مجلس شب جمعه ۶-۱۱-۹۰ (شاه نعمت الله ولی و تشیع وی – آقایان)

 

بسم  الله الرحمن الرحیم
اولا شکر گذاری خودم را به درگاه الهی بیان کنم که بعد از مدتها توفیق پیدا کردم شب جمعه را آمدم و خدمت همه آقایان اخوان رسیدم ، انشالله  خداوند این توفیق را همیشه به همه ما بدهد .

 

 

چون با خاتمه ماه صفر و ماههای عزاداری، کتاب رسائل شاه نعمت الله رو شروع به خواندن کردند راجع به خود حضرت  شاه نعمت الله صحبتی بشود انشالله که مورد قبول حق واقع شود، حضرت شاه نعمت الله ، تمام دنیای آن روز را گشتند و صیت(آوازه و ذکر خیر) بزرگواری ایشان به همه جا رسیده بود تا  آمدند و در کرمان، ماهان را انتخاب کردند ، و در کوه بنان تشریف داشتند. البته ایشان متولد شهر حلب بودند که در آن ایام تمدن ایرانی و این زبان فارسی همه مناطق را داشت. حلب هم ازجاهای مهمی بود مدرسه جامع حلب خیلی مشهور بود گلستان هم  حتی درباره آن یادی کرده است . سعدی میگوید که در جامع حلب بودم طلبه ای را دیدم که (ضَرَبَ زَیدٌ عَمراً) میگفت به او گفتم که، دو امپراتوری امروز جهان یعنی ایران آن روز و امپراتور روم  اینها با هم صلح کردند هنوزاین  زید امر را میزند؟  این با لحن شوخی خواسته است توجه بدهد که گذشته از این عبارات و مطالعات ظاهری به معنا هم باید توجه داشت .البته سعدی میگوید خیلی قبل از حضرت شاه از خصوصیات دوران ایشان و همچنین جامعه  آن روز اسلامی این بود که تا آن تاریخ، اسلام را همین مذاهب اهل سنت میگرفتند یک جهتش هم این بود که عادت جامعه شده بود. اول که خوب بعد از رحلت پیغمبر(ص) ،خلفا راشدین بودند بعد خلفای بنی امیه و بعد خلفای بنی عباس، که تقریبا تا سال ۶۵۶ که خلفای سلسله بنی عباس منقرض شدند مردم ایران آنوقت پیرو همین خلفا بودند .  یعنی عرفا سنی بودند.شیعه  یک مکتب فکری بود که در کنار آن سنت که آنها میگفتند وجودش را داشت و به صورت جای آب باریکی ادامه داشت تا به ما رسید .به این  جهت تمام بزرگان گذشته ما هم صریحا چیزی نمیگفتند و افکار عموم  آن وقت را تخطئه نمیکردند ولی به طور ضمنی مباحثی میگفتند من جمله همین گفتار سعدی که بیان کردم یا حضرت مولوی، مولوی خوب در مثنوی از دو، سه تا خلیفه ذکری کرده است ولی از علی، آنچنان ذکری کرده که یک شیعه ی غلو کنند غالی هم اینچنین چیزی نمیگوید که اگر یک همچین چیزی بگوید میگویند غلو کردی و این کفراست . 
همان داستان از علی آموز اخلاص عمل.   
او خدو انداخت بر رویی که ماه        سجده آرد پیش او در سجده گاه 
باز باش ای باب رحمت تا ابد                 بارگاه لم یکن کفوا احد 
این داستان را با  اشعارش همه بخوانید حالا بعضی از  اشعارش را حفظ هستم ولی طول میکشد که بخوانم.
مولوی چون ذکری از آن سه نفر کرده است میگویند سنی است  که یکی ازآقایان که  مثنوی را نخوانده است میگوید مولوی  کافراست . و نقل قول از مرحوم آیت الله حاج آقا رضا زنجانی، پیشکار آقا شیخ عبدالکریم یزدی بودند که مرجع تقلید بود . گفتند کسی آمد ازآقا،  پرسید که مثنوی بخوانیم  یا نخوانیم ایشان فرمودند اگر میفهمی حتما  بخوان ولی اگر نمیفهمی، معاذالله نخوان .
مرحوم حضرت شاه وقتی در ایران مستقر شدند دیگر  آن تقیه ای که داشتند و حتی در نظر مردم اسم شیعه را نمیبردند، از بین بردند
در واقع  این ایام مصادف بود از لحاظ حکومت،با مقدمات جامعه علیه افکار متداول. اصل این لغت  هم شیعه و سنی  بعد از رحلت حضرت رسول اکرم متداول شد یعنی عده ای میگفتند که بعد از پیغمبر که ما شیعه ها باشیم ما کسی را پیروی میکنیم که پیغمبر فرمود (من كنت مولاه فهذا علي مولاه) ما مولا بودن این را اطاعت میکنیم و افتخار میکنیم چون پیغمبرهم تائید کرده است یک عده ای هم  که شاید متاسفانه تعصب قوم وخویشی  قبیله ای یک عده اعراب  آن روز موجب بود علی چون از قبیله بنی هاشم بود یک عده زیادی با او مخالفت کنند و چون خود حضرت شخصا پرچم اسلام را حامل بود حتی  آنهایی  که با اسلام مخالف بودند هم با ایشان مخالف بودند .
