حقوق فردی – دکتر بیژن بیدآباد

حقوق فردی - دکتر بیژن بیدآباد‫ﺣﻘﻮق ﻓﺮدی ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪای از ﺣﻘﻮق اﻧﺴﺎﻧﻬﺎﺳﺖ ﻛﻪ دوﻟﺖﻫﺎ ﻣﻮﻇﻒ ﺑﻪ رﻋﺎﻳﺖ و اﺳﺘﻴﻔﺎء آﻧﺎن ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻧﮕﺎه ﻣﻜﺎﺗﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﻘﻮﻗﻲ ﺑﻪ ﺣﻘﻮق ﻓﺮدی ﺑﺴﻴﺎر ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ و در ﺟﻮاﻣﻊ و ازﻣﻨﺔ ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺷﻜﺎل ﻣﺨﺘﻠﻔﻲ ﺑﻪ ﺧﻮد ﮔﺮﻓﺘﻪاﻧﺪ. اﺳﻼم ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﺒﺤﺚ اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﻲﻧﮕﺮد ﻛﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺸﺮ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺻﺎﻟﺖ ﻓﺮد در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﮔﺮدد ﻛﻪ اﻧﺴﺎن و ﺟﺎﻣﻌﺔ اﻧﺴﺎﻧﻲ را ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﻃﺒﻌﻲ وی ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻧﺴﺎزد ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺷﻜﻮﻓﺎﺋﻲ روﺣﺎﻧﻲ وی ﻧﻴﺰ ﮔﺮدد. در اﻳﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ ﺷﺮح ﻣﺒﺎﺣﺚ اﺻﻠﻲ در ﺣﻘﻮق ﻓﺮدی پرداخته شده و از ﻣﻨﻈﺮ ﺣ‪ﻜﻤﺖ در ﻋﺮﻓﺎن و ﺗﺼﻮ‪ف اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮرﺳﻲ شده است. ﻋﻤﺪهﺗﺮﻳﻦ ﻣﺒﺎﺣﺚ در ﺣﻘﻮق ﻓﺮدی ﺷﺎﻣﻞ آزادی ﻓﺮدی، آزادی ﻋﻘﻴﺪه، آزادی اراده، آزادی ﻣﺬﻫﺐ، آزادی ﺑﻴﺎن، آزادی اﻗﻠﻴﺖﻫﺎ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. دکتر بیژن بید آبادی ﺟﻨﺒﻪﻫﺎی اﻓﺮاط و ﺗﻔﺮﻳﻂ ﻣﻜﺎﺗﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﻘﻮﻗﻲ را ﺑﺮرﺳﻲ ﻧﻤﻮده و ﻗﻮاﻋﺪ ﻣﺴﺘﻨﺒﻂ از ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ‫را ﻣﻄﺮح ﻣﻲﻧﻤﺎید که بخش اول آن تقدیم خوانندگان می‌گردد:

‫آزادی ﻓﺮدی
‫ﺑﻄﻮر اﻋﻢ‪ آزادی از ﺟﻤﻠﻪ ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻚ اﻧﺴﺎن ﺑﻪ اﻧﺴﺎن دﻳﮕﺮ داده ﺑﺎﺷﺪ ﺑﻠﻜﻪ آزادی از ﺣﻘﻮق ﻃﺒﻴﻌﻲ اﻧﺴﺎناﺳﺖ ﭼﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ و ﺟﺎﻣﻌﻪ و دﻳﮕﺮان آن را ﻗﺒﻮل ﻛﻨﻨﺪ و ﭼﻪ ﻧﺸﻨﺎﺳﻨﺪ. اﮔﺮ دوﻟﺖﻫﺎ و ﺣﻘﻮق ﻣﻮﺿﻮﻋﻪ اﻗﺪام ﺑﻪ ﻣﺤﺪودﻛﺮدن اﻳﻦ ﺣﻖ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻋﻤﻼً ﺑﺮای ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻣﻌﻪ و اﻧﺘﻈﺎﻣﺎت آن اﺳﺖ و در ﻏﻴﺮ آن ﻇﻠﻢ و ﺗﻌﺪ‪ی ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﺣﻘﻮقاﻓﺮاد ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﺷﻮد. ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻣﻌﻪ و اﻧﺘﻈﺎﻣﺎت آن را ﺑﻪ ﺗﻌﺎﺑﻴﺮ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺗﻔﺴﻴﺮ و ﻟﺬا ﻗﻮاﻋﺪ ﺣﻘﻮقوﺿﻌﻲ ﺑﺮ اﻳﻦ ﻣﺒﻨﺎ ﺷﻜﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﺳﺖ. اﻳﻦ ﺗﻔﺎﺳﻴﺮ ﻫﻤﻮاره ﺑﺎ اﻓﺮاط و ﺗﻔﺮﻳﻂ روﺑﺮو ﺑﻮده و اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﻜﻮﻣﺖ اﻳﺠﺎد ﺷﺪهﺗﻌﺎﻟﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ را در ﻧﻮع اﻳﻦ ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎ ﺗﻌﺒﻴﺮ و ﺗﻔﺴﻴﺮ ﻛﺮدهاﻧﺪ. اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ ﻛﻪ در ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻴﺰان آزادیﻓﺮد ﺗﻌﺎرﻳﻒ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﻳﺎﻓﺘﻪ و ﻓﻌﻞ ﻳﺎ ﻋﻤﻠﻲ در ﻳﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺻﻮاب و در دﻳﮕﺮی ﺟﺮم ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻳﺎﻓﺘﻦ ﺗﻌﺎدل درﻗﺎﻧﻮﻧﮕﺰاری ﻣﺴﻠﻤﺎً از ﭘﻴﭽﻴﺪهﺗﺮﻳﻦ ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎی ﻋﻘﻠﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮز ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﺣﻘﻮق ﻓﺮد و آزادی وی را ﺗﺮﺳﻴﻢ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ.
‫ﻧﮕﺎه اﺳﻼم ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﺮز ﺗﻨﻬﺎ در ﺷﺮاﻳﻂ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺪه ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﻓﺮدﮔﺮا و ﺟﺎﻣﻌﻪﮔﺮا ﻧﻤﻲﮔﻨﺠﺪ و ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ اﺻﺎﻟﺖ ﻓﺮد و اﺻﺎﻟﺖاﺟﺘﻤﺎع را ﻫﺮ دو ﻣﺪ‪ ﻧﻈﺮ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻲﻧﮕﺮد ﻛﻪ ﺗﻌﺎﻟﻲ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﺸﺮ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﺻﺎﻟﺖ ﻓﺮد در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪﺑﺎﻳﺪ ﺗﻨﻈﻴﻢ ﮔﺮدد ﻛﻪ اﻧﺴﺎن و ﺟﺎﻣﻌﺔ اﻧﺴﺎﻧﻲ را ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺻﻴﺎت ﻃﺒﻌﻲ وی ﻣﻨﺘﻬﻲ ﻧﺴﺎزد ﺑﻠﻜﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺷﻜﻮﻓﺎﺋﻲ روﺣﺎﻧﻲ وی ﻧﻴﺰ ﻣﻨﺠﺮ ﮔﺮدد.

آزادی ﻋﻘﻴﺪه
‫ﻳﻜﻲ از ﻣﻮارد آزادیﻫﺎی ﻓﺮدی آزادی ﻋﻘﻴﺪه اﺳﺖ. ﻧﻈﺎمﻫﺎی آزاد ﻧﻴﺰ اﻳﻦ اﺻﻞ را ﺷﻨﺎﺧﺘﻪاﻧﺪ و آن را ﺗﺎﺋﻴﺪﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. وﻟﻲ در ﻋﻮض ﺑﺴﻴﺎری از رژﻳﻢﻫﺎی ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺗﺒﻌﻴﻀﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ را ﺑﺮای اﻓﺮاد ﺑﺎ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ وﺿﻊ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻣﻌﻤﻮﻻً اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ رژﻳﻢﻫﺎ ﻧﻈﺎمﻫﺎﻳﻲ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻳﻚ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﻣﺸﺮوﻋﻴﺖ ﺣﻘﻮق اﻓﺮاد ﺑﺮ ﻣﺒﻨﺎی اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی آﻧﻬﺎ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﺷﻮد. در ﻧﻈﺎم ﺣﻘﻮﻗﻲ اﺳﻼم ﻋﻘﻴﺪه ﻣﺒﻨﺎی ﺗﺒﻌﻴﺾ در ﺣﻘﻮق ﻧﻴﺴﺖ ﻣﮕﺮ ﺑﻪ ﺟﻬﺖ ﺗﺮﻏﻴﺐ اﻓﺮاد ﺑﻪ اﻋﺘﻼی ﻓﻜﺮی آﻧﻬﺎ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎلدارﻧﺪﮔﺎن اﻋﺘﻘﺎدات ﺷﺮک و ﺑﺖﭘﺮﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﺠﺴﻤﻪای را ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮد ﻣﻲداﻧﻨﺪ ﻋﻘﻼً ﺑﺎﻃﻞ اﺳﺖ و ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺗﺮﻏﻴﺐ اﻓﺮاد وﺗﺤﺪﻳﺪ آﻧﻬﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه ﺳﺨﻴﻒ ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺣﺘﻲ ﺑﺎ ﺗﺤﺪﻳﺪ ﺣﻘﻮق دارﻧﺪﮔﺎن آﻧﻬﺎ اﻳﺸﺎن را ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻖ در ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺧﻮدﺑﻜﺸﺎﻧﺪ ﺗﺎ از آن دﺳﺖ ﺑﺮدارﻧﺪ و ﺑﻪ ﺗﻔﻜّﺮی ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺣﺮﻛﺖ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﺑﺎ اﻳﻦ وﺟﻮد ﺣﺘﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ اﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪودﻳﺖﻫﺎ درزﻣﺎن در ﺻﺪر اﺳﻼم اﻳﺠﺎد ﺷﺪ ﻛﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﮔﺮدﻳﺪ و ﻋﺪم ﻗﺒﻮل اﺳﻼم ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﺗﺪاوم ﻋﻘﻴﺪه و ﺣﻜﻮﻣﺖ درآن دوره ﺧﺎص ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﻋﺪم ﻣﺘﺎﺑﻌﺖ از ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﻮد و ﺷﺎﻳﺪ ﻧﺘﻮان اﻳﻦ ﻗﻮاﻋﺪ را ﺑﻪ ازﻣﻨﺔ ﺑﻌﺪ ﺗﻌﻤﻴﻢ و ﺗﺴ‪ﺮی داد زﻳﺮا درازﻣﻨﺔ ﺑﻌﺪ ﺗﻼزم اﻋﺘﻘﺎد ﺑﻪ اﺳﻼم و ﺗﺒﻌﻴﺖ از ﺣﻜﻮﻣﺖ وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺖ ﭼﻮن در دوران ﺑﻌﺪ از ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﻛﺮم ص ﺑﺠﺰ ﭼﻬﺎر ﺳﺎلﺧﻼﻓﺖ ﻋﻠﻲ (ع) ﺣﻜﻮﻣﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮﻗﺮار ﻧﺸﺪ. در ﺻﺮاﺣﺖ آزادی ﻋﻘﻴﺪه ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» اﻛﺮاﻫﻲ در دﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ «. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ واژة دﻳﻦ در اﻳﻦ آﻳﻪ ﻣﻌﺎﻧﻲﺑﺴﻴﺎری دارد ﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ ﻃﻴﻒ وﺳﻴﻌﻲ از اﻋﺘﻘﺎدات ﺗﺎ روش زﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﻲﺷﻮد وﻟﻲ ﻣﻔﻬﻮم اﻳﻦ ﻣﻨﻄﻮق ﺑﻪ اﻋﺘﻘﺎد ﻗﻠﺒﻲﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﮔﻮﻳﻨﺪه اﻳﻦ آﻳﻪ ﻳﺎ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪﮔﻲ از ﻃﺮف او اﻳﻦ آﻳﻪ ﺑﺮ او ﻧﺎزل ﺷﺪه اﺳﺖ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ در اﻳﻦارﺗﺒﺎط ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» و ﺑﮕﻮ ﺣﻖ از ﭘﺮوردﮔﺎر ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺧﻮاﻫﺪ اﻳﻤﺎن آورد و ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﻛﻔﺮ ورزد ».

