مولانا شمس درون خویش را شناخت

در هتل ددمان شهر قونیه ایرانی ها نشست ادبی همراه با موسیقی عرفانی  برگزار کردند .

به گزارش خبر نگار مولانا نیوز از قونیه – در این مراسم که با سخنرانی دکتر نبوی آغاز شد . مولانا و رابطه او با شمس مورد بررسی قرار گرفت .

در هتل ددمان شهر قونیه ایرانی ها نشست ادبی همراه با موسیقی عرفانی  برگزار کردند .

به گزارش خبر نگار مولانا نیوز از قونیه – در این مراسم که با سخنرانی دکتر نبوی آغاز شد . مولانا و رابطه او با شمس مورد بررسی قرار گرفت .

دکتر نبوی استاد دانشگاه و مولوی پژوه  در سخنان خود از مولانا به عنوان شخصی که امیدی در دستهایش موج میزد و وجود اورا در دست هایش قرار داده بود یاد کرد و افزود این وجود بدون اینکه بداند انتظار چه را میکشد با دنیای جدیدی آشنا شد . مولانامدتها  در یک بهت بسر برده بود تا در یک روز یک شگفتی را درک کرد و شمس را دید  وقتی شمس را دید دنیایش عوض شد .متوجه شد که شمس یک حقیقت منبسط است و مولانا خود را سپرد به شمس و خود را شکست و این بیت را خواند من از کجا شعر از کجا …. لیکن به من بر میدمد آن یکی ترکی کهمی گوید که من کیستم
 اما یک ترکی آمد و گفت تو کیستی ؟؟؟ معلوم است  که نگاه شمس از مولانا کیستی اورا می طلب و بدنبال هویت انسانی اوست ، مولوی در مثنوی می گوید .

 داستانها نقل حال خود ماست شمس مولانا رو شکست و این از مولانا چیزی جدید ساخت و مولانا از آن خندیدو مولانا فهمید که تاکنون نخندیده بود آنکس که از عارضه ها میخندد از اقبال زمانه میخندد او خام است و هوایی و هوایی میخندد انگار که دندانهای آشکار شیر میخندد خنده هایی که از دوران متوجه انسان می شود  اینها خنده های تلخی است و مولانا به شمس میگوید از لب خندان تو میخام خنده بیاموزم .

مولانا متوجه شد شمسی که در بیرون دیده می شود ، در درون انسان نیز هست و شمس نقش درونی هم دارد .

 دکتر نبوی اضافه کرد مرحوم مینویی معتقد است مانند نیکلسون شمس درون خود مولانا هست فلذا وقتی شمس میرود حسام الدین ظاهر می شود و نقش شمسایی را رقم می زند و مولانا به نقش شمسایی پی میبرد که ما تاکنون به دنبال شمس خود نگشته ایم دیوان کبیر محصول خون دل مولانا است  و نهایتا عامل عدم شناخت و فهم دقیق مولانا را از زبان خود مولانا این چنین بیان کرد : خلق را تقلیدشان بر باد داد       ای دوصد لعنت بر این تقلید باد