مرگ دو رهبر، بی هیچ شباهتی به هم

 

 

مسعود بهنود

 

در فاصله دو روز واسلاو هاول و کیم جونگ ایل روسای جمهوری چک و کره شمالی به بیماری از دنیا رفتند. هاول سی ماه رییس جمهور چکسلواکی و ده سال رییس جمهور چک بود، و کیم جونگ ایل هفده سال رییس جمهور کره شمالی. اولی نویسنده و نمایشنامه نویس و روشنفکری جهانی بود و دومی تنها هنرش این که فرزند اول کیم ایل سونگ بود آن که سی سال رهبری بلامنازع حکومت سوسیالیستی شمال مدار شانزده درجه کره را برعهده داشت.

هاول شش سالی بزرگ تر از کیم بود. خدمتی بزرگی که او به هموطنانش و چه بسا جامعه بشری کرد این بود که موجب شد تا دوره سخت کندن از کمونیسم و پیوستن به دموکراسی لیبرال، بی درد طی شود. سهل است یک جراحت بزرگ هم با حضور و درایت وی بدون هیچ تشنجی عملی شد. چکسلواکی به تصمیم مردمش به دو نیمه شد، چک و اسلواکی. هر دو نیمه حاضر بودند هاول را به ریاست بپذیرند.

هاول بعد از ده سال که به عنوان بنیان گذار و اولین رییس دولت جمهوری چک خدمت کرد در 2003 آرام از کاخ خارج شد در حالی که دموکراسی و آزادی چنان در پراگ شهری نهادینه شد که هنوز آثار تیر و توپ های ارتش سرخ به ساختمان هایش پیدا ست. همان وقت که تانک های روسی با خشونت تمام به چکسلواکی سرازیر شدند و اصلاحات خواست مردم [به رهبری الکساندر دوبچک] را از ریشه کندند، و همین هاول و صدها روشنفکر را به زندان بردند.

اما در شمال کره که هفده سال کیم جونگ ایل در آن بلامنازع و به تعقیب راه پدرش، به تنهائی حکم راند، جامعه ای غریب ساخته شده. مردم بدون اذن حکومت نه سفر به ده همسایه می توانند کرد و نه ازدواج با کسی که می خواهند. سفر به خارج به کلی ممنوع است. آن جا نه انتخاباتی هست و نه روزنامه ازادی، نه کتابی، به جز کتاب کیم ایل سونگ که همه آن را از حفظ دارند. هنر بزرگ کیم در حکمرانی ساخت بمب هسته ای، و موشک هائی بود که به نام کره شمالی ثبت شده است.

مردم کره شمالی در دوران حکومت کیم ایل و فرزندش کیم جونک گرسنگی کشیدند و آزادی ندیدند، مردم چک به رهبری واسلاو هاول به ازادی رسیدند و از زیر قید شوروی خارج شدند و کمک کردند به آزادی اروپای شرقی و فروریختن بلوک شرق، و اینک هفده سال است که هر سال زندگی بهتری دارند و رشدشان به حد کشورهای پیشرفته نزدیک شده است. به همان تعداد سال هائی که کیم جونگ ایل حکم راند.

بعد از خروج واسلاو هاول از کاخ ریاست جمهوری پراگ، او به ساختن فیلم و نوشتن نمایشنامه برگشت. آن همه آوازه که در دوران پرخبر و پرحادثه سیاست ورزی کسب کرد هیچ تغییری در سادگی وی نداد. او روشنفکری بود که به گفته خودش یک چند لازم دید وارد عمل سیاسی شود و بعد به کار اصلی خود ادبیات برگشت.

اما کیم از اولین روزی که به دنیا آمد، پشت دیوارها حزب کمونیست و پشت درهای بسته کاخ بود و در همین وضعیت در حالی که ماه ها با بیماری جانکاهش دست و پنجه نرم می کرد، با یک سطر اعلامیه حزب درگذشت. همه چیز در ابهام . درست مقابل چک که هیچ چیز آن پوشیده نیست و شفافیت از جمله بزرگ ترین مشخصات دموکراسی مردم سالاری است که بدان رسیده.

با این همه دو روز است مردم کره در خیابان ها بر صورت می زنند و در غم از دست دادن کیم جونگ ایل زندانبان برزگشان گریه می کنند. کیم ایل سونگ بزرگ هم که هنوز مجسمه های چند تنی اش در کنار پرده های چند ده متری همه جای کره شمالی برپاست، وقتی درگذشت سه ماه مردم برای دیدار جسد وی صف کشیدند و هنوز نیز بر آرامگاهش به زیارت می روند و او را خورشید صدا می کنند. و باور دارند که روزهای آفتابی درخشانشان، از نور اوست که مراقب کره ای هاست.

مردم چک که دیروز در سکوت، اما با احترام، واسلاو هاول را بدرقه کردند اینک آزاد زندگی می کنند، نه گرسنگی و بیماری های کشنده مسری دارند و نه برای کار باید اجازه دولت را داشته باشند و نه نود در صدشان در محل و شهر و کشور خود زندانید. اما کمتر شخصیتی در جهان، این فرصت را برای تکریم یک روشنفکر که نقش خود را بر زمانه خود زد، از دست داد.

