مجلس صبح شنبه 12-6-90 (صلح طلبی و دفاع در درویشی -آقایان)

 

این به این مناسبت که در کوار شیراز، حالا مقدماتش، تیراندازی شده به سمت درویش ها و چند تا درویش زخمی شدند و خوب اینها هم دفاع کردند، آن وقت دفاع واجب است، جنگ حرام است، در واقع می شود گفت حرام است ولی دفاع واجب است، دفاع کردند.

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

( المعاشرة المؤثره…)، معاشرت مؤثر است. مهمترین به اصطلاح، بارزترین جایی که معاشرت می شود همین خود جامعه است، یک جامعه با همین وضع. این است که ما می بینیم در جامعه، یک امری که پیدا شد یک عده ای را دنبال خودش می کشاند.

شاید اول بار در دنیا تبلیغ تفنگ، هفت تیر و اینها از طرف کارخانه سازنده اش بود البته کارخانه سازنده، خود کارخانه، فکر و خواسته ندارد، مدیرانش به فکر مردم نه، نیستند. هر وقت یک نفر از بین برود اینها می گویند خوب است یک تفنگ دیگر، برای ما خریدار پیدا شد. بعد این تبلیغات در مردم سرایت می کند حتی همان کسانی که اصلا” بدشان می آید از اسلحه.

من در آن اوایل که نوجوان بودم هنوز، اصلا” هفت تیر یا اسلحه خالی برای تماشا هم جرأت نمی کردم بردارم، می ترسیدم، به جا هم بود برای اینکه دست زدن به آن و بازی با آن که هیچ خطری هم ندارد، محرک آن جنگ طلبی است که در وجود انسان هست و حتی روحیه جنگ طلبی وجود انسان ها جوری است که اگر کسی گیرش نیاید به خودش می پردازد. مثلی است ما می گوییم سلمانی ها وقتی مشتری گیرشان نیاید، سر خودشان را می تراشند.

این خودکشی ها، این که در بشر مدت ها خودش یا فرزند خودش را جلوی بت های قدیم قربانی می کرد که به نظر من مقطع تاریخی حضرت ابراهیم (ع) و اینکه رفت به سمت اینکه فرزندش را قربانی کند، خدا دستش را گرفت گفت نه، نکن. در واقع فرمود این اسماعیل هم که آمده، این هم جداگانه مورد علاقه من است، من آفریدمش. حالا این فطرت جوری است که شما روزنامه ها را بخوانید، رادیو، تلویزیون را بگیرید از یک طرف تعریف اسلحه هاست، خیلی دیدم اعلانات فلان چیز، از یک طرف اینکه این تعریف از اینها که ما می کنیم کارش این است، یکی از راه دور می زند جان یکی دیگر را می گیرد، این هم کارش است. می خواهد ببیند خوب این نتیجه اش چیست؟ نتیجه اش را نگاه کنید در تاریخ عالم ببینید. مغول آمد با همین اسلحه، هفت تیر البته نبود، تیر و کمان بود، بعد مسلح شد. تبلیغ کارخانه، نشان دادن جنگ ها و ستیز ها و نتیجه اش که حکومت یک عده غاصب بر مردم است. خوب مؤثر است، مؤثر.

خیلی از آنهایی که نشسته اند در خانه، زندگی معمولی می کنند، خوب یکی از همین مغول ها، مغول یعنی همیشه هستند مغول، یکی از نسل مغول ها به او حمله می کند، خوب این می گوید باید یاد بگیرم اسلحه بر می دارد، اینی که اصلا” خوشش نمی آید از اسلحه، این هم کشیده می شود. ملت ها هم همین جور هستند. الان ما هر جا را نگاه کنیم اسلحه و از این چیزها هست. این به این مناسبت که در کوار شیراز، حالا مقدماتش، تیراندازی شده به سمت درویش ها و چند تا درویش زخمی شدند و خوب اینها هم دفاع کردند، آن وقت دفاع واجب است، جنگ حرام است، در واقع می شود گفت حرام است ولی دفاع واجب است، دفاع کردند.

