پرسش و پاسخ : موضع و نحوه برخورد دراویش سلسله نعمت اللهی

پرسش :

1 ـ موضع و نحوه برخورد دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در مقابل معاندین تصوف و اعمال جنایتکارانۀ آنها چگونه باید باشد ؟

2 ـ در بحرانها شبیه تخریب حسینیه ها وظیفه دراویش چیست ؟

پرسش :
1 ـ موضع و نحوه برخورد دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی در مقابل معاندین تصوف و اعمال جنایتکارانۀ آنها چگونه باید باشد ؟
2 ـ در بحرانها شبیه تخریب حسینیه ها وظیفه دراویش چیست ؟
پاسخ پرسش اول :
مقدمه : اگر بخواهیم به این پرسش از سوی کل سلسله و درویشی پاسخگو باشیم راه خطائی رفته ایم زیرا سلسله نعمت اللهی گنابادی  بزرگ و صاحب دارد و تنها ایشان هستند که می بایست تصمیم بگیرند که چه باید کرد و به جز ایشان احدی حق صحبت و تصمیم گیری برای درویشی و سلسله ندارد.
آنچه می گوییم نظر شخصی و پاسخ ما در دفاع از حقوق قانونی خود ، خانواده و دوستان و برادرانمان می باشد و ربطی به سلسله ندارد . ما باید وظیفه خودمان را با عقل ولایتی تشخیص داده و به آن عمل نماییم . این وظیفه را شرع ، قانون ، عقل و فطرتمان به ما حکم می نماید و ابداً موضوع امر و اجازه و دستور نیست ( سوره عنکبوت آیه 6 )
عاشق در مقام محبت از محبوب خود نمی پرسد که به چه اندازه باید ترا دوست بدارم . اگر چنین پرسشی نمود به مقام ریا تنزل نموده است . آنکسانی که برای ماندن و دور شدن از امام حسین ( ع ) از ایشان کسب اجازه نمودند شاید از شمر و یزید به مقام ولایت امام جاهلتر بودند . اگر برای نوامیس صوری آنقدر احترام قائلیم که جان و مال خود را در راه حفظ آن فدا می کنیم ؛ به مراتب اولی ناموس الهی جایگاهی رفیع و بالاتر از آن دارد .
عشق مولی کی کم از لیلا بود
گوی گشتن بهر او اولی بود
اما جواب :
هر عملی را عکس العملی و هرکنشی ، واکنشی بدنبال خواهد داشت . دراویش برای دفاع از حقوق خود نه توپ دارند و نه تانک و نه مسلسل ، اگر هم اسلحه و تانک و هواپیما داشتیم با احدی از دشمنان خود مبارزه خصمانه نمی نمودیم . زیرا اعتقاد ما بر این است که اساس دشمنی با متصوفه و دراویش نتیجه جهل ، مهاجمان و توطئه بیگانگان است . شیوه برخورد ما با انسانهایی که توهم و تعصبات شیطانی ، فطرت و وجدان و عقل انسانی آنها را به چالش کشیده است و کبر و تکبر و پیروی از طاغوت نفس را وبندگی شیطان را برای آنان به ارمغان آورده است معلوم و مشخص می باشد حرکت ما در جهت آگاهی مردم و رفع شبهه از مسئولین و اجبار معاندین به تواضع در برابر قانون و شرع می باشد . هر درویشی موظف است با اطلاع از قوانین بر علیه هر تخلف قانونی معاندین به مسئولین شکایت کند . این شکایت از کلانتری محل شروع شده و در صورت عدم توجه به آن ، مرحله به مرحله تا مقام رهبری نظام باید پیگیری شود . شکایت بصورت فردی و جمعی انجام و تا کسب نتیجه باید دنبال شود ، نباید نا امید شد . از ما شکایت و از آقایان بی توجهی و عدم پاسخ . ما چاره ای نداریم . تکلیفمان انجام میدهیم و منتظر می مانیم شاید روزی به شکایات رسیدگی شود ؟ !!
یکی از اهداف معاندین تصوف همراه نمودن و هم جهت ساختن بعضی از مسئولین و صاحب منصبان دینی در جهت مقاصد خود می باشد . همراهی این آقایان با معاندین عموماً بعلت اخبار کذب و مغرضانه ای است که به آنها القاء شده است . بنابراین ما موظفیم بصورت فردی و جمعی با نوشتن نامه به مسئولین ، روزنامه ها و مراکز خبری مستقیم و غیر مستقیم مردم و مسئولین را در جریان توطئه ها و نقشه های شوم معاندین قرار دهیم . هر چند با بایکوت خبری روبرو شده ایم اما نباید نا امید شد . از ما گفتن و از آنها نشنیدن . ما چاره ای نداریم . تکلیفمان انجام میدهیم و منتظر می مانیم شاید روزی به نامه هایمان پاسخی داده شود !؟! در خصوص شکایات و نامه ها لازم به ذکر است تا جائی که امکان دارد به صورت حضوری تحویل مقامات داده و شماره ثبت آنها را اخذ نمائیم در صورت عدم پذیرش آنها و یا عدم توانائی مراجعه حضوری می توان از طریق پست پیشتاز دو قبضه و از طریق ایمیل و فکس نامه ها و شکوائیه ها را ارسال نمائیم .