آزادی اراده
‫آزاد ﺑﻮدن اراده ﻓﺮد و اﺧﺘﻴﺎر او در ﻣﺒﺎﺣﺚ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺣﻘﻮق ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﻫﺎ و ﻛﻠﻤﺎت ﻣﺨﺘﻠﻒ اﺑﺮاز ﺷﺪه ﻛﻪ اﻧﻮاع آزادیﻫﺎو ﺣﻘﻮق دﻳﮕﺮ ﻧﻈﻴﺮ آزادی ﻣﺬﻫﺐ، آزادی ﺗﻦ، آزادی ﺑﻴﺎن، آزادی ﻋﻘﻴﺪه، آزادی اﺟﺘﻤﺎع و ﻧﻈﺎﻳﺮ آن از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻮاردآزادی اراده ﻫﺴﺘﻨﺪ. از ﻟﺤﺎظ ﺣﻘﻮق اﺳﻼم ﻫﻴﭻ ﻓﺮدی ﺑﺮ ﻓﺮد دﻳﮕﺮی آن ﻧﻮع ﺑﺮﺗﺮی را ﻧﺪارد ﻛﻪ ارادة ﻣﺸﺮوع و ﺣﻘﻮقدﻳﮕﺮی را از او ﺳﻠﺐ ﻧﻤﺎﻳﺪ ﻣﮕﺮ ﻃﺒﻖ آن ﻗﺮارداد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺿﻤﻨﻲ و ﺣﻘﻮق ﻣﻮﺿﻮﻋﻪ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ آن ﻛﻪ اﻓﺮاد ﺣﻘﻮق ﺧﻮد رادر ﻗﺒﺎل زﻧﺪﮔﻲ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻋﻄﺎء ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. در ﻏﻴﺮ آن ﺣﻖ ﭼﻴﺮﮔﻲ و اﺳﺘﻴﻼء و ﺳﻠﻄﻪ ﺑﺮ ارادة اﻓﺮاد ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺳﻠﺐآزادی ارادة ﻓﺮد اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺸﺮوع اﺳﺖ. در ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﺧﻄﺎب ﺑﻪ رﺳﻮل اﻛﺮم) ص (ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» ﺑﺮ آﻧﺎن ﭼﻴﺮﮔﻲ ﺑﺮایﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ «. و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ﺧﺪاوﻧﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮش از اﻋﻤﺎل اﺳﺘﻴﻼء و ﭼﻴﺮﮔﻲ ﺑﺮ ﺧﻠﻘﺶ ﻣﻨﻊ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ و اﻳﻦ ﺣﻖ را ﻧﻴﺰ ﺑﻪ اوﻋﻄﺎء ﻧﻤﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻛﻪ او را ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻧﻔﻮس ﻣﺆﻣﻨﻴﻦ اوﻟﻲ ﻣﻲداﻧﺪ وﻟﻲ اﺟﺎزه ﺳﻠﻄﻪ ﺑﻪ او ﻋﻄﺎء ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ. اﺻﻞ آزادی اراده در ﺣﻘﻴﻘﺖ ﻣﻨﺸﻌﺐ از ﺣﻘﻮق ﻓﻄﺮی ﻓﺮد اﺳﺖ و اﻳﻦ آزادی را ﻓﺮد ﺑﺎ ﺧﻠﻘﺖ ﺧﻮد ﺑﻪ ﻫﻤﺮاهﻣﻲآورد. ﻧﺎﮔﻔﺘﻪ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺤﻤﻴﻞ اراده ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻃﺒﻖ ﻣﻮازﻳﻦ ﺣﻘﻮق وﺿﻌﻲ ﻳﺎ اﻧﻮاع دﻳﮕﺮ آن ﻧﻈﻴﺮ ﺗﺤﻤﻴﻞ اراده ﺗﻮﺳﻂواﻟﺪﻳﻦ ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻮاردی اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻳﺎ ﻓﻄﺮت ﻧﮕﺎﻫﺪاری و ﺣﻔﻆ ﻓﺮزﻧﺪان وﺿﻊ ﻳﺎ اﻳﺠﺎد ﺷﺪه اﺳﺖ. دﻳﺪﮔﺎﻫﻬﺎ و ﻧﻈﺮﻳﺎت ﻗﺮون اﺧﻴﺮ در ﻓﻠﺴﻔﻪ ﻣﺎرﻛﺴﻴﺴﻢ و ﻣﺸﺎﺑﻪ آن ﻛﻪ ﺑﻬﺮهﻛﺸﻲ ﻓﺮد از ﻓﺮد را ﻣﻤﻨﻮع ﻣﻲداﻧﺪ ﻧﻴﺰ دراﺻﻞ وﺟﻬﻲ از اﺻﻞ آزادی اراده اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺣﻘﻲ ﺑﺮای ﻓﺮدی ﻗﺎﺋﻞ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﺳﺘﺜﻤﺎر دﻳﮕﺮان ﮔﺮدد. در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎاﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﻨﻊ ﺑﺮدهداری ﻧﻴﺰ ﻗﺎﺑﻞ ﻃﺮح اﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ اﻳﻦ ﭘﺪﻳﺪه ﺑﺎ اﺳﺘﺜﻨﺎﺋﺎﺗﻲ در اﻳﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﻣﻲﮔﻨﺠﺪ و آن اﻳﻦاﺳﺖ ﻛﻪ اﺳﻼم در ﺷﺮاﻳﻂ ﻗﻮاﻧﻴﻦ و ﻋﺮف ﺟﺎﻣﻌﻪ آن زﻣﺎن ﻧﺨﻮاﺳﺖ ﺷﺎﻟﻮدة ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﻛﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس ﺑﺮدهداری ﻣﺴﺘﻘﺮ ﺑﻮدﻳﻜﺒﺎره ﺑﻪ ﻫﻢ رﻳﺰد و اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع را ﺑﺎ وﺿﻊ ﻗﻮاﻋﺪی ﺧﺎص ﻛﻪ ﺑﺮده ﺷﺪن را ﺳﺨﺖ و آزادﮔﻲ ﺑﺮدﮔﺎن را ﺳﻬﻞ ﻣﻲﻛﺮد، ﺣﻞ ﻧﻤﻮد ﺗﺎ ﺑﺮدهداری را در ﻃﻮل زﻣﺎن ﺣﺬف ﻧﻤﺎﻳﺪ. اﮔﺮ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﻛﺮم ص در آن زﻣﺎن ﺑﺮدهداری را ﻣﻠﻐﻲ ﻣﻲﻓﺮﻣﻮد ﻋﻤﻼًﻣﺴﺎﺋﻞ ﺣﺎد‪ی در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻀﺞ ﻣﻲﮔﺮﻓﺖ، ﻣﻨﺠﻤﻠﻪ ﺑﺮدﮔﺎن دﭼﺎر آﺳﻴﺐﻫﺎی ﻣﻌﻴﺸﺘﻲ و ﮔﺬران ﻋﻤﺮ ﻣﻲﺷﺪﻧﺪ ﭼﻪ ﻛﻪ اﻳﻦﮔﺮوه ﺗﻮان ﻛﺎﻓﻲ ﺑﺮای اداره ﻣﻌﺎش ﺧﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ و از ﻃﺮف دﻳﮕﺮ دﺳﺘﮕﺎه و ﺗﺸﻜﻴﻼﺗﻲ ﺗﺄﺳﻴﺲ ﻧﺸﺪه ﺑﻮد ﻛﻪ اﺳﺮا را ﺳﺎﻣﺎندﻫﺪ و ﺧﺮج آﻧﻬﺎ را ﺑﭙﺮدازد و ﺗﺤﺖ ﻣﺮاﻗﺒﺖ اﻣﻨﻴﺘﻲ و ﻣﻌﻴﺸﺘﻲ ﻗﺮار دﻫﺪ و در ﺟﻨﮕﻬﺎ و ﻏﺰوات ﺗﻌﺪاد آﻧﻬﺎ ﻧﻴﺰ ﻛﻢ ﻫﻢ ﻧﺒﻮد، ﻟﺬا از ﺷﻴﻮه ﺑﺮدﮔﻲ در اﺻﻞ ﺑﺮای ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﻲ آﻧﺎن اﺳﺘﻔﺎده ﻧﻤﻮد وﻟﻲ در ﻋﻮض آزاد ﻧﻤﻮدن ﺑﺮده ﻳﺎ رﻗﺎب را از ﻣﻮارد زﻛﺎتو ﻛﻔﺎرات و ﻣﺴﺘﺤﺒﺎت ﻣﺆﻛﺪ ﻗﺮار داد ﺗﺎ ﺑﻪ آﻫﺴﺘﮕﻲ ﺧﻴﻞ ﺑﺮدﮔﺎن در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﺳﺎﻳﺮ ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﺣﻘﻮق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺧﻮد ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪ ﺷﻮد و ﺑﺘﺪرﻳﺞ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺣﻞ ﮔﺮدﻧﺪ.

