مجلس صبح یکشنبه ۱۲-۶-۹۱ (اثر روان بر جسم-طلسم و جادو-خواب و رویا – خانم‌ها)

پیام دوست - بیانات مکتوب حضرت مجذوبعلیشاه

بِسمِ‌اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

امروز چند نفر از پزشکان، فقرا آمده بودند و چند جلسه‌ای بود که درباره اثر روانی بر جسم صحبت می‌کردند. اولین بار یک دانشمند اتریشی به نام مِسْمِر(Franz Anton Mesmer) این بحث را پیش کشید. البته بعداً او را گرفتند و گفتند جادوگر است پس معلوم می‌شود کارهایش اثر دارد و به همین دلیل او را گرفتند. ولی آن دوران انکیزیسیون (Ankizision ) باصطلاح تفتیش عقاید نبود که او را بگیرند و اعدام کنند. خیلی هم اوضاع ملایمتر شده بود. همیشه خیلی قشر بوده است. این هم بخصوص از بعضی اخبار دینی (چه مسلمانها،چه مسیحی‌ها) سوء تفسیر می کردند و دشمنان خودشان را به این اسم تکفیر می‌کردند. یا کسی که احتمال می‌دادند که بر آنها ممکن است تسلط پیدا کند و یا کسی که معتقد باشد بگوید که حکومت مال شما نیست مال همه ی مردم است.

گالیله یک مرد آرامی در امور اجتماعی بود. دانشمندی که ستاره‌ها را نگاه می کرد و با نجوم خودش را هم سرگرم می‌کرد و هم عالم نجوم بود. او کسی بود که اولین بار ثابت کرد زمین ساکن نیست که خورشید دور زمین بگردد! زمین در حرکت است و دور خورشید می گردد. سر و صدا ها بلند شد که این کفر می‌گوید. در کتاب مقدس «تورات» گفته است که نخیر! زمین ساکن است و خورشید دور آن می‌چرخد. او را گرفتند و محاکمه اش کردند. در جلسه ی محاکمه قبلا توصیه کرده بودند که اگر توبه کنی آزادت می کنند وگرنه ممکن است اعدامت کنند. گالیله توبه کرد و گفت من چنین حرفی نزدم. و این ادعایی که کردم درست نیست. بعد که از جلسه ی محاکمه بیرون ‌می آمد، همان درب دادگاه که یک عده ای از مردم جمع شده بودند، گفت که من از گفته ی خودم توبه کردم ولی زمین از گردشِ به دور خورشید توبه نکرده و نمی کند. و به این ترتیب خلاص شد.

مِسْمِر نمی‌دانم همچین توبه‌ای کرده است یا نه! ولی زنده بود. و بعد از آن ماند، بطوریکه این نظر را می‌گفتند مِسْمِریسم،که همین مِسْمِریسم در کارش ترقی کرد و نظریات فِرُویْد(Freud) بوجود آمد و بعد از فروید هم باز نظریات دیگری امثال یونگ و … آمد. یعنی عقیده و فکر را نمی‌شود پنهان کرد، روی جسد خاک می ریزند بعد از مدتی فاسد می شود و از بین می‌رود. که حتی در آداب و مقررات شرعی هم هست که تا مدت سی سال نباید دفن دیگری بر روی جنازه انجام شود بعد از سی سال مانعی ندارد.( دیگر برای این همه جمعیت روی کره زمین دیگر جایی نبود). بله مسمر این اعتقاد را داشت که بدن ما مثل یک کارخانۀ اتوماتیک است. وقتی این بشر که خودش مخلوق خداوند است می‌تواند ماه نورد بسازد که وقتی این ماه‌نورد یک پیچش خراب شد از اینجا می توانند آن را درست کنند. (این کار بشری است که مخلوق خداوند است، خودِ خداوند بیشترش را می تواند و انجام می‌دهد.) از روی زمین ماهواره‌ها را تعمیر کردند و خداوند هم بعضی ازپیچ و مهره‌های شل ما را تعمیر می‌کند. مسمر دانشمندی بود و می‌خواست همه چیز ها را به زبان علمی بیان کند. می‌گفت که غیر از این بدن که خدا آفریده و خودش کار خودش را انجام می‌دهد، یک نیروی انسانی و یا یک نیروی حیوانی در او وجود دارد، یعنی نیرویی که به این شخص زندگی داده است.
یک کارخانه بسیار منظم و خوب و یا ماهواره‌ای که به ماه می‌رود. وقتی که می‌خواهد شروع به کار کند باید لااقل یک نفر آن را روشن کند. این بشر هم همینطور، خداوند یک نیروی حیوانی به او داده است که این نیرو دیدنی نیست و در تمام بدن پخش است. آنوقت مثالی می‌زند که بیشترین نیرو یکی در نوک انگشتان، یکی در چشم و یکی در فکر است. اینها مطالبی هستند که او گفته است، البته از نظر او این علم مانیوتیزم و یا هیپنوتیزم، که به مانیوتیزم نیروی جوانی می گفتند. علم هیپنوتیزم هم در واقع(با اختلافاتی) بر همین مبنا بود. حالا این نیرو در همه کم یا زیاد وجود دارد و در آن کسی که می‌گوید انجام می دهم و اگر بتواند انجام بدهد، که می گوید:

چرخ برهم زنم گر غیر مرادم گردد

یعنی همان نیرویی است که خداوند دارد، یک جرقه‌ای از آن به ما داده است بدون اینکه چیزی از خودش کم شود.
کسی که متخصص امور نجوم و هیئت است، او باید دقیقاً فکر کند که این مسئله واقعیت خارجی دارد یا نه؟ ولی انسانهای دیگر که متخصص نیستند بر آنها لازم نیست، فرضی است که بر مبنای این فرض افکار دیگری می آید، همچنین تمام نظریات، حتی نظرات علمی خیلی محکم هم، معلوم نیست در خارج، واقعیت داشته باشد. ولی برای ما چه فرق می کند؟! چه واقعیت داشته باشد که ماه دور خورشید می‌گردد یا زمین یا هیچ کدام، یا واقعیت نداشته باشد ما اینجور فرض کردیم و همه کارهایمان را بر این مبنا گذاشته‌ایم. حال ما که غیر متخصص هستیم، نمی‌توانیم بگوییم این واقعیت ندارد،باید بگوییم بر فرض اینکه این واقعیت دارد،زندگی مان را تنظیم کنیم. مثلا یک فیزیکدان (فیزیک نجومی) می گوید چطور ما روی زمین ایستادیم و نمی‌افتیم! خوب زمین که در حال چرخش است اگر از آن طرف بچرخد ما باید بیفتیم. آنهایی که آن طرف کره زمین هستند می‌گویند نه! وقتی که شما نشسته‌اید ما باید افتاده باشیم، در صورتی که ما هم نمی‌افتیم. فیزیکدان‌ها می‌گویند چون زمین سر جای خودش می‌چرخد، این یک نیرویی ایجاد می‌کند که موجودات روی زمین را جذب می کند. به ما ربطی ندارد که آیا صحیح است یا نه؟ ما همین قدر می گوییم که خداوند همه ی ما را در روی زمین نگه داشته است، همین اندازه برای ما کافیست. تمام نظریات علمی برای ما همین که اثبات شدند و در زندگی ما وارد شدند، برای ما کافی است. بعضی‌ها هم از این قبیل صحبتها گفته‌اند که دور زمین فوت می کنند و زمین می‌چرخد، در هر صورت زمین می چرخد، روز و شب می‌آیند چه، کسی فوت کند و یا فوت نکرده باشد به ما ربطی ندارد. اشخاص غیرمتخصص پاپیچ نظریات علمی نباید بشوند، هر نتیجه علمی که هست اگر آثار و نتایجِ آن نظریه مورد قبول و عمل ما هست، برای ما درست است. مانند همین نظریات راجع به نیروی روحانی.
در مورد جادوگری و سحر هم خیلی سؤالاتی کردند،آنچه که سواد من می‌رسیده گفته‌ام. ولی نه! هیچ جادو و طلسم، آنطوری که عوام و ما خیال می‌کنیم نیست، که همه کار بتوان با آن کرد. جادو به خودش اثر نمی‌کند یعنی خودش را نمی تواند جادو کند. مثل یک کارتونی هست که، جارو برقی را وصل می کنند همه چیز را به خودش می‌کشد. بعد آن آخر خودش را هم می‌کشد به خودش بعد تمام می‌شود. نه! و از طرفی ما نمی‌دانیم جادو طلسم و … هست یا نیست! اما بعضی اوقات یک آثاری می‌بینیم. ما اگر این آثار را بخواهیم معنی کنیم که یعنی چه؟ یک نظریه جدید به وجود می‌آوریم و می‌گوییم که این طلسم است و این جادوست. چهکار داریم طلسم هست یا نه! فقط شما در آنجاهایی که، آن کسانی که گفتند طلسم شکن یا جادو شکن داشته باشید، آنرا صحیح است انجام بدهید. دیگر چکار دارید! آخر بعضی سوالات را می‌بینم، چون خودم نمی‌دانم، می‌گویم نمی‌دانم. بعضی‌ها را نمی‌خواهم بگویم نمی‌دانم، ناچارم یک چیزی بگویم. نه اینکه می خواهم جهل خودم را پنهان کنم، نه! برای اینکه اگر بگویم نمی‌دانم، آن سؤال کننده گیج می‌شود می‌گوید این چه چیز مهمی است.
در مورد اثر روان در جسم، مسلماً اثر دارد، برای اینکه تجربیات فراوانی کردیم. یکی از این تجربیات خواب است، خواب هم کار جسمِ تنها نیست کار روان هم هست، رویایی که می‌بینیم. این رویا بعضی اوقات اثر دارد. من از خودم رویایی که می‌گویم یک مرتبه مرا شفا داد. البته رویا به صورتی در می آید که من احترامات و قدرت او را می‌دانم، به صورت پیغمبر به صورت علی.
بنابراین ما همین قدر که بدانیم اینها هست، حالا به همین اندازه کافی است که بدانیم، بعد اگر بیشتر بخواهیم بدانیم برای آنهایی که اطلاع بیشتری از این آثار دارند، باید پیروی آنها را بکنیم و از آنها بپرسیم واِلّا شعری که می گوید:

من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر / من عاجزم زگفتن و خلق از شنیدنش

من نمی‌توانم بگویم چون گنگم، خلق هم نمی‌توانند بشنوند چون همه کر هستند. همین را بگویید و خیالتان راحت باشد. منتها دستوراتی را که دارید رفتار کنید که اگر همان جنبه ی معنوی به کمک شما نیاید حداقل به ضررتان نیاد.

 

Tags