حکومتی که واسلاو هاول بنیان نهاد با همه جهان دوست است و رابطه دارد به جز چند دولت مانند جمهوری اسلامی ایران. رابطه تهران و پراگ به ویژه بعد از تاسیس یک رادیوی فارسی زبان در پراگ به تیرگی انجامید. رادیوئی که در ادامه طرح رادیو اروپای آزاد بود که در زمان جنگ سرد، برای مبارزه علیه کشورهای دیکتاتوری بلوک شرق توسط آمریکائیان بنیان گذاشته شد. و اینک جای خود را به رادیو فردا داده است.

حکومتی که کیم ایل سونگ بنیان گذاشت و کیم جونگ ایل دیروز با درگذشت خود به پسر سپرد، از منزوی ترین دولت های جهان است و با معدودی از دولت ها روابط دوستانه دارد که جمهوری اسلامی یکی از آن هاست.

دوشنبه در اولین روز اعلام درگذشت کیم جونگ ایل، رییس مجلس ایران علی لاریجانی، کره شمالی را کشور دوست خواند و از مرگ رهبرش ابراز تاسف کرد، اما روزنامه های ایران از وضعیت کره شمالی نوشتند و آن زندان بزرگ را چنان که بود، تشریح کردند.

مردم سالاری در سرمقاله خود نوشت در سال 2011 ديکتاتورهاي بزرگ و کوچکي همچون بن علي، مبارک و قذافي از اريکه قدرت به زير کشيده شدند، آنهايي هم که با سماجت در راس قدرت باقي ماندند برق شمشير خشم مردم را زير گلوي خود حس مي کنند. اعتراض مردم، قدرت رام نشدني است که نه مرز مي شناسد و نه مليت; اما گويي در کشوري به نام کره شمالي اوضاع متفاوت است. گويي به اين کشور نه صدايي مي رسد و نه از آن صدايي شنيده مي شود. 
علی ودایع در این مقاله با اشاره به سالگرد بهار عربی پرسیده چه مي شود که در کشوري مانند کره شمالي هيچ تحولي جز آنچه که مدنظر حکومت کمونيستي است رخ نمي دهد؟! هيچ کس جز اندک جاسوس هاي غربي آن هم به صورت خيلي سطحي از مکانيسم حکومت پيونگ يانگ اطلاعات دقيقي ندارد; جز آن که يک رهبر کاريزماتيک توتاليتر همچون يک بت بزرگ پرستيده مي شود. 
حميدرضا عسگري در سرمقاله روزنامه آفرینش با اشاره به سالگرد تولد انقلاب خاورمیانه نوشت اما در اين کشاکش کسي متوجه خاور دور و کره شمالي نبود. جايي که مستبد ترين و بسته ترين حکومت فردي در جهان به شمار مي رود. کشوري که بيش از نيم قرن است مردم آن در قفس و خفقان محض ديکتاتوري زندگي مي کنند. جايي که مردم با شيپور حکومتي از خواب بيدار مي شوند و با قطع برق شهر به خواب مي روند. کسي از اينترنت، ماهواره، موبايل چيزي نمي داند چون آگاهي و استفاده از اين ابزارهاي ناياب اعدام به همراه دارد.
به نوشته این مقاله مردم پیونگ یانگ اجازه داشتن خودروي شخصي ندارند البته توانايي خريد آن را هم ندارند. چون درآمدشان کفاف تهيه دو وعده غذا در روز را بيشتر نمي دهد. در اين کشور حرف زدن از سران حکومت و خانوادشان جرم است چه برسد به انتقاد و اعتراض…! به هر صورت آنها انسان هستند و بالاخره روزي گوهر وجودي خود را خواهند شناخت. اما دست تقدير بي سر و صدا به سراغ کيم جونگ ايل 69 ساله رفت و براي هميشه وي را از زندگي ساقط کرد.

دیگر روزنامه های تهران هم همین مضمون را نوشتند و در لابلای سطورشان پیش بینی کردند که با مرگ کیم جونگ، حکومت کره شمالی ناگزیر است دست به تحولی بزرگ بزند گرچه باز هم معلوم نیست چه بر سرش بیاید.

همزمانی مرگ دو تن که در بیشترین فاصله عقیدتی با یکدیگر به سر می بردند، یکی هاول شیفته آزادی بیان و عقیده، و دیگری کیم جونگ ایل که تا آخرین لحظات حیات به زندانبانی از بیان و عقیده مفتخر بود فرصتی پدید آورده است تا سئوال های مقدر به میدان آورده شود: آیا هاول و مردم چک آرام در بستر دموکراسی خزیدند چون در قاره اروپا بودند، آیا این اطاعت ذاتی چشم بادامی ها از فرمان مافوق، به خاندان کیم ایل سونگ امکان داد تا نزدیک هفتاد سال اینان را در قید نگاه دارند.

به تعبیری کره شمالی و کوبا تنها دو حکومتی هستند که همچنان به اندیشه های مارکسیسم وفادار مانده اند. مردمشان گرسنگی می کشند، فقر سیاه و بیماری های جانکاه را تحمل می کنند، و وفادار مانده اند.

جمال رحمتی هم امروز با کارتون خود در روزنامه شرق، از آب شدن اندیشه کیم جونگ ایل خبر داد. کارتونی که در آن رهبر درگذشته کره شمالی را شمعی دیده که آب شد.