‫آزادی ﻣﺬﻫﺐ
‫ﻗﻮاﻧﻴﻦ اﺳﺎﺳﻲ ﻣﺨﺘﻠﻒ راﻳﺞ در ﻋﺎﻟﻢ ﺑﺮای اﻳﻨﻜﻪ ﺣﻜّﺎم را از ﺻﺮف ﻫﺰﻳﻨﻪ در رواج دادن ﻋﻘﺎﻳﺪ و ﻣﺬاﻫﺐ ﺧﺎص ﻣﺎﻧﻊﺷﻮﻧﺪ و ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﻋﻘﺎﻳﺪ و ﻣﺬاﻫﺐ دﻳﮕﺮ ﻧﮕﺮدﻧﺪ و از ﻃﺮﻓﻲ اﻗﺪام ﺑﻪ ﺗﻘﻨﻴﻦ در ﻟﻪ ﻳﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺻﺎﺣﺒﺎن ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﺨﺘﻠﻒ وارﺑﺎﺑﺎن ﻣﺬاﻫﺐ ﻧﻨﻤﺎﻳﻨﺪ، اﺻﻞ آزادی ﻣﺬﻫﺐ و آزادی ﻋﻘﻴﺪه را ﺑﻪ ﻋﻨﻮان رﻛﻦ اﺻﻠﻲ در اﺻﻮل ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﻲ ﻣﻄﺮحﻧﻤﻮدهاﻧﺪ. اﻳﻦ اﺻﻞ در ﻋﻤﻞ اﺟﺎزة ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ دوﻟﺖ و ﮔﺮوهﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ در ﻗﻠﻤﺮو ﻋﻘﺎﻳﺪ و ﻣﺬاﻫﺐ دﻳﮕﺮان را ﺳﻠﺐ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. و اﺟﺎزه ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ اﻓﺮاد آزاداﻧﻪ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﺧﻮد را در ﻣﻼء ﻋﺎم اﺑﺮاز و دﻳﮕﺮان را ﺑﻪ آن دﻋﻮت و ﺗﺸﺮﻳﻔﺎت و ﺳﻨﻦ و ﻣﺮاﺳﻢﻣﺬﻫﺒﻲ ﺧﻮد را ﻣﺠﺮی دارﻧﺪ و اﻓﺮاد آزاد ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﻮرد ﻋﻼﻗﺔ ﺧﻮد ﺑﮕﺮوﻧﺪ و دوﻟﺖ و ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻣﺎﻧﻊ آن ﻧﺸﻮد.
‫اﺳﺘﺜﻨﺎء ﺑﺮ اﻳﻦ آزادی در ﺣﻴﻄﺔ ﺣﻘﻮق ﺟﺰاء ﻣﻄﺮح ﻣﻲﮔﺮدد ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ آداب و ﺳﻨﻦ ﻳﺎ اﺣﻜﺎم ﻣﺬﻫﺒﻲ در ﺣﻴﻄﺔ ﺟﺮمﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﺮ ﭼﻨﺪ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ آﻧﻘﺪر ﮔﺴﺘﺮده ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺣﻘﻮق ﺟﺰا در ﺗﻌﺎرض و ﻧﺎﻗﺾ ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﻲﻗﺮار ﮔﻴﺮد ﺑﻠﻜﻪ ﻓﻘﻂ ﺑﺎﻳﺪ اﺳﺘﺜﻨﺎﺋﺎﺗﻲ را ﺑﭙﻮﺷﺎﻧﺪ ﻛﻪ در ﺣﻴﻄﺔ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺟﺮم در ﺣﻘﻮق ﺟﺰاء ﻣﻄﺮح ﻣﻲﮔﺮدد و روح ﻗﺎﻧﻮناﺳﺎﺳﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﺆﻳﺪ آن اﺳﺖ. ﺑﺮای ﻣﺜﺎل ﻣﺮاﺳﻤﻲ ﻧﻈﻴﺮ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻛﺮدن اﻓﺮاد در ﭘﺎی ﺑﺖ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﻳﻚ رﺳﻢ ﻣﺬﻫﺒﻲ ﺟﺎﻫﻠﻴﺖ اﺳﺖوﻟﻲ ﻣﺴﺘﺜﻨﻲ از آزادی ﻣﺬﻫﺐ در ﻗﺎﻧﻮن اﺳﺎﺳﻲ اﺳﺖ و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺟﺮم در ﺣﻘﻮق ﺟﺰاء ﻗﺎﺑﻞ ﭘﻴﮕﻴﺮی اﺳﺖ. اﻳﻦ ﻣﻮراد اﺳﺘﺜﻨﺎءﻋﻤﻼً در ﺟﺎﻳﻲ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻖ ﻛﺴﻲ ﺗﺠﺎوز ﻳﺎ ﺣﻘﻲ از دﻳﮕﺮی ﺗﻀﻴﻴﻊ ﺷﺪه ﺑﺎﺷﺪ. در اﻳﻦ ﺣﺎﻟﺖ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺎﺗﻌﺮﻳﻒ ﺟﺮم در ﺣﻘﻮق ﺟﺰاء ﻣﻄﺎﺑﻘﺖ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. آزادی ﻋﻘﻴﺪه و ﻣﺬﻫﺐ در اﺳﻼم ﺑﻌﻨﻮان ﻳﻚ اﺻﻞ ﻛﻠﻲ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه اﺳﺖ. آﻳﺎت ﻣﺘﻌﺪدی در ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﺑﺮ اﻳﻦاﺻﻞ ﺗﺼﺮﻳﺢ دارﻧﺪ. ﺷﺎﻳﺪ ﺗﻔﺎوت ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ در آزادی ﻣﺬﻫﺐ در اﺳﻼم ﻣﻨﻊ اﺳﻼم درﺑﺎرة ﺷﺮک اﺳﺖ. ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﻛﻪﺣﻘﻮﻗﻲ ﺧﺎص از ﺻﺎﺣﺒﺎن اﻳﻦ ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﺸﺨﺼﺎً ﺳﻠﺐ ﺷﺪه ﺗﺎ آﻧﻬﺎ دﺳﺖ از ﺧﺮاﻓﺎت ﺧﻮد ﺑﺮدارﻧﺪ. ﺑﺮای ﻣﺜﻞ آن ﻛﺲ ﻛﻪﻣﺠﺴﻤﻪای را ﺳﺎﺧﺘﻪ و آن را ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮد ﻣﻲداﻧﺪ ﻋﻤﻼً دﭼﺎر ﻳﻚ ﻧﻮع ﻧﻘﺺ ﻓﻜﺮی اﺳﺖ و ﺑﺮای اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ او ﻛﻤﻚ ﻧﻤﻮد ﺗﺎاز اﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه ﺳﺨﻴﻒ دﺳﺖ ﺑﺮدارد ﻟﺬا ﻳﻚ راه ﺣﻞ ﻋﻤﻮﻣﻲ در اﻳﻦ ارﺗﺒﺎط ﺗﺤﻘﻴﺮ اﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه و ﺳﻠﺐ ﺑﺮﺧﻲ ﺣﻘﻮقاﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻳﺎ ﺗﺨﻔﻴﻒ اﻳﻦ ﺣﻘﻮق ﺑﺮای اﻳﺸﺎن اﺳﺖ ﺗﺎ اﻓﺮادی ﻛﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ ﻋﻘﻴﺪه ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻛﻢﻛﻢ دﺳﺖ از ﻋﻘﻴﺪه ﺧﻮد ﺑﺮدارﻧﺪ وﺑﻪ ﻓﻜﺮ اﻓﺘﻨﺪ و دﭼﺎر ارﺗﻘﺎء ﻓﻜﺮی ﺷﻮﻧﺪ. از ﻃﺮﻓﻲ راه ﺧﺮوج از اﻳﻦ ﻣﺤﺪودﻳﺖ را ﻓﻘﻂ ﺑﻪ اﻇﻬﺎر ﺷﻬﺎدت و ﻧﻪ ﺷﻬﺎدﺗﻴﻦ و ﻧﻪﺷﻬﺎدت ﺛﻼث ﻗﺮار داده و ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﻻ اﻟﻪ اﻻ اﷲ از ﺣﻘﻮق ﻣﺴﺎوی دﻳﮕﺮان در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺮﺧﻮردار ﻣﻲﺷﻮد، ﭼﻪ ﺑﻪ اﻳﻦاﻗﺮار ﺧﻮد اﻋﺘﻘﺎد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﭼﻪ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﭼﻪ در ادای اﻳﻦ اﻗﺮار ﺻﺎدق ﺑﺎﺷﺪ و ﭼﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ. در اﻳﻦ ارﺗﺒﺎط و ﺑﺮﺧﻼف ﺷﺮک ﻛﻠﻴﻪ ﻋﻘﺎﻳﺪ اﻟﻬﻲ ﻣﻌﺘﺒﺮ ﺗﻠﻘﻲ ﺷﺪهاﻧﺪ. ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» ﺑﻲﮔﻤﺎن ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪاﻳﻤﺎن آورﻧﺪ و ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻳﻬﻮدی ﺷﺪﻧﺪ و ﻧﺼﺮاﻧﻴﺎن و ﺻﺎﺑﺌﺎن ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻪ ﺧﺪا و روز آﺧﺮ اﻳﻤﺎن آورد و ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﻛﻨﺪﭘﺲ ﺑﺮ اﻳﺸﺎن اﺟﺮﺷﺎن ﻧﺰد ﭘﺮودﮔﺎرﺷﺎن اﺳﺖ و ﻧﻪ ﺑﻴﻤﻲ ﺑﺮ آﻧﻬﺎﺳﺖ و ﻧﻪ آﻧﺎن اﻧﺪوﻫﻨﺎک ﺧﻮاﻫﻨﺪ ﺷﺪ ».