اینها گفتند ما شیعه علی هستیم ، در مقام استدلاهایی که میشد منصوب است که خوب از همون بزرگان که گفت (کفانا کتاب الله ) کتاب خدا برای ما کافیست . اگر کتاب خدا کافی بود خوب قبل از قرآن هم انجیل بود، تورات بود، کتابها بود . ولی کتاب ناطق میخواهد ، قرآن ناطق میخواهد که ناطقش علیست .علی قرآن ناطق است .
بعد گفتند که ما پیرو علی هستیم شیعه علی گفتند ، که کم کم لغت علی گفته نشد شیعه  متداول شد لغت شیعه در مقابل  آنها گفتند که (کفانا  کتاب الله) سنت پیغمبر را، 
البته  شاید از اول که این لغت متداول شد که تخطئه  کنند شیعه را که شما  به سنت پیغمبر معتقد نیستید و حال آنکه که این عبارت به هیچ وجه دلیل نمیشود که یک عده  مدعی بشوند سنت رو قبول ندارند ، البته بعدها در تاریخ جهاتی  پیش آمد که اتهامآتی ازهمین قبیل اشخاص جدید، مکاتب جدیدی گفتند چون آنها میگفتند ما پیرو سنت پیغمبریم و ما میگفتیم پیرو علی هستیم و آنها اسمشان شد سنی و ما شدیم شیعه هر دو اسلام هستن هر دو، دوشاخه از یک درخت تنومند هستند منتها در شیعه بعدها در اثر تبلیغات این فکر به وجود  آمد و هنوز هم هست که اگر کسی اسامی خلفا رو ببرد میگویند شیعه نیست و این سنی شده است، نه همین خلفا ابوبکر وعمر البته عثمان، زمان پیغمبر از صحابه خیلی مورد توجه بودند. حضرت صالح علیشاه میگفتند ، من بارها در دلم میگفتم که خدایا کاش این آقایان در زمان پیغمبر میمردند که این گناه بزرگ را نمیکردند .
بنابر این این آقایان هم کسانی مخالف چون اسم اینها برده شده هر کسی اسم ببرد میگویند سنی هستند .
ملاک  حرفم آن هست  که ما میگیم شیعه تولی و تبری دارد ، یعنی شیعه میگوید ما علی را دوست داریم همانطور که پیغمبر را دوست داریم و دوستان علی را هم دوست داریم و ازکسانی که  دشمنان علی باشند تبری و دوری میکنیم.
شیعه میگوید که آن آقایان دشمن علی بودند بنابراین ما قبولشون  نداریم . نه هر کس که مطیع نباشد که دشمن نیست خودشان هم حتی مدعی هستند که ما دشمنی نکردیم . بلکه خدمت  به اسلام کردیم  که تاریخ را بخونید . بنابر این هست  که  حضرت  شاه نعمت الله فرمودند که (سنی ره سنی گزین)
نه اینکه اهل سنت  لغت  سنت یعنی پیروسنت پیغمبر باش که چقدر همه رو با هم جمع میکرد و اختلاف نمیگذاشت . فرمود  (وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ) (سوره آل عمران-آیه 139) . این توصیه  خوب در این وسط کسانی  که کوشش میکنند از جانبه علمی بسیار خوب هست ولی مورد حمله  همه قرار میگیرند . حضرت شاه نعمت الله ولی اشعار زیادی در اهل بیت داره در تمام  اهل بیت دارد و اصلا  اساس تصوف و تشیع یکی هست که همین است که ما میگوییم  همیشه این سلسله ادامه دارد . 
رگ رگ است این آب شیرین ، آب شور              در خلایق میرود تا نفخ صور 
به این جهت توجه ندارند، اخیرا  متاسفانه یک امر دیگری هم اضافه شده مثلا در یک کتابی دیدم نوشته ،سلطان علی ، سلطان علیشاه را  نوشته، سلطان علی ،. شاه جز اسم است یا ، حضرت شاه نعمت الله ولی در اون کنگره های که انجام شد در اعلامیه ها مینویسند ،،سید نعمت  الله،بله حضرت، سید هم بود ولی شهرت حضرت، شاه بود . جزء اسمشان هست این را حذف میکنند ببینید این تعصب  به کجا میرسد  . انشالله خدواند ما را ازاین تعصبات  دور بدارد .
بد  بینی و  تعصب خامی است          تا جنینی کار خون آشامی است 
جنین یعنی انسان ناقص، جنین خون میخورد یعنی غذایش همان غذاییست که مادر میخورد ،میگوید اگر فکر ت جنینی باشد و هنوز جنین باشد ،  نرسیده باشد کارت خون آشامی است که میبینیم

 

و این تنگ نظری و بد بینی و خام بودن را میرساند.

حالا انشالله  خدواند ما را از همه این بلاهای  روحی حفظ کند.