مجلس صبح شنبه ۸-۱۱-۹۰ (پرهیز از غیبت – خانم‌ها)

بسم الله الرحمن الرحیم
حالا به طور مثال شما نگاه کنید، در نظر بگیرید، ما یک دستوری داریم که سرّ اشخاص که به ما امانت داده شده است به کس دیگری جز خودش ندهیم. خداوند می‌گوید، توصیه می‌کند که (أن تُؤَدّوا الأَماناتِ إلَی أهلِهَا) (سوره: النساء آیه: ۵۸)، امانت را به اهل آن باز گردانید.
یک چیز دیگری داریم می‌فرماید که ملاقات‌ها، دیدار‌ها، اسرار طرفین هست. من می‌خواهم کسی را ببینم، می‌روم ببینمش، حالا این را بگذارم توی بوق و کرنا و هزار زائده برایش درست کنم این غلط است. غیبت هم نظیر همین است. وقتی یکی به شما اعتماد کرد، آمد پیش شما یک کارهای خلافی خواست بکند، شما به خودش حق دارید که توصیه کنید نکن ولی بعد اگر کرد، دیگر نمی‌توانید این را بروید بوق و کرنا بدهید که این چنین است، الا اینکه به مؤمنین دیگر ضرر بزند. مثلا «از یک بقالی یک خوراکی می‌خرید بعد می‌بینید که این خوراکی آلوده است، نه همین جور به خیال خودتان و بگویید چون این آدم بی‌اعتقادی است بنابراین غذا هم، نه. می‌بینید که شیر خریدید بعد می‌بینید که این شیر رفته یک ظرف آب هم قاطی‌اش کرده، خودتان به چشم خودتان دیدید. اینجا هم تا خودتان به چشم خودتان نبینید نمی‌شود باور کرد.
یک قاعدهٔ دیگر اینجا به کمک می‌آید. قاعده این است که می‌گوید (وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولـئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً) (سوره: الاسراء آیه: ۳۶)، چیزی که به آن علم ندارید، علمی هم که در قرآن می‌گوید یعنی علم قطعی، نداری پیروی نکن برای اینکه چشم و گوش و قلب جداگانه غیر از خود وجودت که مسئول است این‌ها هم نزد خدا مسئول هستند. بنابراین اگر دیدید آن بقال مثلا» توی شیر آب می‌ریزد، خودتان به چشم خودتان دیدید، بر شما یقین است که این بقال آدم متقلبی است آن وقت می‌توانید به رفیقتان، نه همین جوری اعلان بزنید توی روزنامه، نه، همسایه اتان، رفیقتان می‌خواهد برود شیر بخرد، می‌گوید می‌روم از این بقالی شیر بخرم، اینجا می‌توانید بگویید از این بقالی شیر نخر که این آدم متقلبی است، شیرش آب دارد. اینجا چون مصالح واقعی یک مؤمن دیگر در کار است می‌توانید بگویید
. البته همچنین چیزهایی است که تقریبا «در قرآن هم یکی دوبار ذکر شده است که مثل نقل و نبات غیبت می‌کنند، مثل خوردن نقل و نبات. غیبت خیلی مجازات سنگینی دارد به این جهت یعنی قاعدتا» ما که نمی‌توانیم برای همه احکام دلیل بیاوریم مگر این جور دلیل برای این چیز‌ها که خوب روان‌شناسی هم کار می‌کند دلیل را می‌آورد. در کار خدا نمی‌توانیم برای خدا دلیل بیاوریم برای اینکه خداوند می‌خواهد خود انسان، هر انسانی خودش فکر کند، تصمیم بگیرد، نتیجه گیری کند که این کار خوب است یا بد، نه این به طور کلی دیگر به حرف دیگران گوش ندهد، نه.
یک بار حرفی زده می‌شود، می‌خواهد ببیند که این را می‌تواند به جاهایی بگوید یا نه، خودش فکر کند، در این راه آن وقت، آن قاعده دیگر (اُطْلُبُوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصِّیْنِ)، باید دنبال علم و دانش بروید، می‌توانید تحقیق کنید که چه کارهایی صحیح است چه کارهایی صحیح نیست.
