مجلس صبح پنجشنبه ۱۲-۵-۹۱ (احکام ثانویه در درویشی-آقایان)

پیام دوست - بیانات مکتوب حضرت مجذوبعلیشاه

 

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

آنچه امروز اسم گذاشته اند (البته نه اینکه امروز اسم آن را گذاشته اند این اسمی که گذاشته اند مانده است) احکام ثانویه است که خودِ این مثل تقیه، که خیلی موجب سوء استفاده می شود این هم همینطور است، در این مورد خود من در اعلامیه های خارجی بخصوص در اروپا گفته ام، می گویند روز پنجشنبه و یا روز یکشنبه مجلس رفتیم، ما پنجشنبه یا یکشنبه مجلسی نداریم. شب دوشنبه و شب جمعه داریم، این حکم اولیه است، البته حکم اولیه فقط جمعه است دوشنبه را از فرمایشات ائمه تجلیل کرده اند اما حکم اولیه این توصعه را دارد که مبتنی بر آیه قرآن است: إِذَا نُودِي لِلصَّلَاةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وَذَرُوا الْبَيْع (جمعه/۹) وقتی که اذان گفتند و شما را برای نماز خواندند، چه نمازی؟ نمازی از شبانه روز جمعه (يَوْمِ هم به منزله یک روز و هم به منزله یک روز و یک شب است) مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ ،چون روزی را از روز جمعه گفته اند یعنی چندین موعد برای نماز هست پس می شود یک شبانه روز، اینجا منظور از مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ یک شبانه روز است. بنابراین از نماز مغرب که در شب جمعه خوانده شد مشمول این آیه است، نفرموده که اولین نماز فقط مشمول این آیه است و مابقی نیست، برای تمام نمازهای روز جمعه اینجوری است یعنی شبانه روز جمعه. این بحث است که ما همانجوری که عید فطر،عید اضحی و عید غدیر را در همان روز خودش محترم می دانیم ولی همیشه به یادش هستیم اگر جلوی آن عید ما را هر چیزی مثل ابر، باران، باد و سر نیزه و توپ و تفنگ گرفت ما بیادش هستیم و وقت دیگری یادش می کنیم. مثل یادبود ازدواج، اصل ازدواج آن جشنی است که می گیرند ولی همیشه آن شخص یادش هست. این است که اول بار در زمان جنگ که بمب می آمد خودمان می دیدیم، ما چراغ ها را خاموش می کردیم و زود به خانه بر می گشتیم، از طرفی تمام این وقتها بخصوص بیشتر زمان جنگ، در کوچه و خیابان خانواده ها و نوامیسمان شب دیر وقت صحیح نبود که در کوچه و خیابان باشند، زود می رفتیم (به قول اینها ارازل و اوباش) این است که اول به چراغ احتیاج نداشته نباشیم که برای بمباران چراغ خاموش کنیم چون ما در مجالس کتاب می خوانیم و بعد هم برای امنیت خانواده هایمان گفتیم، مجلس در روز برگزار شود. آن شعر جامی اینجا قدری (نه زیاد) مصداق پیدا می کند :

چون میسر نیست بر من کام او          عشـــق بــازی میکنم با نــام او

چون برای ما شب جمعه با آن خصوصیاتی که درویشی دارد برای ما میسر نیست در واقع نمی گذارند که می بینید، این است که مجلس را در روز گذاشتیم، که آقا ما مجلسمان این ساعت است همه می توانند بیایند، این است که احکام ثانویه همان قدرتی را دارد که احکام اولیه دارد. قدرت اجرایی اش یکی است، البته برای هر کسی ممکن است قدرت احساسی اش متفاوت باشد مثل اینکه فرض کنید احکام شرعی می گوید یک شخصی که مرحوم شد فرزندانش ورثه هستند همه سهم می برند، خُب ممکن است آن متوفی یک دختری که دارد او را بیشتر از دیگران دوست داشته باشد یا بین چند تا فرزندِ دختر و پسر یکی را بیشتر دوست داشته باشد، آن حکمی است که در درون خود وارث نگه داری می شود به حکم اولیه تَسّری ندارد ولی احترامش برای خود آن شخص به منزله حکم اولیه است، یعنی او همیشه رضایتش از این فرزند بیشتر بود.
ما که هزار تحمل ناراحتی را می کنیم این هم یکی، شب برای مناجات ها و حالات عرفانی مناسب تر است، به قول ابوسعید ابوالخیر که می گوید :

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند          گــرد در و بـــام دوســـت پــــرواز کنند
هر جـا که دری بود به شب در، بندنند           اِلّا در دوســــت را که شـــــب باز کنند

بنابراین احترام آن حکم ثانویه و آن تغییری که داده می شود را ناچار باید حفظ کنیم، از لحاظ ظواهر همان اندازه محترم است که حکم اولیه در بین وراث محترم است و مثلا همان پدری که چندین فرزند دارد یکی خیلی زاهد است و یکی لاابالی که حتی به پدرش هم توجه نمی کند، مگر اینکه از آن جنبه ادامه ولایت که دارد مثلا از سهم ثلثش به این یکی بیشتر بدهد و الا وراثت همه یک شکل است.

