مجلس صبح جمعه ۱۹-۳-۹۱ (آنان که طلبکار خدائید، خدآئید-بازگشت به طبیعت انسان-خانم‌ها)

پیام دوست - بیانات مکتوب حضرت مجذوبعلیشاه

 

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم

این بدن مثل یک دستگاه یا ماشین است، نه ماشین اتومبیل! مثل آبمیوه گیری، آسیاب برقی، هر چه حساب کنید فرق نمی کند. خداوند تمام نیازهایش را به او داده است. « وَآتَاكُم مِّن كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ …» (ابراهیم/۳۴) هر چه که خواستید به شما داده اند، نه اینکه همینی که ما الان می خواهیم، دلمان می خواهد، نه! وجودمان هر چه احتیاج دارد، به ما داده اند. از ساده ترینش، همین هوایی است که تنفس می کنیم و آبی که می خوریم. بعد گفته است هوایی که من دادم، تمیز دادم و گاهی در برخی شهرستان ها دیدید ، هوای سالم چقدر جالب است و تنفس در آن لذت دارد. حالا آمدیم اگر خودتان این هوا را آلوده کردید، من دیگر چه کار کنم؟! آب هم همینطور.
خُب، این بشری که خدا می گوید « … إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (احزاب/۷۲) این بشر به خودش ستم می کند و جاهل است. حالا ما خودمان می دانیم. این در مورد نعمتهای کلی است. یک نعمتی هم که داده و آن این است که به قول فلاسفه و اطباءِ قدیم مثل ابوعلی سینا و امثال اینها، اتوماتیک و خودکار است. چندی پیش یک روزنامه دیدم، یک ماهواره ای به ماه یا مریخ، نمیدانم به یکی از این جاها فرستاده بودند، بعد به آنجا که رسیده بود،حالا یا شاید آن مهندسی که آن داخل بوده یا خودشان فهمیدند , فلان پیچش خراب شده عیب دارد، شل شده، آنها که دیگر در آنجا آچار و آچار فرانسه و از این ابزار که نداشتند، به اینها، اینجا خبر دادند، گفتند چه کار کنیم؟! گفتند اگر شخص دیگری بخواهیم بفرستیم خُب خیلی، میلیاردها خرج دارد. بعد آن سازندگانِ این ماهواره که آن را فرستاده بودند گفتند،خودش درست میکند، از این جا فرمان دادند همان ماشینی که خراب است، خودش، خودش را درست کرد. حالا خدایی که این ماشین را ساخته است، در این ماشین اینطوری نیست؟! بشری که خودش یک ماشین است، یک ماشینی ساخت که خودش همه کار می کند، حالا خدا نمی تواند این کار را کند یا نکرده است؟!
مولوی می گوید:

آنانکه طلبکار خدایید، خود آیید

البته بعضی ها می گویند و نوشتند خدایید، آنانکه طلبکار خدایید، خدایید. می گویند مولوی این همه خدایی بوده ولی

آنــانـکه طلبکـار خـــــدایید، خــود آیید           بیرون ز شما نیست، شمایید شمایید

خُب از لحاظ معنوی تعبیرِ بر این می شود ، یک خبری که هست وقتی که خداوند بشر را آفرید، خلق کرد آماده ی این بود که موتور به راه بیافتد. همه فرشتگان و کسانی که غیر از بشر بودند را صدا زد بیایید تماشا، آمدند از رگ و پی می رفتند همه جا را می دیدند، خُب این معده است برای این کار، این کبد است برای این کار. شیطان آمد دید یک دری قفل است تجسس کرد و گفت خدایا این درب قفل است، باز کن و ببینیم، خودت گفتی بیایید تماشا. خدا به او گفت این درب به روی شیطان باز نمی نمیشود . گفت چرا؟! خدا فرمود اینجا جایگاهِ محبت من است، یا جایگاه نماینده ی من است، یعنی خلاصه خانه ی مخصوص خداست. خُب خداوند یک همچین خانه ای در آدم گِلی که به قولی هنوز گِل بود آفریده است، در ما نیافرید؟! مسلماً در ما آفرید ،منتها درش قفل است. اگر از روی شیطنت بخواهند بگویند در را باز کنید، باز نمی کنیم.
شاید اینکه با این همه حملات و زحماتی که برای درویشان (در این قرن حالا اسمشان درویش است آن وقتها که اسم درویشی نبود ولی خوب ، اهل الله بود.) برای اهل الله فراهم می کنند. خودِ امام حسین(ع) می گوید که من هفتاد و دو تا صحابی داشتم، هیچ کس این اندازه نداشت، یعنی بالاترین رقمی که یک امام یار داشت. با این همه نتوانستند این فکر و این ایمان را از بین ببرند. برای اینکه درب، به روی آنها بسته است، به روی دشمنان بسته است. دشمنان هم در دشمنی شان شدید تر میشوند، برای اینکه هر کار می کنند آن درب برای آنها باز نمی شود. اگر آن درب قفل هم باشد، کلیدش را به ما دادند. گاهی هم که اصلاً قفل نیست، کلید را داریم، باز کردیم، دیگر بسته نشد. خُب به هر جهت، الان باز است.
بدن را کامل آفریده است، به همان شکلی که گفتند این بشر یک ماشین آفریده که می رود، آنجا خودش، خودش را درست می کند. خدا هم که این ماشین را آفریده یقیناً یک همچین کاری می کند، بعد میگوید:

