مجلس صبح جمعه ۲۵-۱-۹۱ (معنای آیه وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا -خانم‌ها)

 مجلس صبح جمعه ۵-۱۲-۹۰ (اهمیت پیشگیری-انعکاس مصلحت فردی در جامعه-خانم‌ها)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یک سؤالی راجع به آن آیه که خدواند می فرماید: « وَ إِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا…»(سوره مریم-آیه ۷‍۱) رسیده که نظایر آن چندین بار سؤال شده است. صحبت آتش میکند،نه جهنم! صحبت آتش است. هیچ یک از شما نیست که وارد آن نشده باشد. آنچه بر پیغمبر وحی می شد در جلسه عمومی این آیات را می خواند. که وقتی این آیه نازل شد و خداوند بر پیغمبر وحی کرد یکی از خود پیغمبر پرسید که شما می گویید: « وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا…»(سوره مریم-آیه ۷۱) همه وارد می شوند، شما هم وارد می شوید؟! فرمودند بله! من هم وارد می شوم. البته بعد این را تفسیر کردند نمی دانم به این شکل بوده یا نه! من که وارد می شوم ، آتش سرد می شود و می گوید خدایا حبیبت خودت را ببر که من به کارم برسم. حالا اینها دیگر پیاز داغش را زیاد می کنند. ولی به هر جهت یک همچنین چیزی وجود دارد. حالا این چه هست و به شکل است،که پیغمبر هم وارد می شود؟! چندین جهت برای آن می شود گفت. اولاً دیده اید وقتی غذایی درست می کنید و مهمانی یا دوستی دارید، برای همراهی با این دوست خودتان هم یک لقمه ای از آن می خورید، برای اینکه آن دوست دلش خوش بشود،که من تنها نیستم. البته پیغمبر هم دوستانی داشته است ، دوستان پیغمبر دوستانی بودند که بدانند پیغمبر هم اگر نباشد یک وقت دیگری باز هم احتراماتشان را دارند. ولی این دوستان را پیغمبر خُب حتما دلش میخواهد هر چه خودش میخورد و نصیبش می شود نصیب اینها هم بشود. یا ممکن است خُب بعضی از دوستان ناراحتی های یا آتشهایی یا جهنم هایی داشته اند و دارند پیغمبر برای دل خوش کردن آنها می گوید من خودم هم وارد شده ام. کما اینکه در گوشت قربانی که مقررات خاصی ندارد،فقط مقرراتی هست که در مورد قربانی ایام حج است. از آن گوسفند یا از آن شتری که می کُشد،مستحب است که یک مقداری خودش بخورد تا یک ثلث می تواند بخورد. ولی به هر جهت باید از آن بخورد. این شعر مولوی هم که می گوید:

“دوش چه خورده ای بگو ای بت همچو شکرم تا همه عمر بعد از این روز و شبان از آن خورم”

همراهی را میرساند.

این یک جهت آن است و جهت دیگر این است که خُب اگر خدا می خواست اینها را خدای نکرده در جهنم نگاه دارد یا اگر هم می خواهد رها کند چرا از اول این کار را میکند؟! گفتند که این زندگی این دنیا که ما داریم و این زندگی معمولی که الان داریم. زندگی معنوی غیر از زندگی مادی که داریم و زندگی معنویی که داریم چه قبل از حیاتمان و چه بعد از حیاتمان یک زندگی داشتیم،منتها یادمان نیست و نمی دانیم که چه بوده است. در این زندگی و آن زندگی مسیر همه جدا نیست،این یکی مثلاً زمستانی و آن یکی تابستانی باشد نه! مسیر زندگی همه شما در این زندگی حال حاضرتان یک روز هوا گرم است،لباس کمتر می پوشید یک روز هوا سرد است لباس بیشتر می پوشید،یک روز میوه جدیدی می آید از آن میوه میخورید. زندگی یک رشته است چند وقتی از آن در کره زمین سپری می شود و چند وقتی هم بعد از این کره زمین یا قبل از این که ما نمیدانیم به چه شکل است. در این مسیر خُب پیغمبر گفته است « قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ…» (سوره فصلت-آیه ۶) من بشری هستم مثل شما، هم تأکید کرده و هم می گوید من بشری مثل شما هستم. بنابراین همانطوری که همه ما، بشرهای موجود، یک حیات نهایی قبل از تولد داشته اند، که ما یک مقداری از آن خبر داریم ، یک تحقیقاتی شده است،ولی دقیقاً اطلاع نداریم و بعد از تولد یک زندگی دارد. پیغمبر و امام هم همینطور بوده اند ،همه همینطور بوده اند یک زندگی داشته اند. این از این جهت است که همه یک طور بوده ایم .منتها وقتی که به این دنیا آمدیم متولد شدیم،که خدواند اینطور زندگی که الان داریم برای ما مقرر کرد و احکامی برای این زندگی گفت چی بخورید چی نخورید چیکار کنید. این زندگی را برای ما مقرر کرد، خوب در عوض، خودش فرموده است اینجا دنیای اختیار است. دنیای قبلی و دنیای بعدی که داشتیم ما در آن اختیاری نداریم اختیاری که داریم در این دنیاست. منتها آنچه در آن دنیا هست، قبلاً فراهم کردیم مثل اینکه آب روی آتش بگذارید چه بخواهید چه نخواهید این آب به جوش می آید. ما کارهایی که کردیم و در این دنیا می کنیم این کار برای ما در آن دنیا آرامش و یا ناراحتی به وجود می آورد .دیگر آن وقت ما نمی توانیم آن را عوض کنیم برای اینکه خودمان در اینجا فراهم کردیم. به همین جهت هم وقتی خبر می دهند می گویند این کار را انجام ندهید بد است به جهنم می روید یا آن کار را انجام بدهید خوب است، برای همین است یک مقامی داده می شود که میداند نتیجه این کار چیست، شاید ما خودمان نمیدانیم. به ما می گوید که اگر آن نتیجه را نمی خواهید آن کار را انجام نده .یا که یک نتیجه ای می خواهیم بگیریم مقدماتش را انجام بدهیم، زندگیِ معمولی هم است .بنابراین یک مقداری آن زندگی در آنجا که ما می کنیم اختیارش دست امروزِ ماست .یعنی اختیار فردا یعنی آن فردا،دست امروزِ ماست. چون یک عده ای به دستور خدواند رفتار کرده اند و باید آرامش و راحتی بینند و یک عده ای رفتار نکرده اند بعدش باید زجر و شکنجه ببینند .خُب این زجر و شکنجه دیگر از آتش است آتش را می آورد، همه را از اینها رد میکند اصلاً اگر جنس آتش نباشند،آتش خاموش می شود، پیغمبر جنس آتش

