  به قصد اقامت ایشان که هم جایی داشته باشند و هم حسینیه خریداری کردند، مجالس در منازل هم در صورتی تشکیل می‌شد که اجازه‌ی خاصی داده می‌شد. تشکیل مجلس یا انحلال (البته خیلی بندرت مجلسی منحل شده) یا تغییر محل مجلس در اختیار قطب زمان است. آقایان مشایخ هم که به شهرستان‌ها تشریف می‌برند، اگر آن‌جا چیزی می‌گویند روی اختیار خاصی است که به آن‌ها داده شده یا بعداً با تلفن تأیید می‌شود.

مجلس خیلی محترم است، سهل‌انگاری نکنید، این‌قدر محترم است که مجال جر و بحث و مخالفت با هم در این‌جا نیست.

در آن دقایقی که مجلس است، آن منزل متعلق به آن صاحبخانه نیست، آن منزل متعلق به صاحب اصلی مجالس است یعنی حضرت بقیةالله که حیات دارند و همه‌ی ما زیر پرچم او هستیم و به نام مبارک علی است. این نیست که در اختیار صاحبخانه باشد و هر کس مسافرت رفت، به هر کسی انتقال بدهد یا اگر شهرش و محل اقامتش تغییر می‌کند، رها کند و بگوید فلان کس بیاید؛ باید بپرسند، حتی اگر کسی نبود، مجلس منحل می‌شود، برای این‌که یک نفر با علاقه این کار را بکند. در آن لحظه منزل متعلق به آن صاحبخانه نیست. یک‌بار من آمدم یکی از مجالس تهران منزل کسی، دم در دیدم یکی از فقرا ایستاده، گفتم چرا داخل نمی‌روی؟ گفت صاحبخانه گفته نباید بیایی تو، گفتم صاحبخانه منم، بیخود گفته، دستش را گرفتم و با هم رفتیم. در این لحظه منزل متعلق به او نیست که یکی را اجازه دهد و یکی را اجازه ندهد یا آن مجلس جای جر و بحث نیست مثل اماکن محترمه برای ما حساب می‌شود. در آن‌جا هیچ‌کس نباید جر و بحث کند، مجلس و محل مجلس متعلق به مولا علی است، درواقع در آن ساعت شما را دعوت کرده، مولا علی صبح جمعه شما را به این‌جا دعوت کرده است، اگر گرفتاری دارید نمی‌آیید، ولی این نیست که اگر با صاحبخانه کدورتی داشتید، نیایید. دو درویش هیچ‌وقت نباید با هم کدورت داشته باشند، در آن‌جا جای ابراز کدورت نیست و جای صلح (صلح‌خانه) است، شما دو تا برادر را به هم صلح بدهید.

بنابراین هیچ‌کس نباید گله‌مند باشد که چرا فلان‌جا مجلس است و اگر منزل ما بود می‌رفتیم. مجلس صاحبخانه‌ی خاصی دارد، شما مهمان‌ها باید آن را محترم بدانید، از شما دعوت کرده که صبح جمعه این‌جا بیایید. در زندگی عادی می‌بینیم که این امر موهبتی است و عدم قبول این جنبه، اعراضی است، هرگز نباید کدورتی وجود داشته باشد، در بعضی شهرستان‌ها شنیده‌ام که کدورتی وجود دارد که ناچار مجلس منحل می‌شود، برای این‌که مجلس جای صلح است نه میدان جنگ، در جای صلح شمشیر نمی‌کشند، هر چه می‌خواهید میدان جنگ شمشیر بکشید.

ان‌شاءالله به این تذکر و یادآوری من هم خوب فکر کنید، البته محتاج به یادآوری هم نیست، دل‌های همه این را می‌گوید.

Tags