آزادی ﺑﻴﺎن
‫ﺑﻴﺎن وﺳﻴﻠﻪ ارﺗﺒﺎط ﻣﻴﺎن ﻣﻮﺟﻮدات اﺳﺖ ﻛﻪ در واژهﻫﺎی اﻣﺮوزی ﺗﺤﺖ ﻋﻨﻮان اﻃﻼﻋﺎت و ﮔﺮدش آن و ﻧﺤﻮه اﻧﺘﻘﺎلآن از آن ﻧﺎم ﺑﺮده ﻣﻲﺷﻮد. اﺻﻮﻻً ﺑﺸﺮ آﻧﻘﺪر ﻋﻤﺮ ﻧﺪارد ﺗﺎ اﻃﻼﻋﺎت و ﻳﺎﻓﺘﻪﻫﺎی ﺧﻮد را در اﻳﻦ ﺟﻬﺎن ﺑﻪ اﺗﻤﺎم و اﻛﻤﺎلﺑﺮﺳﺎﻧﺪ و ﺑﻄﻮر ﻣﻄﻠﻖ و ﻣﺴﺘﻐﻨﻲ ﺷﻮد، ﻟﺬا داﻧﺶ در ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﻋﻤﺮ ﺑﺸﺮﻳﺖ در ﻫﺮ زﻣﺎن ﺑﺮ ﺗﺠﺎرب ﮔﺬﺷﺘﮕﺎن اﺳﺘﻮار و ﺗﻜﻤﻴﻞﻣﻲﮔﺮدد. اﻧﺘﻘﺎل اﻳﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪ در ﻗﺎﻟﺐ ﻣﻔﻬﻮم ﺑﻴﺎن ﻳﺎ اﻧﺘﻘﺎل اﻃﻼﻋﺎت ﺷﻜﻞ ﻣﻲﮔﻴﺮد. و اﮔﺮ اﻳﻦ اﻧﺘﻘﺎل اﻃﻼﻋﺎت ﺻﻮرتﻧﭙﺬﻳﺮد ﻋﻤﻼً رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻓﺮﻫﻨﮓ و ﻋﻠﻢ و داﻧﺶ ﺑﺸﺮ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻣﻲﺷﻮد. ﺑﻴﺎن، ﭼﻪ از ﻃﺮﻳﻖ اﻓﻮاه و ﭼﻪ از ﻛﺘﺎﺑﺖ و ﭼﻪ ازﻃﺮﻳﻖ ﺳﺎﻳﺮ وﺳﺎﺋﻞ رﺳﺎﻧﻪای و ارﺗﺒﺎﻃﻲ و ﺗﻜﻨﻮﻟﻮژی اﻃﻼﻋﺎت) ‪ (ICTﭘﻴﺎﻣﻬﺎی ﻓﺮد را ﺑﻪ دﻳﮕﺮ ﻫﻤﻨﻮﻋﺎن ﺧﻮد ﻣﻲرﺳﺎﻧﺪ. ﺑﻴﺎن در ﭼﺎرﭼﻮب ﻓﻠﺴﻔﻪ دﻳﺎﻟﻜﺘﻴﻜﻲ ﺑﻌﻨﻮان ﺗﺰ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﻮده ﻛﻪ ﺑﺎ اﻓﻜﺎر ﺷﻨﻮﻧﺪه ﻛﻪ آﻧﺘﻲﺗﺰ ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﺷﻮد، ﭘﺪﻳﺪه ﺳﻨﺘﺰ را ﺑﻨﺎﻣﻲﻛﻨﺪ ﻛﻪ اﺳﺎس رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد. ﺳﻨﺘﺰﻫﺎ ﺑﺎز در ﻣﻘﺎم ﺗﺰ از ﻃﺮﻳﻖ ﺑﻴﺎن ﺑﻪ دﻳﮕﺮی ﻣﻨﺘﻘﻞ و ﻫﻤﺎن آﺛﺎر راﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﺘﻜﺎﻣﻞﺗﺮی ﺧﻠﻖ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻣﺎﻧﻌﻲ در راه اﻳﻦ اﻧﺘﻘﺎل اﻃﻼﻋﺎت و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ﻫﺮﮔﻮﻧﻪ ﻣﺤﺪودﻳﺘﻲ درآزادی ﺑﻴﺎن ﻋﻤﻼً ﻇﻠﻢ ﺑﻪ ﺑﺸﺮﻳﺖ اﺳﺖ زﻳﺮا ﺟﺮﻳﺎن ﺣﺮﻛﺖ اﻃﻼﻋﺎت ﻣﻨﻄﺒﻖ ﺑﺎ ﺗﻜﺎﻣﻞ ﺑﺸﺮ اﺳﺖ و ﺗﻮﻗﻒ اﻳﻦ ﺟﺮﻳﺎن ﻳﻌﻨﻲﺗﻮﻗﻒ ﻛﻤﺎﻻت ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺸﺮی. از اﻳﻦ روﺳﺖ ﻛﻪ اﺻﻞ آزادی ﺑﻴﺎن ﺑﻄﻮر ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻳﻜﻲ از اﺻﻮل ﻣﻬﻢ درﺗﻮﺳﻌﻪ و رﺷﺪ ﻫﻤﻪ ﺟﺎﻧﺒﺔ ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺸﺮی ﺗﻠﻘﻲ ﻣﻲﮔﺮدد. از ﻟﺤﺎظ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻧﻴﺰ ﻫﻤﻴﻦ اﻫﻤﻴﺖ در ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺸﺮی ﺑﻪ ﭼﺸﻢﻣﻲﺧﻮرد. آزادی ﺑﻴﺎن ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺳﺒﺐ اﻧﻌﻜﺎس ﻳﺎ ﺑﺎزﺧﻮر رﻓﺘﺎر دوﻟﺖﻫﺎ ﺑﻪ اﺗﺒﺎع آﻧﻬﺎ ﺑﺎﺷﺪ و از اﻳﻦ ﻃﺮﻳﻖ دوﻟﺖﻫﺎ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨ درﻳﺎﺑﻨﺪ ﻛﻪ ﺳﻴﺎﺳﺘﮕﺰاریﻫﺎی ﺧﻮد را ﺻﺤﻴﺢ ﻳﺎ ﻏﻠﻂ اﺗﺨﺎذ ﻧﻤﻮدهاﻧﺪ و آﺛﺎر و ﻋﻮاﻗﺐ وارده ﺑﺮ اﺟﺘﻤﺎع را ارزﻳﺎﺑﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ و ﺧﻮاﺳﺘﻪﻫﺎ و ﺗﻤﺎﻳﻼت ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﺑﻬﺘﺮ درﻳﺎﺑﻨﺪ و ﻧﻘﺎط ﺿﻌﻒ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺧﻮد را ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ. در ﻃﻴﻒ ﻫﻤﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎی آزاد وﻣﺴﺘﺒﺪ وﺟﻮد ﭼﻨﻴﻦ ﺟﺮﻳﺎﻧﻲ ﻋﻤﻼً ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎ را در ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﺑﺎزﺗﺎب اﻋﻤﺎل ﺳﻴﺎﺳﻲ آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺻﻼح ﻣﻲﻛﺸﺎﻧﺪ زﻳﺮا ﺟﺮﻳﺎن ﺻﺤﻴﺢ اﻃﻼﻋﺎت ﻋﻤﻼً دﺳﺖ ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎ را در اﻧﺠﺎم آﻧﭽﻪ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﻓﻄﺮت ﺑﺸﺮی اﺳﺖ ﻛﻮﺗﺎه ﻣﻲﻛﻨﺪ. وﻗﺘﻲ ﺣﻜﻮﻣﺖﻫﺎاﺟﺎزه دادﻧﺪ ﻛﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺻﺤﻴﺢ ﮔﺮدش ﻳﺎﺑﺪ ﺑﺎﻳﺴﺖ ﻋﻤﻠﻜﺮد ﺧﻮد را در ﻗﺒﺎل اﻋﻤﺎل ﺧﻮد اﺻﻼح ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ در ﻏﻴﺮاﻳﻦ ﺻﻮرت اﻧﺘﻘﺎل اﻃﻼﻋﺎت ﺑﻪ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ اﺛﺮ اﻋﻤﺎل ﻧﺎﺻﺤﻴﺢ آﻧﻬﺎ را ﺑﻪ ﻧﻮﻋﻲ ﻧﻴﺮوی اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺨﺎﻟﻒ دوﻟﺖ ﺷﻜﻞﻣﻲدﻫﺪ. ﻋﻠﺖ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع در اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺎن ﻋﻤﻼً ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻧﻮراﻓﻜﻨﻲ در ﻣﺤﻞ وﻗﻮع ﻓﻌﻞ ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ و ﻣﺮﺗﻜﺒﻴﻦ و اﻓﻌﺎلآﻧﻬﺎ را در ﻣﻼء دﻳﺪ دﻳﮕﺮان ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ و ﻫﺮ ﭼﻴﺰ ﻛﻪ ﺧﻼف ﻧُﺮمﻫﺎ و ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎی ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه و ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﺟﺎﻣﻌﻪاﺳﺖ ﺑﺎ وﺟﻮد آزادی ﺑﻴﺎن ﺑﻪ اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻣﻨﺘﻘﻞ و ﺟﺎﻣﻌﻪ را در ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﺗﺨﻠﻔﺎت و ﺳﻮءاﺳﺘﻔﺎدهﻫﺎ و ﺑﺪﻛﺎری و ﻛﻢﻛﺎری وﺳﻮء رﻓﺘﺎر ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻗﺮار ﻣﻲدﻫﺪ. ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ آزادی ﺑﻴﺎن ﻣﺤﺼﻮر ﮔﺮدد ﻋﻤﻼً ﺳﺒﺐ ﺳﺮﻛﻮب ﺷﻮق و اﺷﺘﻴﺎق اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺷﺪه و ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺳﺒﺐ اﻧﺰوایﺳﻴﺎﺳﻲ ﻳﺎ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﻓﺮاد ﮔﺮدد ﻛﻪ ﺑﺎزﺗﺎب اﻳﻦ ﺑﻪ اﻧﺰواﻛﺸﻴﺪن ﻳﺎ در رﻓﺘﺎر ﺧﺸﻮﻧﺖآﻣﻴﺰ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ اﻗﺪاﻣﺎت ﺧﺸﻦ و اﻧﻘﻼﺑﺎتﻣﻲﮔﺮدد و ﻳﺎ ﺣﺲ ﻛﻨﺠﻜﺎوی و ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ اﻓﺮاد را ﺗﻀﻌﻴﻒ و ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺧﻤﻮدﮔﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲﺷﻮد. ﻫﺮ دو ﺷﻖ اﻳﻦ ﻣﺤﺪودﻳﺖﻧﻬﺎﻳﺘﺎً ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻋﻮارض و اﺑﺘﻼﺋﺎت ﺳﻮء ﺑﺮای ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﻠﻮهﮔﺮ ﻣﻲﺷﻮد ﻛﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ آن ﺟﺰ ﺗﻀﻌﻴﻒ ﺟﺎﻣﻌﻪ و در ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﺸﺮﻳﺖﭼﻴﺰی ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. ﻃﺮﻓﺪاران آزادی ﺑﻴﺎن آﻧﻘﺪر ﺑﺮ اﻳﻦ اﺻﻞ ﺗﺄﻛﻴﺪ دارﻧﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻧﻮع ﻣﺤﺪودﻳﺖ ﺑﺮای آن را ﻣﻮﺟﺐ اﺿﻤﺤﻼل ارﻛﺎنﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻲداﻧﻨﺪ. ﻟﺬا ﺑﺮ اﻳﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﻛﻪ آزادی ﺑﻴﺎن ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻄﻠﻖ ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﻴﺮد. در ﻧﻈﺎمﻫﺎی اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژﻳﻚآزادی ﺑﻴﺎن در ﭼﺎرﭼﻮب اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻮرد ﻗﺒﻮل ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد. ﻳﻌﻨﻲ ﺣﺎﻛﻤﻴﺖ ارزشﻫﺎ را ازﻗﺒﻞ ﺑﺎ اﻳﺪﺋﻮﻟﻮژی ﺣﺎﻛﻢ ﺗﻌﺮﻳﻒ و ﺧﻮب و ﺑﺪ را ﺑﺎ ﻣﻌﻴﺎرﻫﺎی آن ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻲﻛﻨﺪ و ﻟﺬا اﺟﺎزه ﻧﻤﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﻓﺮد درزﻣﻴﻨﻪﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ در زﻣﺮة ارزﺷﻬﺎی ﺑﺪ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ آزادی ﺑﻴﺎن داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﻴﻦ اﻣﺮ در ﺟﻮاﻣﻊ دﻳﮕﺮ ﺑﺎ ارزﺷﻬﺎی ﻋﺮﻓﻲﺟﺎﻣﻌﻪ ﺻﻮرت ﻣﻲﭘﺬﻳﺮد و ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻋﻤﺎل و رﻓﺘﺎر و ﺑﻴﺎن آﻧﻬﺎ ﻛﻪ ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ و ﺳﺎزﮔﺎر ﺑﺎ آداب و ﺳﻨﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ را ﺗﻘﺒﻴﺢﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎل ﻣﺤﺪودﻳﺖ آزادی ﺑﻴﺎن ﻣﺨﺎﻟﻒ ﺑﺎ ﻣﺼﺎﻟﺢ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ وﻟﻲ ﭼﻮن از اﺑﺰار آزادی ﺑﻴﺎن ﻣﻲﺗﻮان در ﺟﻬﺖﻣﻨﺤﺮف ﻛﺮدن اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻧﻴﺰ اﺳﺘﻔﺎده ﻛﺮد، ﻟﺬا ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ آزادی ﺑﻴﺎن ﻧﻤﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻄﻮر ﻣﻄﻠﻖ ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﺻﻼح وﻓﻼح ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺣﻜﻮﻣﺖ ﮔﺮدد زﻳﺮا ﺻﺎﺣﺒﺎن رﺳﺎﻧﻪﻫﺎ و اﺑﺰارﻫﺎی رﺳﺎﻧﻪای ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﺤﺮﻳﻒ واﻗﻌﻴﺎت اﻓﻜﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ را ﺑﻪاﻳﻦ ﺳﻮ و آن ﺳﻮ ﻛﺸﺎﻧﻴﺪه و ﻧﻬﺎﻳﺘﺎً ﺑﺎ دروغﺳﺎزی و اﻛﺎذﻳﺐ و ﻧﺸﺮ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﺧﻼف ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ دﻳﮕﺮ ﺻﺎﺣﺒﺎن ﻋﻘﺎﻳﺪ و ﻣﺬاﻫﺐ وآراء و ﻳﺎ ﺑﺎ ﻧﺸﺮ ﻣﻄﺎﻟﺐ ﻗﺒﻴﺤﻪ و ﺗﺤﺮﻳﻚ ارﺗﻜﺎب اﻓﺮاد ﺑﻪ ﺟﺮم ﻣﻮﺟﺒﺎت ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮد را ﻓﺮاﻫﻢ و ﺑﻪ ﺣﻘﻮق ﺣﻘﻪ دﻳﮕﺮان ﺿﺮر ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ. ﻟﺬا در ﺗﻤﺎم ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﺣﻘﻮﻗﻲ ﻫﻤﻮاره وﺿﻌﻴﺖ آزادی ﺑﻴﺎن ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻮ‪ﺳﻊ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻧﻤﻲﺷﻮد و اﺳﺘﺜﻨﺎﺋﺎﺗﻲ آن راﻣﻀّﻴﻖ ﻣﻲﮔﺮداﻧﺪ وﻟﻲ ﺷﺪت ﺿﻴﻖ در ﻧﻈﺎمﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ اﺷﺎره ﺷﺪ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. ﻣﺴﻠﻤﺎً آﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺻﺤﻴﺢ اﺳﺖآزادی ﺑﻴﺎن ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ آزاد ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻀﻴﻴﻊ ﺣﻘﻮق ﺣﻘﺔ دﻳﮕﺮان ﻧﺸﻮد و ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ آزاد ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﺗﻮﻫﻴﻦو اﺳﺘﻬﺰاء دﻳﮕﺮی را ﻓﺮاﻫﻢ ﻧﻨﻤﺎﻳﺪ و ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ آزاد ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ اﺧﻼق ﻓﻄﺮی ﺑﺸﺮ در ﺟﺎﻣﻌﻪ را ﻣﻮرد ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻗﺮار ﻧﺪﻫﺪ وﺑﺎﻳﺪ ﺗﺎ آﻧﺠﺎ آزاد ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺗﺎ ﻋﻤﻖ ﻋﻤﻠﻴﺎت ﺣﻜﻮﻣﺖ را ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﺑﺮای اﺗﺒﺎع آن روﺷﻦ ﺳﺎزد. و ﻣﺴﻠﻤﺎً آزادی ﺑﻴﺎن ﺑﺎﻳﺪ درﺣﻴﻄﺔ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺑﺎﺷﺪ و ﻧﻪ ﻛﺬب و ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ آن ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺷﻨﻮﻧﺪه ﻳﺎ ﺧﻮاﻧﻨﺪه را دﭼﺎر درک ﻏﻠﻂ از واﻗﻌﻴﺎت ﻳﺎ ﺣﻘﺎﻳﻖﻧﻜﻨﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ آزادی ﺑﻴﺎن در ﭼﺎرﭼﻮب ﺻﺪق و راﺳﺘﮕﻮﺋﻲ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﻣﻲﺷﻮد و ﻧﻪ در ﻗﻠﻤﺮو دروغ و ﺗﺤﺮﻳﻒ واﺳﺘﻬﺰاء و ﺗﻮﻫﻴﻦ و اﻓﺘﺮا. ﻫﻤﭽﻨﻴﻦ آزادی ﺑﻴﺎن ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻣﻮﺟﺐ اﻓﺸﺎی اﺳﺮار و اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﮔﺮدد ﻛﻪ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ ﻣﺜﻼًﺑﺮﻣﻼ ﻛﺮدن ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ﺟﻨﮕﻲ ﻳﺎ دﻓﺎﻋﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﺑﻴﺎن اﺳﺮار ﻧﻈﺎﻣﻲ ﻛﻪ اﺑﺰار و ﺳﭙﺮ دﻓﺎع ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ ﺟﺰء ﻣﻮارد آزادی ﺑﻴﺎنﻃﺒﻘﻪﺑﻨﺪی ﻧﻤﻲﺷﻮﻧﺪ و در زﻣﺮة ﺧﻴﺎﻧﺖ ﺷﻤﺮده ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. از ﻣﻮارد ﻣﺤﺪودﻛﻨﻨﺪه آزادی ﺑﻴﺎن ﻣﺴﺌﻠﻪ ورود ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲاﻓﺮاد اﺳﺖ ﻛﻪ در اﻳﻦ ﺑﺎره درﺑﺎرة اﻓﺮاد ﻋﺎدی و ﺣﺎﻛﻤﻴﻦ دو ﻧﻈﺮ ﻣﺘﻔﺎوت ﻣﻄﺮح اﺳﺖ. ورود ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ اﻓﺮاد ازاﻳﻦ ﻟﺤﺎظ ﻣﻤﻨﻮع ﺷﻤﺮده ﺷﺪه ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﻗﺎﻧﻮن ﺑﻪ دﻟﻴﻠﻲ ﻗﻮه ﻣﺠﺮﻳﻪ ﻳﺎ ﻗﻀﺎﻳﻴﻪ را ﻣﺠﺎز ﺑﻪ آن ﻛﺮده ﺑﺎﺷﺪ و اﻃﻼﻋﺎت ﺑﺪﺳﺖآﻣﺪه از اﻳﻦ راه ﻗﺎﺑﻞ اﻧﺘﺸﺎر ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻧﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. در ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﺑﺴﻴﺎری از ﻛﺸﻮرﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر رﺳﻴﺪﮔﻲ ﺑﻪ ﺣ‪ﺴﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﺠﺮﻳﺎن وﻣﺄﻣﻮرﻳﻦ دوﻟﺘﻲ اﺟﺎزة ورود ﺑﻪ ﺣﺮﻳﻢ ﺧﺼﻮﺻﻲ ﺣﻜﺎم و ﻣﺄﻣﻮرﻳﻦ دوﻟﺘﻲ و ﺑﺮرﺳﻲ داراﺋﻲﻫﺎی آﻧﺎن ﻗﺒﻞ و ﺑﻌﺪ از اﻧﺘﺼﺎب ﺳﻤﺖ ﻣﻘﺮر ﺷﺪه و اﻳﻦ اﻣﺮ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻟﻪ روش ﺟﻠﻮﮔﻴﺮی از ﺳﺆ اﺳﺘﻔﺎده ﺣﻜّﺎم از اﺧﺘﻴﺎرات اﻋﻄﺎء ﺷﺪه ﺑﻪ آﻧﺎن اﺳﺖ. اﺻﻞ آزادی ﺑﻴﺎن ﺑﺎ ﻣﻼﺣﻈﺎﺗﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ آن اﺷﺎره ﺷﺪ در اﺳﻼم ﻧﻴﺰ ﺗﺸﺮﻳﻊ ﺷﺪه و آﻳﺎت ﻗﺮآن و رﻓﺘﺎر و ﺳﻨﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮان و اوﻟﻴﺎء اﻟﻬﻲ ﻧﻴﺰ ﻣﺆﻳﺪ اﻳﻦ آزادی ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻄﻮر ﻛﻠﻲ ا‪ﻧﺒﺎء ﺑﻪ ﻣﻌﻨﻲ ﺧﺒﺮ آوردن اﺳﺖ و ﻧﺒﻲ ﺧﺒﺮ آوردﻧﺪه اﺳﺖ ﻟﺬا در ﻃﻮلﺗﺎرﻳﺦ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮان ﺑﻪ ﻟﻔﻆ اﻧﺒﻴﺎء ﺧﻮاﻧﺪه ﺷﺪهاﻧﺪ و ﮔﺮﭼﻪ ﺧﺒﺮ ﻋﻈﻴﻢ ﻛﻪ در ﻗﺮآن ﺑﻪ آن اﺷﺎره ﺷﺪه وﺟﻮد ﻣﻘﺪسﺻﺎﺣﺒﺎن وﻻﻳﺖ ﻛﻠﻴﻪ اﺳﺖ وﻟﻲ ذﻳﻞ ﻣﺮاﺗﺐ اﻧﺒﺎء ﻣﻮارد ﻋﺪﻳﺪه دﻳﮕﺮ از اﻛﺘﺸﺎﻓﺎت و اﺧﺘﺮاﻋﺎت و اﺑﺪاﻋﺎت ﻋﻠﻤﻲ داﻧﺸﻤﻨﺪانﺗﺎ ﭘﺎﺋﻴﻦﺗﺮﻳﻦ آن ﻳﻌﻨﻲ ا‪ﺧﺒﺎر ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎت ﺟﺰﺋﻲ را ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻲﺷﻮد و وﻇﻴﻔﺔ اﻧﺒﻴﺎء ﻧﺒﻮت ﻳﻌﻨﻲ ﺧﺒﺮ دادن اﺳﺖ و اﻳﻨﻜﻪاﻓﺮاد را ﺑﻪ ﻧﺎداﻧﺴﺘﻪﻫﺎی آﻧﺎن ﻛﻪ ﻫﻤﺎن ﻧﺎداﻧﺴﺘﻪﻫﺎی اﻳﻦ ﻃﺒﻴﻌﺖ و ﺟﻬﺎن و ﻫﺴﺘﻲ اﺳﺖ آﮔﺎه ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. و ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ اﻳﻦ اﻣﺮﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ در ﺗﺎرﻳﺦ ﻣﻮرد ﻫﺠﻤﺔ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎن ﻧﺒﻮتﻫﺎ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻋﻤﻼً ﻣﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻋﺪم اﺷﺎﻋﻪ ﺣﻘﺎﻳﻖ در ﺟﻮاﻣﻊ ﺷﺪه، ﻣﺎﻧﻊ رﺷﺪﻓﺮﻫﻨﮕﻲ آﻧﻬﺎ ﮔﺮدﻳﺪه اﺳﺖ. ﻟﺬا از اﻳﻦ ﺟﻬﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﺑﺎﻳﻜﻮت ﺧﺒﺮی ﻋﻤﻼً ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﺑﺎ ارادة اﻟﻬﻲ درﺑﺎره رﺷﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ. زﻳﺮا ﻋﻤﻼً ﻋﻠﻢ و اﻃﻼع و داﻧﺶ و ﺗﺠﺮﺑﻪ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺣﺼﻮل ﻛﻤﺎﻻت ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺸﺮی ﻣﻲﮔﺮدد ﻛﻪ اﺻﻞﻣﺘﻴﻘّﻦ در دﻳﻦ اﺳﺖ و ﻫﺮآﻳﻨﻪ ﻫﺮ وﺳﻴﻠﻪای ﻣﺎﻧﻊ اﻧﺘﻘﺎل اﻳﻦ داﻧﺶﻫﺎ ﮔﺮدد در اﺻﻞ در ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﻓﻄﺮت ﺗﻜﺎﻣﻞ ﺑﺸﺮ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻪاﺳﺖ. و داﻧﺶ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻪ ﻋﻠﻮم ﻣﺸﺨﺼ‪ﻪ ﻧﻴﺴﺖ و ﻫﺮ اﻃﻼع و ﺧﺒﺮی ﻋﻤﻼً از دﻳﺪﮔﺎه داﻧﺸﻤﻨﺪان ﻋﻠﻮم ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﻫﻤﻴﻦﺧﺎﺻﻴﺖ را در ﺑﺮ ﺧﻮاﻫﺪ داﺷﺖ ﻣﻨﺘﻬﺎ ﺷﺪت و ﺿﻌﻒ اﺛﺮ آن ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. از ﻟﺤﺎظ ﻧﻈﺮﻳﻪ اﻃﻼﻋﺎت ﻛﻮﭼﻜﺘﺮﻳﻦ ﺟﺰء ﻳﻚﺧﺒﺮ ﻳﻚ ﺑﻴﺖ اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ ﺧﻮاﻧﺪه ﻣﻲﺷﻮد، و ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﺑﻴﺖﻫﺎی اﻃﻼﻋﺎﺗﻲ در ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﻪ ﻋﻠﻮم و داﻧﺶ ﺑﺸﺮ ﺧﺘﻢ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ. ﻟﺬا از ﺗﻤﺎم ﺟﻬﺎت ﻛﻠﻲ، آزادی ﺑﻴﺎن در ﺟﻬﺖ ﻫﻤﻴﻦ اﺻﻞ اﺳﺖ ﻛﻪ از اﺻﻮل اﺳﺎﺳﻲ رﺷﺪ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﻣﺎدی و ﻣﻌﻨﻮی ﺟﻮاﻣﻊﻣﻲﺑﺎﺷﺪ. از ﺳﻮی دﻳﮕﺮ ﻋﺪم ﻛﺘﻤﺎن ﺣﻖ ﺑﻪ ﺧﻮدی ﺧﻮد از ﻟﺤﺎظ ﻗﺮآن ﻳﻚ وﻇﻴﻔﻪای اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮای اﻓﺮاد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻘﺮر ﺷﺪهاﺳﺖ. ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ۰»‌ای اﻫﻞ ﻛﺘﺐ ﭼﺮا ﺣﻖ را ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻣﻠﺒﺲ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ و ﺣﻖ را ﻛﺘﻤﺎن ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ در ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻲداﻧﻴﺪ «. و در ﻫﻤﻴﻦ ارﺗﺒﺎط در ﺟﺎی دﻳﮕﺮ ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» ﺣﻖ را ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻣﻠﺒﺲ ﻧﻜﻨﻴﺪ و ﺣﻖ را ﻛﺘﻤﺎن ﻛﻨﻴﺪ و) در ﺣﺎﻟﻴﻜﻪ (ﺷﻤﺎﻣﻲداﻧﻴﺪ «. اﻳﻦ آﻳﺎت ﻋﻤﻼً ﭘﺪﻳﺪة ﺧﺒﺮرﺳﺎﻧﻲ و ﻣﻨﻊ ﺗﺤﺮﻳﻒ ﺧﺒﺮ را در ﻣﻮارد ﻋﻤﻮﻣﻲ و ﻣﺸﺨﺺ ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑاﻳﻨﻜﻪ ﺑﺰرﮔﺘﺮﻳﻦ ﺧﺒﺮ در ﻣﻘﺎم ﻧﺒﻮت اﻧﺒﺎء ﺑﻪ وﻻﻳﺖ اﺳﺖ اﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻳﺸﺎت ﺣﻮل و ﺣﻮش اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع اﺳﺖ وﻟﻲ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده ازﻫﻤﻴﻦ ﻛﻼم ﺑﻪ راﺣﺘﻲ ﻣﻲﺗﻮان درﻳﺎﻓﺖ ﻛﻪ ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ از اﻳﻨﻜﻪ ﺣﻖ ﺑﻪ ﺑﺎﻃﻞ آﻣﻴﺨﺘﻪ ﺷﻮد ﻧﻬﻲ ﻓﺮﻣﻮده و اﻳﻨﻜﻪ ﺣﻖ را ﭘﻨﻬﺎنﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ﻧﻴﺰ ﻧﻬﻲ ﻛﺮده و ﻫﻤﺔ اﻳﻨﻬﺎ دﻻﻟﺖ ﺑﺮ ﺟﺮﻳﺎن ﺻﺤﻴﺢ اﻃﻼﻋﺎت و اﺧﺒﺎر دارد ﻛﻪ در ﻣﺒﺤﺚ آزادی ﺑﻴﺎن ﻣﻲﮔﻨﺠﺪ. و ﺑﺎز در ﺟﺎی دﻳﮕﺮی ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» ﺑﮕﻮ آﻳﺎ درﺑﺎره ﺧﺪا ﺑﺎ ﻣﺎ ﻣﺠﺎدﻟﻪ ﻣﻲﻛﻨﻴﺪ او ﭘﺮودﮔﺎر ﻣﺎ و ﭘﺮودﮔﺎر ﺷﻤﺎﺳﺖ، اﻋﻤﺎل ﻣﺎ ﺑﺮای ﻣﺎ و اﻋﻤﺎل ﺷﻤﺎ ﺑﺮای ﺷﻤﺎﺳﺖ و ﻣﺎ ﺑﺮای او اﺧﻼص ﻣﻲورزﻳﻢ «. در آﻳﻪ دﻳﮕﺮی ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» اﮔﺮ ﺑﺎ ﺗﻮﻣﺤﺎﺟﻪ ﻛﺮدﻧﺪ، ﺑﮕﻮ روی ﺧﻮد و ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺗﺒﻌﻴﺖ ﻛﻨﺪ را ﺑﻪ ﺧﺪا ﺗﺴﻠﻴﻢ ﻛﺮدهام و ﺑﻪ اﻫﻞ ﻛﺘﺎب و اﻣﻴﻴﻦ ﺑﮕﻮ آﻳﺎ اﺳﻼمآوردهاﻳﺪ؟ اﮔﺮ اﺳﻼم آوردهاﻧﺪ ﻫﺪاﻳﺖ ﻳﺎﻓﺘﻪاﻧﺪ و اﮔﺮ ﭘﺸﺖ ﻛﺮدﻧﺪ ﺑﺮ ﺗﻮ ﺟﺰ رﺳﺎﻧﺪن ﻧﻴﺴﺖ و ﺧﺪا ﺑﺮ ﺑﻨﺪﮔﺎن ﺑﺼﻴﺮ اﺳﺖ.