از مواردی نه از احکام ثانویه از اینکه بر حسب مقتضیات زمان و مکان، می شود حکم متفاوت باشد. مثلاً در مورد حالا ،از خودِ ما در مورد درویشی. بخصوص آن آقایان و خانمهایی که از اینجور مطالعات دارند دقت کنند، مشایخ متعدد بر حسب زمان و مکان و روحیات مختلف تعیین شدند ،مرحوم آقای امام جمعه اصطهباناتی بودند که خیلی از ماها، حتما دیدیم و خدمتشان رسیدیم خدا رحمتشان کند ،آقای حاج شیخ عبدالله حایری هم بودند، خیلی جامع و در عین حال درویش مسلک، مرحوم آقای امام جمعه «فیض علی» در تهران که بودند وقتی به مجلس می آمدند (خدمت آقای حاج شیخ عبدالله که می آمدند، ایشان مقدم بودند و خیلی هم احترام می کردند) مرحوم دکتر نور تعریف می کردند خطاب به آقای حاج شیخ عبدالله می گفتند که اجازه بفرمایید ما خراباتی ها بلند شویم برویم و مناجاتی ها بمانند، هم خرابات خوب است و هم مناجات خوب است،(نه این خراباتی که اینها می گویند.) همه ی آنها ارزشمند هستند. مثل پدری که چند تا فرزند دارد همه ی آنها به پدر علاقه مند هستند و محبت می کنند. یکی از آنها سر وقت نماز خوان است و یکی دیگر کمک کردن به دیگران را مقدم بر نماز خواندن می داند، همه را دوست دارد. مثل چشم راست و چشم چپ، بگویند چشم راستت را بیشتر دوست داری یا چشم چپت را؟ البته اگر یکی از چشم ها مریض باشد، باز آن چشم مریض هم دوست دارد. چشم راست به چشم چپ نمی تواند چشم غره برود که چرا آنطرف را نگاه می کنی، آن صاحب این دو چشم، هر دو چشم را لازم دارد بنابراین این چشم به آن چشم نمی تواند چشم غره برود و بالعکس.

یک مسئله دیگری که آن هم مربوط به این است در مجلس خواهران گفتم. چند وقت پیش یادبود حضرت بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی بود، بایزید بسطامی سقا بود، (سقا مثلاً در همین مجلس خودمان تابستان ها که گرم است، شخصی برای دیگران آب می آورد،یعنی شخصی که برای دیگران آب می آورد)، سقای حضرت جعفر صادق بود بعد هم که حتما مرخصش فرمودند، حضرت دست یکی از فرزندانش را به دست او سپردند که همراه ببرد یا تربیت کند، الان هم در بسطام قبر آن آقازاده خیلی مفصل و مجلل است. بایزید بسطامی خادم حضرت جعفر صادق بود، افتخارش و اینکه خاک پایش طوطیای چشم ماست خادم حضرت جعفر صادق بود، نه اینکه آرزو داشت و نبود،بود. که حالا البته یکی از دعاها و واقعا مفاخرِ مراجع شیعه، این است که آن حضرت آنها را به دربانی و پیش خدمتی قبول کنند، که او، بایزید بود. اینها در آرزویش هستند و بایزید بود. حالا این چند روز شنیدم که یکی گفته است اشخاصی نظیر بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی باعث بی آبرویی و ننگ ما هستند. نمی دانم حالا ما کدام حرف را قبول کنیم، شما خودتان هر کدامشان را می خواهید قبول کنید، مختارید.

این مسائل قدری مربوط به خطاها و اشتباهاتی است که در تفسیر احکام اولیه و احکام ثانویه می کنیم، به همین جهت من چندین بار از برادران مشایخ، که مجاز هستند خواهش کردم که این مسئله ی در نظر گرفتن صورت شیخ را که قدیم بوده اینقدر توضیح ندهند و روی آن تکیه نکنند. بگذارند فهمِ خودِ درویش ها به این مطلب برسد، رساله ی رفع شبهات خیلی ساده و قشنگ این موضوع را حل کرده است، آن مطلب را در مجالس چند بار بخوانند، من هم چند بار توضیح دادم . قاعده ای هم در روانشناسی به اسم “تداعی معانی” است. خود به خود نقشی ظاهر می شود یا نمی شود. این موضوع هم خیلی موجبِ اشتباه درویش ها شده، خیلی از نامه هایی که به من می رسد یک سؤالات عجیب و غریبی است که من نمی دانم چی جواب بدهم، همه ی حرفهای من جوابِ همان است، دقت کنید. و به واسطه ی این مسئله تقریبا می شود گفت که این قسمت از تعلیمات، فعلاً متروک است تا خودِ شخص برسد، مثل اینکه ما می گوییم دوازده سال خدمت کن بعد از این چنین و چنان، مربوط به آنوقت ها نیست، بله! مسیر آینده این است که اگر خیلی در این ذکر مُتِوطن شدی، صورت شیخ خودش پیدا میشود، یعنی خود به خود. اگر نه، این چیزی نیست که گفته بشود، این قسمت فعلا متروک است.

خیلی وقت پیش تلویزیون یک برنامه تبلیغاتی نشان می داد که، کسی بهانه می گرفت چرا این درب باز است چرا آن درب بسته است، چرا دم گربه دراز است. آن شخصی که می خواست ایراد بگیرد هر کاری بکنید ایراد می گیرد، ولی یک کاری نکنیم که آن ایرادی که می گیرد خیلی ظاهرالصلاح باشد. این ایراد های الکی که می گیرد نه تنها به ما ضرر ندارد، بلکه به خودِ گوینده اش ضرر دارد. ولی ما کاری نکنیم که ایرادی که می گیرد به خودش ضرر نداشته باشد و به ما ضرر داشته باشد (به ما یعنی مجموعه ی ما)، اینها را رعایت کنیم. انشاءالله

Tags