مجلس شب جمعه 10-09-90 اتحاد و همدلی فقرا – آقایان

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

دیگر حالا وقت خیلی دیر است، قسمت اینجور بود، من از همه ی شما معذرت می خواهم.گویا اینکه من علی الظاهر تقصیری نداشتم، جز آن تقصیری که همگان برای اداره جامعه داریم ،بعد آن موقع از منزل آمدم که انشالله نماز مغرب و عشاء را هم اقتدا کنم و در جمع باشم ولی توفیق نداشتم،هر چه کردیم نشد، بعد این شعر هم به خاطرم آمد:

چـــــــــرا دست یازم؟چرا پای کوبم؟

مرا خواجه بی دست وپا می پسندد

ولی این در مورد همه نیست،الان تقریبا داشتم پشیمان می شدم که شعر را نخوانم،چون به ندرت در بعضی موارد مصداق دارد. انشالله خداوند شما را توفیق دهد، همیشه، همدیگر را دعا کنیم به منزله ی یک زنجیری باشیم که حلقه ها به هم وصل هستیم، به هر حلقه ای که توصل کنند به اصلش توصل کردند. زنجیر را که دیدید،حلقه ها به هم وصل هستند.یک حلقه ای در هر جا برق بیاید همه ی اینجا را میگیرد.انشاالله ما به آن نیروگاه اصلی این برق متصل هستیم،همه ی ما هم باید با هم دست در دست باشیم،دیگر بیش از این خسته تان نمی کنم،التماس دعا