آزادی اﻗﻠﻴﺖﻫﺎ
‫ﺣﻘﻮق و آزادﻳﻬﺎی اﻗﻠﻴﺖﻫﺎ ﻧﻴﺰ از ﺟﻤﻠﻪ ﻣﻮارد ﻣﻄﺮح در ﺣﻘﻮق اﺳﺎﺳﻲ اﻓﺮاد در ﻛﺸﻮرﻫﺎی ﻣﺨﺘﻠﻒ ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪاﻧﺤﺎء ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﻪ آن ﭘﺮداﺧﺘﻪاﻧﺪ و در ﺣﺎل ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از اﺻﻮل ﺣﻘﻮﻗﻲ در ﻗﻮاﻧﻴﻦ اﺳﺎﺳﻲ ﺑﻪ آن ﺗﻮﺟﻪ ﻣﻲﺷﻮد. آزادی اﻗﻠﻴﺖﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﮔﺮوﻫﻬﺎی ﻗﻮﻣﻲ، ﻧﮋادی، ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ و ﻣﺬﻫﺒﻲ آزاد ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ روﻳﻪ و ﺳﻨﺖ و ﻋﺎدات و ﻓﻘﻪ ﺧﻮد ﺳﻠﻮک ﻛﻨﻨﺪ و دوﻟﺘﻬﺎ در اﻳﻦ راﺳﺘﺎ ﻣﻮاﻧﻌﻲ ﺑﺮای آﻧﻬﺎ اﻳﺠﺎد ﻧﻨﻤﺎﻳﻨﺪ. در ﻗﺮآن ﻛﺮﻳﻢ ﺧﻄﺎب ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ اﻛﺮم) ص (ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» و اﮔﺮ ﭘﺮوردﮔﺎر ﺗﻮ ﻣﻲﺧﻮاﺳﺖ ﻫﻤﺔ ﻣﺮدم روی زﻣﻴﻦ ﺟﻤﻴﻌﺎً اﻳﻤﺎن ﻣﻲآوردﻧﺪ، آﻧﮕﺎه ﺑﺮ ﻣﺮدم اﻛﺮاه ﻣﻲداری ﻛﻪ ﻣﺆﻣﻦ ﺑﺎﺷﻨﺪ! «. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ ﺧﺪاوﻧﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﻮد را ﺳﺮزﻧﺶ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺮدم درﺑﺎره اﻳﻤﺎن آوردن اﻛﺮاه ﻫﻢ ﻧﻮزرد و آﻧﺎن را در ﻋﻘﺎﻳﺪ و ﺳﻼﺋﻖ ﺧﻮد آزاد ﺑﮕﺬارد. اﻳﻦ اﺷﺎرت ﻣﺒﻨﺎی آزادی و ﺣﻘﻮق اﻗﻠﻴﺖﻫﺎ ﺑﺮ ﻣﺒﻨﻲ ﻋﻘﺎﻳﺪ و وﻳﮋﮔﻲﻫﺎی ﻗﻮﻣﻲ ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﻲﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪا ﻧﻴﺰ درﺑﺎره ﺗﺤﺪﻳﺪ اﻳﻦ ﺣﻘﻮق ﺳﺮزﻧﺶ ﻣﻲﺷﻮد. در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺣﻘﻮق اﻗﻠﻴﺖﻫﺎ ﻗﺮآن ﺑﺮای اﻋﺘﻼی ﻓﻜﺮی و ﺳﻮق دادن اﻓﺮادی ﻛﻪ ﺟﻤﺎدات را ﺧﺎﻟﻖ ﺧﻮد ﻣﻲداﻧﻨﺪ ﺑﺮﺧی ﺣﻘﻮق اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻣﺸﺮﻛﻴﻦ را از آﻧﻬﺎ ﺳﻠﺐ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ ﺗﺎ دﺳﺖ از ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﻨﺤﻂ ﺧﻮد ﺑﺮدارﻧﺪ و رﺷﺪ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ. ﻟﺬا ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» اى ﻛﺴﺎﻧﻰ ﻛﻪ اﻳﻤﺎن آوردهاﻳﺪ، ﻣﺸﺮﻛﺎن ﻧﺠﺴﻨﺪ و از ﺳﺎل ﺑﻌﺪ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ اﻟﺤﺮام ﻧﺰدﻳﻚ ﺷﻮﻧﺪ. و اﮔﺮ ازﺑﻴﻨﻮاﻳﻰ ﻣﻰﺗﺮﺳﻴﺪ، ﺧﺪا اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﺪ ﺑﻪ ﻓﻀﻞ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﻰﻧﻴﺎزﺗﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﻛﺮد. زﻳﺮا ﺧﺪا داﻧﺎ و ﺣﻜﻴﻢ اﺳﺖ. «. و اﻳﻦ اﺳﺘﺜﻨﺎءﻓﻘﻂ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﺸﺮک ﻣﻲﺷﻮد و ﺑﻪ ﻫﻴﭻ وﺟﻪ ﭘﻴﺮوان ادﻳﺎن اﻟﻬﻲ و اﻫﻞ ﻛﺘﺎب را در ﺑﺮ ﻧﻤﻲﮔﻴﺮد. ﺑﺮﺧﻲ ﻓﻘﻬﺎ اﻫﻞ ﻛﺘﺎب راﻧﺠﺲ ﻣﻲداﻧﻨﺪ و اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع را از اﻳﻦ آﻳﺎت اﺳﺘﻨﺒﺎط ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ:» و ﻳﻬﻮد ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻋ‪ﺰَﻳﺮ ﭘﺴﺮ ﺧﺪاﺳﺖ و ﻧﺼﺎرى ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﺴﻴﺢ ﭘﺴﺮ ﺧﺪاﺳﺖ! اﻳﻦ ﺳﺨﻨﻰ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮ زﺑﺎن ﻣﻰراﻧﻨﺪ و ﺑﺎ ﮔﻔﺘﺎر و ﻛﻴﺶ ﻛﺎﻓﺮان ﻣﺸﺮک ﭘﻴﺸﻴﻦ ﻧﺰدﻳﻜﻰ و ﻣﺸﺎﺑﻬﺖ دارﻧﺪ، ﺧﺪاوﻧﺪ آﻧﻬﺎ را ﻫﻼک ﻛﻨﺪ! آﻧﺎن ﭼﺮا) از ﺣﻖ (روی ﮔﺮداﻧﻨﺪ؟! «. و ﻳﺎ در ﺧﻄﺎب ﺑﻪ ﺣﻀﺮت ﻋﻴﺴﻲ) ع (آﻣﺪه اﺳﺖ ﻛﻪ:» و آﻧﮕﺎه ﻛﻪ ﺧﺪا ﺑﻪ ﻋﻴﺴﻰ ﺑﻦ ﻣﺮﻳﻢ ﮔﻔﺖ: آﻳﺎ ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﺮدم ﮔﻔﺘﻰ ﻛﻪ ﻣﺮا و ﻣﺎدرم را ﺳﻮاى اﻟﻠﱠﻪ ﺑﻪ ﺧﺪاﻳﻰ ﮔﻴﺮﻳﺪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﭘﺎﻛﻰ ﻳﺎد ﻣﻰﻛﻨﻢ ﺗﻮ را. ﻧﺴﺰد ﻣﺮا ﻛﻪ ﭼﻴﺰى ﮔﻮﻳﻢ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ آن ﺑﺎﺷﻢ. اﮔﺮ ﻣﻦ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮدم ﺗﻮ ﺧﻮد ﻣﻰداﻧﺴﺘﻰ زﻳﺮا ﺑﻪ آﻧﭽﻪ در ﺿﻤﻴﺮ ﻣﻦ ﻣﻰﮔﺬرد داﻧﺎﻳﻰ و ﻣﻦ از آﻧﭽﻪ در ذات ﺗﻮ اﺳﺖ ﺑﻰﺧﺒﺮم. زﻳﺮا ﺗﻮ داﻧﺎﺗﺮﻳﻦ ﻛﺴﺎن ﺑﻪﻏﻴﺐ ﻫﺴﺘﻰ. «. و ﻳﺎ درﺑﺎره ﻧﺠﺎﺳﺖ ﻧﺼﺎرا ﺑﻪ اﻳﻦ آﻳﻪ اﺳﺘﻨﺎد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ:» ﺑﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ آﻧﺎن ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﺪا ﻫﻤﺎن ﻣﺴﻴﺢﭘﺴﺮ ﻣﺮﻳﻢ اﺳﺖ، ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ. ﻣﺴﻴﺢ ﮔﻔﺖ: اى ﺑﻨﻰ اﺳﺮاﺋﻴﻞ، اﻟﻠﱠﻪ ﭘﺮوردﮔﺎر ﻣﻦ و ﭘﺮوردﮔﺎر ﺧﻮد را ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ. زﻳﺮا ﻫﺮ ﻛﺲﻛﻪ ﺑﺮاى ﺧﺪاوﻧﺪ ﺷﺮﻳﻜﻰ ﻗﺮار دﻫﺪ ﺧﺪا ﺑﻬﺸﺖ را ﺑﺮ او ﺣﺮام ﻛﻨﺪ، و ﺟﺎﻳﮕﺎه او آﺗﺶ اﺳﺖ و ﺳﺘﻤﻜﺎران را ﻳﺎورى ﻧﻴﺴﺖ. «. در آﻳﺔ ﺑﻌﺪ آﻳﺔ ﻓﻮق ﺷﺒﻬﻪای ﻛﻪ در ﻣﻮرد ﻧﺼﺎرا ﺑﻮﺟﻮد آﻣﺪه اﺳﺖ را رﻓﻊ ﻣﻲﻧﻤﺎﻳﺪ. ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» آﻧﺎن ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: اﻟﻠﱠﻪﺳﻮﻣﻴﻦ ﺳﻪ اﺳﺖ، ﻛﺎﻓﺮ ﺷﺪﻧﺪ. در ﺣﺎﻟﻰ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﺧﺪاﻳﻰ ﺟﺰ اﻟﻠﱠﻪ ﻧﻴﺴﺖ. اﮔﺮ از آﻧﭽﻪ ﻣﻰﮔﻮﻳﻨﺪ ﻧﻬﻲ ﻧﺸﻮﻧﺪ ﺑﺮای آﻧﺎن ﻛﻪ ازاﻳﺸﺎن ﻛﻔﺮ ورزﻳﺪﻧﺪ ﻋﺬاﺑﻰ دردآور ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. «. ﺷﺮح اﻳﻦ آﻳﻪ ﻧﻴﺰ ﻣﺆﻳﺪ رﻓﻊ ﺷﺒﻬﻪ ﺷﺮک ﻧﺼﺎرا اﺳﺖ. ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ:» ازﺷﺮح آﻳﺎت ﻣﺬﻛﻮر ﻣﺴﺘﻔﺎد ﻣﻲﺷﻮد ﺑﺮﺧﻼف اﺳﺘﻨﺎدات ﺑﺮﺧﻲ ﻓﻘﻬﺎ، از آﻳﺎت ﻓﻮق ﻧﻤﻲﺗﻮان اﻳﻦ را ﻣﻔﻬﻮم را اﺧﺬ ﻛﺮد ﻛﻪاﻫﻞ ﻛﺘﺎب ﻣﺸﺮک و ﻧﺠﺲاﻧﺪ و ﺣﺘﻲ ﺑﺮﺧﻲ از ﻓﻘﻬﺎ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺷﺮک را ﻧﻔﻲ ﻧﻤﻲﻛﻨﻨﺪ وﻟﻲ اﺳﺘﺪﻻل ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺷﺮک آﻧﻬﺎﺑﺪﻧﻲ ﻧﻴﺴﺖ زﻳﺮا ﺑﺪن ﻣﺸﺮک ﻧﻤﻲﺷﻮد ﺗﺎ ﻧﺠﺲ ﺑﺎﺷﺪ. آﻳﺎت ﻓﻮق ﻋﻤﻼً ﻧﺠﺎﺳﺖ را ﺑﺮ ﺧﺮاﻓﻲ ﺑﻮدن ﻋﻘﺎﻳﺪ ﻣﻄﺮح ﺷﺪه ﺗﻮﺳﻂﺑﺮﺧﻲ ﭘﻴﺮوان ﻳﻬﻮد ﻳﺎ ﻧﺼﺎرا ﻣﻲداﻧﺪ و ﻧﻪ ﻳﻬﻮدﻳﺖ ﻳﺎ ﻣﺴﻴﺤﻴﺖ ﻣﻮﺣﺪ. ﺑﻠﻜﻪ ﭘﻴﺮوان آﻧﻬﺎ از ﺧﻮد ﻣﻄﺎﻟﺒﻲ ﻣﺎدی ﺑﻪ ﺟﻨﺒﻪاﻟﻮﻫﻴﺖ وﻻﺋﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮان ﺧﻮد ﻣﺘﺼﻞ ﻛﺮدهاﻧﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ اﻣﺮ ﻣﻮﺟﺐ اﺧﺘﻼط در ﮔﻔﺘﺎر و ﻧﻪ ﻋﻘﻴﺪة ﺑﺮﺧﻲ ﭘﻴﺮوان اﻳﺸﺎن ﮔﺸﺘﻪ، ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ از آﻳﺎت ﻓﻮق اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﻪ ﺻﺮاﺣﺖ ﻗﺎﺑﻞ درﻳﺎﻓﺖ اﺳﺖ. ﺑﺎ اﻳﻦ وﺟﻮد آﻳﺎت دﻳﮕﺮی ﺻﺮاﺣﺘﺎً دﻻﻟﺖ ﺑﺮ ﭘﺎکﺑﻮدن اﻫﻞ ﻛﺘﺎب دارﻧﺪ. ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ:» اﻣﺮوز ﭼﻴﺰﻫﺎى ﭘﺎﻛﻴﺰه ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼل ﺷﺪه اﺳﺖ. ﻃﻌﺎم اﻫﻞ ﻛﺘﺎب ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼل اﺳﺖ وﻃﻌﺎم ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺰ ﺑﺮ آﻧﻬﺎ ﺣﻼل اﺳﺖ. و ﻧﻴﺰ زﻧﺎن ﭘﺎرﺳﺎى ﻣﺆﻣﻨﻪ و زﻧﺎن ﭘﺎرﺳﺎى اﻫﻞ ﻛﺘﺎب، ﻫﺮﮔﺎه ﻣﻬﺮﺷﺎن را ﺑﭙﺮدازﻳﺪ، ﺑﻄﻮرزﻧﺎﺷﻮﻳﻰ ﻧﻪ زﻧﺎﻛﺎرى و دوﺳﺖﮔﻴﺮى، ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺣﻼﻟﻨﺪ. و ﻫﺮﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﻪ اﺳﻼم ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮد ﻋﻤﻠﺶ ﻧﺎﭼﻴﺰ ﺷﻮد و در آﺧﺮت اززﻳﺎﻧﻜﺎران ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد. «. و اﺷﺎره ﺑﻪ» اﻣﺮوز «اﺷﺎره ﺑﻪ روزﻫﺎی ﭘﺎﻳﺎﻧﻲ رﺳﺎﻟﺖ ﺣﻀﺮت ﺧﺘﻤﻲ ﻣﺮﺗﺒﺖ ص اﺳﺖ و ﻛﻠﻤﻪ ﻃﻌﺎمﻛﻪ ﺷﺎﻣﻞ اﻃﻌﻤﻪ و اﺷﺮﺑﻪ ﻫﺮ دو ﻣﻲﺷﻮد دﻟﻴﻠﻲ واﺿﺢ ﺑﺮ ﭘﺎک ﺑﻮدن اﻫﻞ ﻛﺘﺎب اﺳﺖ و ﺻﺮاﺣﺘﺎً ﺣﻼل ﺑﻮدن زن ﮔﺮﻓﺘﻦ ازآﻧﺎن دﻻﻟﺖ ﺑﺮ ﭘﺎﻛﻲ اﻳﺸﺎن دارد. اﻳﻦ آﻳﻪ ﻋﻤﻼً ﻧﺎﺳﺦ ﺷﺒﻬﺎت ﻣﺴﺘﻨﺒﻄﻪ از آﻳﺎت ﻓﻮق ﻧﻴﺰ ﻫﺴﺖ. ﺟﺰﻳﻪ ﻧﻴﺰ از دﻳﮕﺮ ﻣﻮارد در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺣﻘﻮق اﻗﻠﻴﺖﻫﺎﺳﺖ. و ﻫﻤﺎﻧﻄﻮر ﻛﻪ ﺷﺮح آن در ﺟﺎﻫﺎی دﻳﮕﺮ داده ﺷﺪ ﺟﺰﻳﻪﺑﻌﻨﻮان ﻣﺎﻟﻴﺎﺗﻲ در زﻣﺎن ﺻﺪر اﺳﻼم ﺑﻮد ﻛﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺮﻗﺮار ﺑﻮد و ﻋﺪم ﻗﺒﻮل اﺳﻼم ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی ﻋﺪم ﺗﺒﻌﻴﺖ ازﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﻮد و ﻟﺬا ﺑﺮای اﻳﻨﻜﻪ اﻟﺰام ﻣﺪﻧﻲ ﺑﺮای ﻣﺨﺎﻟﻔﻴﻦ از ﻗﻮاﻋﺪ ﺟﺎری ﻛﺸﻮر ﺑﺮﻗﺮار ﺑﺎﺷﺪ ﺟﺰﻳﻪ وﺿﻊ ﺷﺪ. ﻣﺴﻠﻤﺎً اﻳﻦ آﻳﻪزﻣﺎﻧﻲ ﻗﺎﺑﻞ اﺟﺮاﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﺮط ﻓﻮق ﻳﻌﻨﻲ ﺗﻄﺎﺑﻖ اﺳﻼم ﻧﺒﻮی و ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﺮﻗﺮار ﺷﻮد و در ازﻣﻨﺔ دﻳﮕﺮ ﻗﺎﺑﻠﻴﺖ اﺟﺮا ﻧﺪارد وزﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪا در رأس ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﻌﻨﻲ ﻣﻲﻳﺎﺑﺪ. در اﻳﻦ ارﺗﺒﺎط اﻳﻦ آﻳﻪ ﻧﺎزل ﺷﺪه ﻛﻪ <<ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻧﻰ از اﻫﻞ ﻛﺘﺎبﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺪا و روز ﻗﻴﺎﻣﺖ اﻳﻤﺎن ﻧﻤﻰآورﻧﺪ و ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻰ را ﻛﻪ ﺧﺪا و ﭘﻴﺎﻣﺒﺮش ﺣﺮام ﻛﺮده اﺳﺖ ﺑﺮ ﺧﻮد ﺣﺮام ﻧﻤﻰﻛﻨﻨﺪ و دﻳﻦﺣﻖ را ﻧﻤﻰﭘﺬﻳﺮﻧﺪ ﺟﻨﮓ ﻛﻨﻴﺪ، ﺗﺎ آﻧﮕﺎه ﻛﻪ ﺑﻪ دﺳﺖ ﺧﻮد در ﻋﻴﻦ ﻣﺬﻟّﺖ ﺟﺰﻳﻪ ﺑﺪﻫﻨﺪ.