برای اینکه خداوند می‌خواهد اجتماع بشری، بشر‌ها با هم خوب باشند، از هیچ بشری نمی‌شود توقع داشت که معصوم باشد یعنی هیچ خطا و گناهی نداشته باشد. ما می‌گوییم چهارده معصوم یعنی بعد از آنچهارده نفر دیگر معصومی نیست، هیچ کس. ممکن است خیلی انسان‌ها خوب باشند، نود و نه صفت خوب را داشته باشند، یک صفت خدا به آن‌ها نمی‌دهد که معصوم بشوند، یک صفت نقص دارند هیچ کس معصوم نیست. بنابراین فکر کنید نه‌‌ همان جوری که خودتان معصوم نیستید با آن کسی هم که حرف می‌زنید، با آن کسی هم که زندگی می‌کنید آن هم معصوم نیست،‌‌ همان جوری که از خدا می‌خواهید ستارالعیوب باشد، ارحم الراحمین باشد، شما هم نسبت به دیگران همین جور باشید. در علم حقوق هم بعضی از این چیز‌ها وارد شده که حالا مثال‌هایش را خودم می‌دانم ولی گفتنش حسنی ندارد، لزومی ندارد.
بنابراین غیبت که گفتیم تا بتوانید غیبت نکنید البته گاهی وقت‌ها یادم می‌آید در یک جمعی مثلا «بودیم صحبت‌های جدی معنوی می‌شد و این‌ها، بعد مثلا» یکی گفت آقا خسته شدم از این حرف‌ها، بیایید یک خرده غیبت کنیم، غیبت شده نقل و نبات مردم و این صحیح نیست به اساس جامعه لطمه می‌زند. جز بعضی فرض کنید که هر دولتی، هر حکومتی یک جاسوس‌هایی برای خودش تهیه می‌کند، به آنجاسوس اجازه می‌دهد آن هم در حدود اخلاقی، می‌رود مأمور در واقع غیبت نمی‌کند، تحقیقی می‌کند می‌آید گزارش می‌دهد به خود کسی که مافوقش است. حالا از این بگذریم، در خود تاریخ اسلام هم نگاه کنیم، در جنگ صفین بین علی (ع) و معاویه، یکی از بزرگان اسمش یادم نیست حالا چه بود که حاکم مصر بود و مصر را هم خیلی به آن توجه داشتند برای اینکه از آن گاهی سروصدا بلند می‌شد، این از خاصان و دوستان علی (ع) بود، مردم را برای اینکه آرام کند همیشه صحبت می‌کرد، صحبت‌هایش یک خرده نرم بود از همین نرمی برای جهل مردم استفاده کردند. معاویه شایعه کرد که این دوست علی نیست، این از رفقای من است به خاطر من دارد جاسوسی می‌کند، این شایعه و این غیبت را در بین قشون انداخت، آن حاکم قهر کرد و از مصر بیرون آمد و به مکه رفت و مقیم شد. ده بیست سال در آن مکه بود، بعد آمد باز خدمت علی (ع) گفت من این مدت نبودم اینجا.
غیبت به جامعه خیلی لطمه می‌زند اگر رسم بشود. یک جهت عمده‌ای هم که در مجالس فقری گفتیم هیچ صحبتی جز صحبت فقری نشود برای همین است که کنترل کردنش برای خود شخص هم مشکل است که این حرف را بزنم یا نه؟ هیچ حرفی نزند بهتر است، ساکت باشد و گوش بدهد. یا گفتیم دخالت در سیاست نمی‌کنیم برای اینکه در دنیا، سیاست را می‌بینید، جای دروغ، غیبت، حقه بازی و امثال اینهاست، در این سیاست ما دخالت نمی‌کنیم. این مثال را من برای خیلی‌ها زدم، در نابغه علم و عرفان بخوانید از نامه‌های آقای سلطان علیشاه، در یک نامه فرموده‌اند که ما در سیاست دخالت نمی‌کنیم، ما یک دهاتی هستیم و زراعت می‌کنیم ولی بعد که اختلاف بین محمدعلی شاه و مجلس شده بود و خوب مردم ناراحت بودند، در نامه دیگری به مرحوم اعتماد نوشته بودند به اعلی حضرت توصیه کنید، توجه کند امروز مصلحت جامعه، مصلحت مسلمانان این نیست که با مجلس مخالفت کند، این خوب بالا‌ترین سطح سیاست است که دخالت کردند ولی همین قدر. دیگر بعد البته آن تا مدتی گوش داد، به تأخیر افتاد ولی بعد کارش را کرد، نتیجه‌اش را هم دید. به هر جهت حالا چون راجع به غیبت سؤالی شده بود، من این را گفتم.
خداوند در بعضی از موارد شفا گذاشته مثلا «یکی در عسل، در قرآن شرح حال زنبورعسل را داده بعد می‌گوید آن عسلی که می‌دهد شفای برای مردم است البته زنبور، شافی نیست
زنبور این را درست می‌کند، خدا به شما نشان می‌دهد که شفای من در همه جا هست یعنی شفا مال خداست، دوا و داروخانه مال دکتر است، شفا هم مال خداست.
انشاءالله خداوند شفا بدهد.

Tags