ستيزه جويي عليه وكلاء،توطيه اي در بن بست

امروز بر آن شديم تا آنچه را ناگفته و در نهان داشتيم و نمي خواستيم بازگو شود عيان كنيم، اما واقعيت ها،تراژدي هولناكي را در پيش روي ما قرار نهاده كه  سكوت انزواطلبانه را خيانتي به جامعه وكلاء و هر حقوقدان با عزتي قلمداد نموده…
جامعه وكلاء و حقوقدانان:

همچـوخامشان بسته‌ايم زبان          حـرف مـن بـخـوان از اشـاره‌ها

ما ز اسـب و اصـل افــتـاده‌ایم       مـا پـیـــاده‌ایـــم ای ســواره‌ها

امروز بر آن شديم تا آنچه را ناگفته و در نهان داشتيم و نمي خواستيم بازگو شود عيان كنيم، اما واقعيت ها،تراژدي هولناكي را در پيش روي ما قرار نهاده كه  سكوت انزواطلبانه را خيانتي به جامعه وكلاء و هر حقوقدان با عزتي قلمداد نموده و عدميت را نهايت اين هجوم بي محابا به خويش دانسته.لذا دل را فراخ نموده  و آنچه كه مانند آك سربسته و آماسيده در آن داشتيم،ناخواسته و به جبر بر مكتوبات آورده و ناچار آنرا تقرير نموده.تا شايد در تنوير و شفاف سازي اذهان انسان هاي هوشيار وبيدار گامي رهگشا و معقول برداشته باشيم.

 آري مي خواهيم از ناميديها،نامراديها و اپورتونيستهاي واپسگرا با رخت پوش دفاع از عدالت و ژست مردمسالارانه اما سركوبگر، بنويسيم.از مناديان ، نگاهبانان ايمان و منكوب كننده گمراهان به زعم خويش. اما در چنين فضايي به عنوان يك انسانِ عدالت جو و واقعيت گرا ميدانيم نبايد با بي تفاوتي قرين شد. مي دانيم ، سكوت ، خيانت است ، نا پخته و نسنجيده عمل كردن نيز خيانت است . اما با وجودِ اين مي دانيم ها ، نمي دانيم چه بايد كرد ؟ و ازكجا بايد آغاز نمود؟ با همه وجود از جنابان ، بانيان داد، مي خواهيم درين خصوص تكليف ، حدود و اختيارات ما را (جامعه وكلاء)مشخص نمايند.

((آري اينچنين است برادر))دادگاهها،دادگستري ها و دادسراها جولانگاه ستيز سكتاريستي و نبرد با وكلاي راستين ، جسور وحق طلب شده است.دستگاههايي كه تكليفشان اصلاح و سرزنش مجرمين و در نهايت تامين امنيت جامعه است اما با كمال تعجب امروز مي بينيم اينان آسايش و امنيت خويش و جامعه را در تضعيف، بي حرمتي و رفتار حقارت آميز با وكلاء مي بينند.آناني كه مرزها و حدود كشور را حريم چندصد متري مراجع قضايي مي دانند و سربازان و يساولان را نيز در همين راستا به كار مي گيرند.حال اينكه اگر ايشان اين تعداد سرباز  را در كنار مرزها و يا مناطق حاجت مند مي گذاشتند به يقين امروز شاهد اين همه قاچاق و ناامني دركشور نبوديم و بلكه تعداد بزه كاران و مراجعين به دستگاه قضايي  نيزسير نزولي مي يافت اما اينك چه مي بينيم،آنچه مي بينيم در باورمان نمي گنجد،دردِآتش گرفته است. باري مي بينيم جان كندن ارزشهاي حق وحق طلبيي ومدافعين آن را و ضجه جگرسوز اصول وكالت مستقل و دفاع را.آري دردا ، واسفا،دريغا اكنون نه اعتلاي آن مراجع را ،بلكه افتضاح مي بينيم. باري حاكمان امر قضا به نام استقرار عدالت محوري، انحصارطلبي را پيشه خود ساختند و آن جسوران(وكلاي زنداني) را در حبس به پاسباني ايستادند و به نام توسعه قضايي(187) ،وكلاي حقيقي و راستين را قرباني نمودند و به نام افزايش اسمي وكلاء در دام كِشنده و كُشنده افراط افتادند و آن كردند كه نبايد مي كردند.به جاي برقراري عدالت اسلامي و كشتن تبعيض و…به مقابله با آن ياوران عدالت پرداختند.يا كه بدتر از آن ،بگير، ببند و بزن و… وغافل بودند و هستند كه عدالت كٌشي خود عدم عدالت محوريست.و كتمان حق و بايكوت دفاع از حقيقت،خود فساد زاست و موجبات سستي و در نهايت نابودي را ايجاب مي نمايد. جهت حفظ خطوط قرمز و تابوهاي خودساخته(كه هرگز كسي آنها را نشناخت)قربانيان را بار ديگر قرباني نمودند و آنان را به تكرار به مسلخ فرستادند.