علامت اینی که فقط دفاع کردند این است که تا حمله نشود، کاری نمی کنند یا علامت صلح طلبی این نیست که اصلا” اسلحه را نشناسد، نه.

علامت اصلاح طلبی این است، نه اصلاح طلبی سیاسی که می گویند، صلح جویی.

ما می گوییم موافق صلح هستیم و با جنگ مخالفیم ولی دفاع را باز هم بنابر تعلیمات دینی و اسلامیمان، دفاع را واجب می دانیم اما همین که دفاع کردیم، دفاعمان تمام شد، آن کسی را که با ما دشمنی می کند از قلمرو خاکمان بیرون کردیم یا خودش تسلیم شد بیرون رفت، رها می کنیم، دیگر دفاع نیست از آن به بعد، یا چه قلمرو خاک چه قلمرو فکر.

ما نمی خواهیم هیچ کس را با زور و اکراه بگوییم درویش بشو، آخر نمی شود هم، برای اینکه درویشی به دل است کار دل را هم که با اسلحه نمی شود کاری کرد. به محض اینکه تمام شد ما آرام هستیم. حالا مثلا” در کوار داد و بیداد کردند، برخورد شده است، زد و خورد شده است دیروز، ما دیگر آرام هستیم همین که رد کردیم، کاری نداریم. اگر هم بعضی ها می گویند چرا فلان کس که این را کردید، ما چون دفاع، فرض کنید مثلا” می گویند که ما هر روز مثلا” صبح ها فرض کنید هر کدام از ما می رفتیم به پدر و مادرمان سلامی می کردیم، دستشان را می بوسیدیم و می رفتیم. امروز هم می خواهیم این کار را بکنیم می گویند که نیاید بکنید، به من می گویند نباید بروی پیش پدر و مادرتان. نه این چیزی نیست و ما اگر رفتیم نمی گویند که اطاعت نکردی و حمله کردی، نه.

این یک کاری است که جداگانه است. ما جز دفاع از حق خودمان، اعتقاد خودمان کاری نمی کنیم. خداوند بشر را نیافریده که همیشه با هم جنگ کنند.

بنابراین خیلی متأسفیم که ما در منزل پا می شویم رادیو را می گیریم یا تلویزیون را می گیریم همان اول مثلا” تعلیم جنگ است، روزنامه می آورند می بینیم همان جور.

می خواهیم چند تا درویش با هم بشینیم حالی بکنیم با هم. دسته جمعی برویم به درگاه خدا، نمی گذارند. ببخشید، این جا را حق دارند برای اینکه می بینند اگر ما می خواهیم به درگاه خدل برویم، آنها راه ندارند به آن درگاه، می گویند حالا که ما راه نداریم شما را هم نمی گذاریم ولی نه.

تو مگو ما را بدان شه بار نیست     با کریمان کارها دشوار نیست

نخیر، همه به آن درگاه راه دارند. ما هم، یک راهی نشان داده به ما گفته از اینجا بیایید، داریم می رویم چرا مزاحم می شوید؟

یک بیماری هست در بیماری های روانی می گویند سادیسم. سادیسم یعنی یک ساد نامی بوده از اطبا که این بیماری را کشف کرده، اسمش را گذاشته اند سادیسم. خوشش می آید از آزار کردن، دیده اید متأسفانه هستند در مردم. همه مان هم دیدیم. می گویند فلان کس سادیسم دارد. البته ضعیف و شدید دارد. خوشش می آید از آزار دیگری.

اگر دیدید از آزار دیگری یک خرده ناراحت نمی شوید، همان جا جلویش را بگیرید که رشد نکند، نه اینکه تشویق کنید، شرح حال را با النگ و دولنگش برای بچه هایتان تعریف کنید، نه.

به هر جهت خدا ما را از این نعمتی که خودش داده یعنی سلامت جامعه و صلح جامعه محروم نکند، فعلا” که ما را دارد محروم می کند. ( اللهم اغفر لی الذنوب التی تنزل البلاء…).