عصمت اکتسابی و مصونیت از خطا

عصمت اکتسابی  نسبت به شخصی غیر از پیامبران و امامان معصوم، نه با برهان قابل اثبات است نه با شهود

تأملی کوتاه در سخنان آقایان محمد تقی مصباح یزدی و محمد یزدی

هزار تأسف، در روزگاری که باید تمام نیرو و فرصت دانشمندان دینی در حوزه معرفت و عرضه معارف اصیل دین بر اساس مبانی نظری مستحکم بکار رود و عالمان دین با پیوند معنوی تام خود با حق تعالی و با تخلّق به مکارم اخلاق و اصول طریقت و پایبندی به رسوم شریعت، دیگران را نیز به سمت و سوی حقیقت و طریقت و شریعت، تعالی دهند، نادر افرادی نه از روی دلیل که چه بسا از روی علل و اسباب و مصلحت سیاسی و مانند آن، سخنی به غایت سُست می­گویند و برای شخصی که خود هم ادعای عصمت ننموده، عصمت اکتسابی یا مصونیت از خطا به واسطه لطف امام عصر(عج) قائل می شوند! و بدین­طریق اخلال در نظم فکری و تضعیف اندیشه دینی جامعه بویژه طبقه جوان پدید می­آید.
این گفتار در حالی رخ می نماید که اثبات مصونیت از خطا و عصمت عامه و همچنین اثبات قاعده لطف به طور عموم، هرچند بر برهان استوار است، ولی اثبات عصمت خاصّه و شخصی و لطف خاصّ نسبت به فرد یا افراد و تعیین مصداق برای آن در قبضه و چنبره برهان نمی آید و بوسیله آن قابل تطبیق نیست، چنانکه حکیمان گفته اند:«الجزِِِئی لا یکون کاسباً و لا مکتسباً». بله احراز عصمت خاصه و شخصی برای فرد یا افراد که ما نیز آن را برای یکایک انبیای الهی و امامان معصوم خود قائلیم، از طریق شهود کامل و کشف تام نبوی و ولوی نبی یا ولی دیگر، امکان دارد و از این راه احراز می گردد و یکی از ادله نصب امامت خاصّه، که میباید امام معصوم از طریق معصوم دیگری به امامت منصوب گردد،  نیز همین امر است، البته کسی هم که ایمان به صدق یک نبی یا ولی دارد و نبوت و ولایت معصومانه وی برایش ثابت گردیده است، اگر آن نبی یا ولی برای شخص دیگری عصمت قائل شد و او را هم ولی معصوم دانست، از وی می پزیرد و او را نیز به عنوان ولی معصوم قلمداد کرده و به او ایمان می آورد.
حال چنین مدعیانی که ادعای عصمت اکتسابی و مصونیت از خطا برای شخصی غیر از انبیاء و معصومین(ع) می کنند، بر چه پایه ای چنین دعوایی دارند؟ بر اساس برهان؟ برهان که جایگاهی در امور جزئی و شخصی ندارد، بر پایه کشف و شهود؟ که اوَلاً چنین مدعیانی ظاهراً خود مدعی کشف نیستند، و ثانیاً اگر هم ادعای کشف داشته باشند پذیرفته نیست، و ثالثاً بر فرض هم پذیرفته شده باشد، تمامیت و معصومانه بودن کشفشان مقبول نیست، و رابعاً اگر هم کشف آنها واقعاً مطابق با واقع بوده باشد، فقط برای خودشان حجت و معتبر است نه دیگران. بالاخره عصمت اکتسابی و مصونیت از خطا نسبت به شخصی غیر از پیامبران و امامان معصوم(ع)  نه با برهان قابل اثبات است نه با شهود، راه دیگری هم برای اثبات آن در میان نیست، علاوه بر این، می پرسیم که این آقایان عصمت در چه محدوده ای را ادعا دارند؟ در دریافت وحی و الهام؟ یا در ابلاغ رسالت الهی و دینی؟ یا از گناه؟ و با چنین ادعایی چه چیزی را می خواهند اثبات یا تصحیح کنند؟ واقعاً اگر در زمان غیبت، شخص ظاهر دیگری غیر از امام عصر(عج) معصوم باشد، چه جایگاهی برای آن حضرت(عج) می ماند؟ و برای چه دیگر او باید ظهور کند؟ اصل ولایت فقیه همواره مورد بحث بین فقهای بزرگ بوده است، حال مدعیان مزبور چگونه برای آن اصل، فرعی بزرگتر از خودش ادعا می کنند؟ آیا لازمه چنین ادعایی ضایع شدن اصل و فرع نیست؟
این دعاوی بر فرض که بدعت در دین شمرده نشود ولی به خاطر خصوصیت مورد و زمان، آثار سویی که در فکر دینی و تخریبی که در مکتب تشیع و تئوری عصمت و امامت به جای می گذارد، با آثار بدعت، همسان یا از آن  فراتر است و بنیان مذهب ما را در معرض خطری بزرگ قرار می دهد، اندوه، مکتبی که از فراز و نشیب تاریخ گذشته و با محنت های بی کران بزرگان علم و رنج دینداران خالص به ما رسیده است، اینک با سخنانی چونان، با بهانه دادن به مخالفان تشیع، چوب حراج بر آن گذاشته می شود،حدس قوی می رود بسیاری از مراجع بزرگ گذشته که با تشکیل حکومت دینی به طور رسمی مخالفت ورزیدند دغدغه آنان پیدایش اینگونه بدایع هولناک و نادرست از قواعد دینی بوده است.
چنان سخنانی نه به صلاح دین و نه به مصلحت مُلک بوده و نه به اصلاح حاکمیت می انجامد، بلکه در همة ابعاد ویرانگر است، از اینرو در درجه اول از مراجع عظام تقلید که حراست اولی دین و حوزه های علمیه بر عهده آنان است و در درجه بعد از دیگر اندیشمندان دینی تقاضا می شود مانع از رسمیت یافتن چنان سخنانی بی پایه و تمام شدن آن به نام حوزه های علمی شیعی گردند، اللهم انا نشکو الیک فقد نبیّنا(ص) و غیبه ولیّنا(عج).