جشن بازگشت به فطرت

خامي مقام عمل به شريعت است و تمرين بندگي كردن. پختگي مقام طريقت و پي بردن به روح عبادت و مقام سوختن، مقام رسيدن به حقيقت و فطرت است.

  •  
  • علي‌محمد صابري
  • بر اساس آيه فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا فِطْرَه اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (پس روى خود را با گرايش تمام به حق به سوى اين دين كن با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار ولى بيشتر مردم نمى‏دانند) (روم – 30). عيد فطر، عيد بازگشت به فطرت خدادادي و مادرزادي خود است. عيد فطر، عيد بازگشت به فطرت حقيقي انسان‌ است. در قرآن نام دو عيد بزرگ آمده و خداوند هيچ‌گاه در آن دستور به عزا نداده است. در عيد فطر غلبه بر نفس و كبر و منيت و در عيد قربان كشتن نفس منظور است. و هر دو اين اعياد به صورت اجتماعي برگزار مي‌شود و براي تمامي مسلمين بسيار مهم است و چون بر اساس افق مكه جشن گرفته مي‌شود، همه بايد در يك روز جشن بگيرند نه در روزهاي مختلف تا در همدل‌ شدن آنها اثر كند. فطر، فطرت انسان است و عيد، بازگشت به فطرت انسان. در عرفان اصطلاحي ا‌ست كه مي‌گويند «لُبس» كه پوشيدن لباس تقواست و «خلع» كه درآوردن لباس دنيازدگي‌ است. روزه به معني خلع لباس دنيا و لبس و پوشيدن لباس تقواست. عيد فطر، عيد كمال بندگي‌ است. در روزه هيچگاه نفس نخوردن و نياشاميدن ملاك نبوده است بلكه اصل، گردن گذاشتن به امر خداست. نيز عيد فطر جشن اخلاق هم هست. مسلمين در اين روز ياد مي‌گيرند به هم محبت كنند تا عنان نفس سركش را به دست بگيرند و تسليم خشم و غضب و شهوت نشوند و اين الفت نه با روزه و عيد فطر كه از شفقت به خلق به دست مي‌آيد كه مي‌فرمايد: «فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا» (پس ميان دل‌هاى شما الفت انداخت تا به لطف او برادران هم شديد) (آل عمران – 4). در عيد فطر ياد مي‌گيريم كه بايد ايمان را به دست بياوريم و به مومن حقيقي دست پيدا كنيم، چه به موجب «إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ» (كه واقعا انسان دستخوش زيان است) (العصر – 2) همه زيانكارند و بايد «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» (مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند) (العصر – 3) را پيدا كرده و مومن حقيقي را بيابيم، كه او خضر وقت است و ما را به ايمان واقعي و مقام يقين مي‌رساند. كه حافظ گفت: «طي اين مرحله بي‌همرهي خضر مكن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهي». روزه تمرين به دست آوردن ايمان هم هست و در عيد فطر، تقويت ايماني را جشن مي‌گيريم كه مقدمه‌ رسيدن ما به يقين است. در عيد فطر دعا مي‌كنيم كه خدايا نشانه‌اي از نور الهي بر ما بتابان و همان‌طور كه ما را در جرگه مسلمين قرار دادي، به جرگه مومنين واقعي‌ات هم بپيوند. فطر، عيد نزديك شدن به ايمان است و رسيدن به مقام يقين كه از نشانه‌هاي علم الهي ا‌ست. به قول عرفا، از دال به مدلول پي مي‌بريم، مثل پروانه‌اي كه از ديدن دود پي به وجود آتش و سپس شمع مي‌برد. غرض رسيدن به انوار الهي‌ است و اين همان اسم جلاله الله است كه بر قلب مومن حقيقي و انسان كامل ثبت شده است. عيد فطر در واقع بازگشت به نوعي ايمان و معرفت الهي و حق‌اليقين است. چرا كه مومنان واقعي به ايمان نيز بسنده نكرده مي‌خواهند به يقين برسند كه به ابراهيم فرمود: «قَالَ أَوَلَمْ تُومِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» (فرمود: مگر ايمان نياورده‏اى‏؟ گفت‏: چرا، ولى تا دلم آرامش يابد) (بقره – 260). وحدت بالاتر از توحيد و مقام عين‌اليقين است چرا كه خود وحدت همان مقام «حق‌اليقين» است. رسيدن به مقام فنا في الله است. پروانه دود را مي‌بيند و به شمع مي‌رسد. مي‌بيند روشني و گرمي از شمع است. هر چه پروانه به شمع نزديك‌تر مي‌شود، نه كه شمع آب شود، بلكه او ذوب مي‌شود تا حقيقت او بماند و از دوييت به وحدت برسد. آن موقع مقام وحدت حاصل مي‌شود كه عرفا مي‌گويند: فناء في‌الله كه بقاي حقيقي و رسيدن به حقيقت خود است. مولوي گفت: ‌«حاصل عمرم سه سخن بيش نيست / خام بدم پخته شدم سوختم.» خامي مقام عمل به شريعت است و تمرين بندگي كردن. پختگي مقام طريقت و پي بردن به روح عبادت و مقام سوختن، مقام رسيدن به حقيقت و فطرت است.
  • روزنامه شرق