نیست .شما در همین دنیا آتش دارید،اگر یک کپسول یا ظرفی که آب دارد ،بگذارید آن داخل، خُب جوش می آید بعد آب سرشار می شود و آتش را خاموش می کند. اما اگر آن کپسول شما بنزین باشد،بالعکس آتش بیشتر می شود چرا؟! چون بنزین جنس آن آتش است، آب جنس آن آتش نیست خاموشش میکند .صحبت خوب یا بد نیست صحبت جنس و نوع است. وقتی آنهایی که از جنس آتش هستند می آیند رد شوند خوب آتش تندتر میشود و می سوزد. اما اگر آن کپسولِ آب باشد خاموش میکند. پیغمبر،ائمه و بزرگان کپسولِ آب هستند آبی که بر آتش ها ریخته میشود. بنابراین خود به خود آتش خاموش میشود .منتها در آن عالم در عالمی که خداوند خلق کرده اینها هر کدام زبان دارند .می گوید خدایا تو مرا برای سوزاندن آفریدی ، این آقا را ببر بیرون،برای اینکه من را خاموش میکند. جنسِ پیغمبر این آتش عذاب نیست .یکی در آیات قرآن است که آنهایی که از جار و جنجال و ناراحتیهای شدید خبر به آنها نمیرسد اینها همین هایی هستند که جنسشان از آن جنس آتش نیست. البته این جنس را یک مقداری به اختیار ما آفریده اند مثلاً آبِ انگور، الکل هم دارد الکل سوزاننده است. خود آبِ انگور تا وقتی آبِ انگور است، آتش را خاموش میکند. خداوند که ما را آفریده و دستوراتی هم داده است گفته است که ، اگر به این دستورات رفتار کنید مثل آب می شوید که آتشها از شما دور می شود. اگر رفتار نکنید از جنس آتش می شوید. یعنی هر دو زمینه ی آتش و آب بودن در این موجود آفریده است،منتها بعد رفتار او یا آتش را تقویت میکند در نتیجه آب از بین میرود یا آب را تقویت میکند آتش از بین می رود، به هر جهت این آتش به همه میرسد. یعنی پیغمبر هم باشد از این آتش رد میشود،که حتی خیلی ها این تصور را دارند که چون همه ی عبادات ما هر کدام مظهر یک بندگی و عظمت خدا هستند. در اینجا شاید این از روی آتش پریدن و چهارشنبه سوری در خاطره ی ما برای همین است که خدایا ما را از آن آتشی که آفریدی عبور بده ،جرأت نمی کنیم که بگوییم ما را هم مثل پیغمبر جدا نگه دار، مگر ما کی هستیم. می گویم از این آتش می پریم و رد میشویم. یعنی دستوراتی که تو دادی در نظر میگیریم .این است که بله! در این ورود به آتش همه هستیم. ولی در مورد بزرگان و آنهایی که خدا می خواهد، این آتش تبدیل به رحمت می شوید. آنوقت برای اینکه خداوند نشان بدهد، یک بار در مورد یکی از پیغمبران که می خواستند او را در آتش بیندازند خدا آتش را برای او گلستان کرد .اینطوری آتش تغییر میکند .انشاالله نمی دانم خدا چه توفیقی به ما بدهد که بتوانیم اینطوری باشیم.

 

Tags