آزار درویشان چرا؟

برخی عرفان را وسیله ای برای نجات از بیداد خداوندان زر و زور و تزویر قرار داده‌اند.

 

مروری بر زندگی نخستین دراویش ایران نظیر ابراهیم ادهم و سلیمان بن منصور بلخی که ازپایه گذاران و مشاهیر تصوف ایرانند نشان میدهد که تصوف از آغاز واکنشی در برابر حکومت ظالمانه امویان بوده و محرک ایشان همان اوضاع ناگوار دوران استیلای خلفای اموی بر ایران است .(1)

مردم ایران از بیدادگری و غارتگریهای خلفاء و برتری که برای تازیان در برابر ایرانیان بکار می بردند حقیقتا به جان آمدند و به هر وسیله ای برای رهائی از این دشواری جانفرسا دست می زدند. گروهی می کوشیدند آئین های پیش از اسلام نظیر ادیان زردشتی، مانوی و مزدکی را دوباره زنده کنند و گروهی دیگر به خارجیان که جملگی مخالف خلافت بودند پیوستند تا از نیروی خفقان آور خلافت بکاهند و خلفا را براندازند. در این میان صوفیه نیز که در زمره ستم کشیدگان بود ، تصوف و عرفان را وسیله ای برای نجات از بیداد خلفا، این خداوندان زر و زور و تزویر قرار دادند؛ به ویژه آنکه مهمترین مقصود از تصوف رویگردانی از مخلوق و اتصال به خالق است و این مهم مقتضای آشفتگیهای زمانه بود .

 

گفت:
آن یار کز او گشت سر دار بلند/ جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد

 

 

در تصوف ایرانی سرور و شادی و تمتع از زندگی مجاز است، شعر و موسیقی و سماء و رقص و پایکوبی و دست افشانی نه تنها مجاز است که وسیله جذب و حضور مردم می باشد . عارف هیچ مذهبی را بر مذهب دیگر ترجیح نمی دهد :
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 

 

ارتباط صوفی با خدا ابدا نیازی به دلال و واسطه ندارد :
من نخواهم لطف حق با واسطه/ که هلاک خلق شد این رابطه

 

 

صوفی خدا را درقلبش می ستاید و مسحور عظمت در و دیوار نمی شود :
ابلهان تعظیم مسجد می کنند/ در جفای اهل دل جد می کنند

 

 

صوفی مدعی است که
ما ز قرآن مغز را برداشتیم/ پوست را پیش خران بگذاشتیم…

 

 

پی نوشت:
1. ن.ک. سرچشمه تصوف در ایران – سعید نفیسی
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست.
*نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه سایت مجذوبان نور نیست.
منبع : جرس – هرمز ممیزی