نازنينان، گناه اين همه سقوط و قهقراي مشميزكننده با كيست؟كشور سراپا درد است چرا كه قدرت توتاليتري دردآفرين است.

دوستان(همكاران) شما خود شاهد وناظريد و چه شاهد و ناظري بيناتر از شما،كه ما سراپا خون و دليم از اين اوضاعي كه هست ! مگر نه اينكه عدل ، داد و تامين عدالت سبب و عامل پيوند ما با آن مراجع و بزرگواران آن است، مگر نه حقوق  يعني مساوات،برابري و پرواز بسوي همزيستي عاري از تعصب،و..پس چرا  اينان اينچنين جماعت را به ريشخند و تمسخر گرفته اند؟چرا حقوق و عدالت! را  بي وكيل مستقل اشاعه مي دهند؟ و يا با حالتها و حيلتها آن را بي ارزش مي نمايند.چرا جامعه حقوقي را با وكيل پلاستيكي،كذايي و انديشه فروش مي حواهند؟قطعناً انان ديگر صداي ما را نمي شنود و يا نمي خواهند بشنود.پس بايد به خود آييم، خويشتن را بشناسيم و قبل از انحطاط و روز پايان، انديشه كرد و يا اينكه با لمپنيسم ، واندليسم و هوچي گري قضايي كنار آمد و يا نهايت اينكه با اهرمن قرين و همخانه شد.          دوستان سقوط نزديك است تراژدي در راه است بايد چاره اي انديشيد.آنچه اعيان است بيان اين مطلب است سروران و بزرگان جامعه وكلاء در راس هرم فهم و درك اين موضوع قرار دارند و اينان بايد چاره انديشي نمايند كه قطعاً در اين راه، حمايت ما خاكيان را نيز يدك خواهند كشيد. دوستان وگراميان قوم، و اي ذابحان منفعت، قطعاً درد را مي دانيد درمان را بجوييد و در راه درمان يابي  و بسط آن تا آنجا پيش رويد كه تبسم و خوشنودي همكاران خويش را مشاهده نماييد!در غير اينصورت  در دام محافظه كاري مفرط و حب مقام افتاده ايد و روشنگري ، دلسوزي و شهامت را منكر وبلك تخطيه نموده ايد.

مهتران، اوضاع نابسامان قضايي كشور با ما سخن مي گويد كه بايد كاري كرد بايد قالب سكوت ،انفعال ،يخ زدگي و بي تفاوتي را در هم شكست و از وكلاي شبه قاره و بنگلادش غربي ياد گرفت و آموخت كه ديگر پرويزخان در كار ديوان  مداخله ننمايد،نه آنچنان ما كه  خردسال و طفل حقوقي يك ولايت با وجيزه هاي دريده منكوب بر ديوار ، در روزگار روشنگري ، امرنمايد: آنها نيز متهمند ، بگردينشان،فريب رختهاي شيك وپسامدرن با ليبلِ برندز  و كارديني را نخوريد.باري بزركواران، بايد از خود مايه بگذاريم تحليل و بررسي نماييم حساسيت ويژه اي از خويش نشان دهيم بايد به داد كانون(جامعه وكلاء) و وكيل مدافع بي دفاعٌِ جسور برسيم كه سخت در معرض انواع تهديدات و چالشهاست.

نه چپ نه راست

منبع : وبلاگ گفتمان افشین
http://goftemanafshin.blogfa.com