همانگونه که مکرر گفته ایم دشمنی ما با جهل ، جاهلان است نه با شخصیت انسانی آنها از این رو بر تمامی صاحبان اندیشه و قلم ، فرض و تکلیف است که برای رفع شبهه و تحقق شعار اتحاد ملی و انسجام اسلامی تلاش نموده و با نوشتن مقاله ، مصاحبه ، ایجاد سایتهای اینترنتی و مکاتبه با رجال سیاسی و دینی و ملاقات حضوری با شخصیتهای داخلی و خارجی حقیقت مکتب درویشی را معرفی و بازگو نموده و پرسشها پاسخ گفته ، رفع شبهه نموده و نگذاریم تبلیغات سوء معاندین اثر نموده آتش تفرقه را شعله ور نمایند . اگر بخواهیم پاسخ پرسش را در یک جمله بیان کنیم آنست که وظیفه ما مقاومت مسالمت آمیز در مقابل معاندین می باشد هر چند در این راه جان و مال و هستی ما به مخاطره افتد .
پاسخ پرسش دوم :
هر عقل سلیمی میداند که هر حکومتی با هر گرایش سیاسی و عقیدتی بدنبال جذب شهروندان خویش و حمایت آنان برای بقاء خود می باشد . چه نظام حاکم ، فاشیستی و استبدادی باشد و چه حکومتی بر اساس دموکراسی و مردم سالاری دینی به هر شکل نیاز دولت مردان هر حکومتی همراهی و پشتیبانی مردم است و ضمناً هر نظام سیاسی نیز برای اثبات حکومت نیازمند آرامش و جلوگیری از بحرانهای اجتماعیست .
کدام جاهلی قبول می کند که ایجاد بحران و هرج و مرج خواستۀ دلسوزان نظام است ؟ کدام نادانی می پذیرد که دشمن سازی و ایجاد جو نارضایتی منظور حامیان یک نظام سیاسی می تواند باشد ؟
با هر منطقی و تفکری قابل قبول نیست که مخالفت با دراویش نعمت اللهی گنابادی و تخریب و به آتش کشیدن حسینیه های آنان ، آن هم در نظامی که مدعی تشیع می باشد با موافقت مسئولین نظام باشد ؟ بنابراین جدا از تمامی تبلیغات سوء و مستمسک قرار دان اختلافات اعتقادی ، مخالفین دراویش ، مخالفین نظام حاکم نیز می باشند زیرا عملکرد آنها مطابق عقل و قانون و ضرورتهای نظام نیست و مقابلۀ کامل و ضدیت با شعار وحدت ملی و انسجام اسلامی است . نتیجتاً مخالفین نظام ، اسلام ، تشیع می باشد اینها گروهی هستند که با توسل به شعارهای دفاع از نظام یا دفاع از مرجعیت یا دفاع از اسلام بدستور اربابان خارجیشان بدنبال نابودی اسلام و ایران و تشیع می باشند .
علیرغم آنچه عده ای مغرضانه سعی و تلاش دارند که سلسله نعمت اللهی گنابادی را یک حزب سیاسی معرفی نمایند . همه میدانیم که ما یک تشکیلات سیاسی نیستیم . رابطه دراویش با یکدیگر بر اساس محبت و اخوتی ایست که موضوعی کاملاً باطنی و الهی است . در جریان بحرانها تصور سیاست بازان آن است که مثلاً بزرگان سلسله فراخوان می دهند و طرح این موضوع نشان می دهد که چه اندازه از حقایق الهی دور و اعمال ما را بر اساس بازیهای کودکانه و دنیوی خود مورد بررسی و سنجش قرار داده اند . این تصورات زادۀ اندیشۀ عده ای از سیاست زدگان است که حتی سلام و احوالپرسی همسایه خود را از دیدگاه امنیتی نگاه می کنند و هر پدیده ای که با باورهای آنها منطبق نباشد بنحوی سعی بر توجیه سیاسی آن دارند . اینان نمی دانند که حال درویشی چیست ؟ نمی دانند که محبت و برادری یعنی چه ؟ نمی دانند الهام قلبی چگونه است ؟ نمی دانند ما راه خود را با تحقیق یافته ایم ؟ نمی دانند رابطه ما با بزرگان سلسله بر اساس معرفت و محبت الهی است که به ما عنایت شده است . و و و … و نمی دانم های آقایان به حدی زیاد است که راهی برای درک رفتار و اعمال دراویش پیدا نمی کنند و به همین دلیل می گویند بزرگان سلسله فراخوان داده اند .
به هر صورت در بحرانها زمانی که حسینیۀما را به آتش می کشند و سر و دست برادرانمان را می شکنند ما نه از باب مبارزه با مهاجمین ( که این امر قانواً وظیفه حکومت است )بلکه از باب همرنگی و هم دردی و هم صدائی با برادران خود تجمع می کنیم و آنرا وظیفه وجدانی خود می دانیم و از کسی سئوال نمی کنیم که برویم یا نرویم ، قلبمان به ما امر میکند ، دست و پایمان به ما امر می کند . هر درویشی وظیفه خود می داند که برای نجات حسینیه ها یی که از پول خودمان ساخته شده و هر خشتی از آن متعلق به یک درویش است درآن تجمع نمایند .
چو عضوی بدرد آورد روزگار
 دگر عضوها را نماند قرار
از زندان و بند نمی هراسیم هر بار زخمهایمان را مداوا می کنیم تا بار دیگر در حسینیه ای دیگر به گرد یکدیگر جمع شویم . انتقام نمی گیریم ، نفرین نمی کنیم ، تنها مجالسمان را ترک نمی نماییم و سر و دست خود را آماده شکستنی دیگر می کنیم. اما خودمان شکسته نخواهیم شد و صبر می کنیم تا خدا عنایت نماید و به فریاد رسد .