ای قوم به حج رفته بیایید،بیایید (یا کجائید،کجائید)
معبـود (یا معشـوق) همیـن جـاست ،بیـایید بیـایید

این بدن سالم آفریده شده است، جز که خداوند می گوید هر چیزی را آفریدیم و برای آن اجلِ مشخصی گذاشتیم. یعنی یک مدتی (هر چیزی) کار میکند بعد از کار میافتد، که بعضی ها می گویند، عمر طبیعی صد و بیست سال است یا هر چند سال. بنابراین هر چه غیر از این مورد باشد غیر طبیعی است، کار خدا نیست کار شیطان است. منتهی خداوند یاد داده « عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ » (علق/۵) خداوند به انسان چیزهائی یاد داد که نمی دانسته. یک حیوان ببینید الان، مثلاً مریض بشود خودش نمی داند چه کار کند، البته بدن او هم همینطور است، خودِ بدن درستش می کند، ولی نمی تواند مثل انسان باشد.
بنابراین در مورد خیلی از بیماری هایی که حالا می گویند صعب العلاج است. حالا اگر برگردیم به طبیعت، طبیعتی که خدا آفریده است، درست می شود. یا اصلاً نمی آید یا وقتی آمد تا حدی با آن می شود مبارزه کرد. به حساب، آدم و حوا قبل از اینکه از آن میوه ی درخت بخورند، مثل همه حیواناتِ دیگر عریان بودند، مسأله شرم را نمی فهمیدند، اصلاً نبود، خدا نداده بود. بعد از آن درخت معرفتی که خوردند متوجه شدند که عریان هستند. از خدا خجالت کشیدند. ادامه اش را که حالا می دانید. خداوند می گوید « …أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا…» (اعراف/۲۶) که خلاصه، یک لباس به آنها دادیم که خودشان را بپوشانند، « وَرِيشًا » یعنی زیبا و تمیز باشند.
بنابراین ما بشرها هر چه اضافه بر این انجام می دهیم منع ندارد، بلکه خدا لباسی که داد خواسته به ما نمونه بدهد، اگر اینها تمام شد، یک نوع دیگر مثلاً چطوری بپوشید. ولی خداوند مثلاً، کمربند که نداد وقتی که ما کمرمان را محکم می گیریم، خُب گردش خون فرق میکند یا لباس خاصی می پوشیم گردش خون فرق می کند و امثال اینها. البته چون بشر به هر جهت یک احتیاجاتی دارد که خداوند هم می داند. به بشر یاد داد که این موتوری که من آفریدم اگر این دست مثلاً عیب کرد این کار را کن، اگر ریه عیب کرد این کار کن. همه اینها علومی است که ما یاد گرفتیم به خیال خودمان البته، درست هم هست، خودمان می گوییم فلان شخص، فلان دانشمند، رابرت کُخ میکروبِ سل را کشف کرد، او زحمت کشید، یعنی خداوند این توفیق را نصیب او کرد، خداوند داده است.
بنابراین شرطِ اول هر چیزی این است که، آن توسل و توجه به خداوند را داشته باشیم و بعد دستوراتی که در هر مورد داده، بخصوص در آن مورد که هست،رعایت کنیم. انشالله

Tags