خلاصه صفات مومنین

بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد

ور نه  سزاوار  خداوندیش  کــس  نتواند  که  به  جا  آورد

مؤمن خدا خواه و خدا جوست، نیت خالص و دل خاشع و تن خاضع دارد.

پایش از راه بیرون نرود و بر راه نلغزد، دوستیش بی آلایش و کردارش بی غش باشد.

به خود پرداخته، به دیگران نپردازد، از خود بر خود ترسان و دیگران از او در امان باشند.

نگاهش به معرفت، بهره اش عبرت، خاموشی او حکمت، گفتارش حقیقت است.

دانایی را با بردباری، و گذشت با توانایی، و شجاعت با نرمی و مهربانی دارد.

و هنگام نیکی کردن شادان و از بدی پشیمان و بر خود ترسان باشد.

پایان کار را بسنجد و در سختیها پافشاری کند.

و در هر حال و هر کاری از صبر و صلوة جوید و آماده و مهیای مرگ باشد و ساز و برگ آن را فراهم سازد.

سرمایه عمر را بیهوده نگذراند و در نیکی صرف نماید و سفارش به نیکی نماید.

حیائش بر شهوت چیره باشد، و گذشتش بر خشم، و دوستی بر کینه و قناعت بر آز،

جامه مانند مردم پوشد، و در میان آنها زندگی کند و دل به آنها نبندد.

و در کار بندگی شتاب کند و کار امروز به فردا نیندازد.

در دنیا میانه روی کند و از معصیت خود را نگاه دارد. زیانش به کسی نرسد. به بد کننده ی بر خود نیکی کند.

و با آنکس که از او بکسلد به پیوندد. و محروم کننده را ببخشد.

سؤال(در خواست مالی) از کسی نکند و در خواست دیگران را رد نکند.

روی نیاز جز به بی نیاز نبرد و نیاز نیازمندان را بر آورد. انصاف نخواهد و انصاف دهد.

خود را از لغزش نگاهدارد و همیشه مقصر شمارد. و از لغزش دیگران در گذرد.

دشمن ستمگری و یار ستمدیدگان باشد. و از سردی مردم دلگیر نگردد.

تجسس عیوب نکند. و عذر پذیرد و عیب پوشد. از چاپلوسی مردم شاد نگردد. از بدگوئی اندوه به خود راه ندهد.

با مؤمنین یکدل باشد و در شادی آنها شاد و به گرفتاری آنها اندوهناک گردد.

اگر تواند به همراهی چاره اندیشد و دل آنها را خوش سازد و اگر نتواند از خدا در خواست چاره نماید.

برای آنها خواهد آنچه برای خود خواهد و برای آنها پسندد آنچه برای خود پسندد.

از مؤمن قهر نکند. و پند در پنهان دهد. و نیکی آنها در آشکار و پنهان خواهد.

به روی آوردن دنیا خشنود نگردد و از رفتن آن اندوهگین نشود.

همت بلند دارد، به عادت بد خو نکند، لغزش زا تکرار نکند، تا نپرسند نگوید و چون گوید کم و سنجیده گوید.

کردارش گواه گفتارش باشد. از تدبیر زندگانی فرو گذار نکند.

از فریب و دو رویی بر کنار باشد. و خود را بزرگ نشمارد و دیگران را پست نبیند.

کسی را سرزنش نکند و با مردم نستیزد و با زنان کم نشیند ولی به آنها مهربان باشد و دلشان خوش دارد.

دل همسایه را به دست آرد. صدا را بلند نکند، سخن چینی نزد کسان ننماید. در اصلاح کوشا باشد.

در حکم از درستی نگذرد. ستم روا ندارد، در خنده پرده حیا ندرد. در کارها شتاب نکند.

نام مردم به بدی نبرد، حفظ الغیب همه نماید، دشنام ندهد.

دوست دانا گزیند و از یار بد بپرهیزد. یاور ستم زدگان و یار آوارگان و ناتوانان باشد.

با درویشان نشیند، و خوشنودی مردم را بر خوشنودی خدا نگزیند و به مال و جان و اندام در همراهی کوتاه نکند.

او را که خوانند بپذیرد. بر دوستان به دیدار سلام کند. در کارها مشورت نماید، در مشورت خیانت نکند.

رشوت نگیرد، گر چه حق الزحمه و حق الجعاله که ناروا نیست ستاند.

و اگر چه دقت در این مزامین با سنجیدن خود و کردار ما نا امیدی آورد ولی کرم خدا بی پایان و فضلش فراوان است.

نباید دست از طلب داشت و آنچه به تمام نتوان دریافت همه اش را نتوان گذشت.

گر چه وصالش نه به کوشش دهند            در طلبش آنچه توانی بکوش

باید کوشید و این صفات را میزان ساخته کردار را بر آن سنجیده خود را گناه کار و تبع روزگار دیده با نیاز از درگاه بی نیاز پوزش خواست.

بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد

ور نه  سزاوار  خداوندیش  کــس  نتواند  که  به  جا  آورد

امید که به همه دوستان حال بندگی و نیاز مندی بخشد و آنچه که پسند مولی است موفق دارد.

و همواره خلاصه دستورات را که در این سر عبارت درج است با خداوند به بندگی با عموم و شفقت و خیر خواهی با برادران دینی به خدمت و کوچکی در خاطر داشته عمل را مطابق آن سازیم و با آن سنجیم و به پندار و گفتار و رفتار نیک فریاد یاری خواستن و دعوت من انصاری بزرگان را اجابت کنیم.

از رساله شریف پند صالح تألیف حضرت آقای صالح علیشاه(قدس سره العزيز)