نوش داروئی بعد از مرگ سهراب!

رهبری می‌تواند با عدالت ورزی، این داوری مردم که چاقو دسته خود را نمی‌بُرد را از خود دور سازد.

 

تأملی در سخنان اخیر رهبری در مراسم ۱۵ خرداد
هاله نوری بود از خدا که به خدا بازگشت. غم و اندوه ما تنها از رفتن او نیست، از چگونگی رفتن اوست؛ از مضروب ساختن و کشتن او، از جهل و جور و جنایت و کتمان وقیحانه آن توسط خبرگزاری‌های دولتی است.
سلب حقوق مسلم خانواده شادروان مهندس عزت‌الله سحابی برای تشییع جنازه آن ایرانی آزاده و مبارز نستوه و کشتن دخت پاک و فرشته خوی او آنقدر فجیع، ظالمانه و بهت‌آور بود که حتی رهبر جمهوری اسلامی را نیز به واکنش واداشت: “مبادا خیال کنید که تقوا این است که انسان مخالف خود را زیر پا له کند” و اضافه کرد:
“اگر به نام عدالت خواهی و انقلابی‌گری به برادران خود و مردم مؤمن، کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالفند، اما می‌دانیم که به اصل نظام و اسلام اعتقاد دارند اهانت کنیم و آنها را مورد ایذاء و اذیت قرار دهیم، از خط امام منحرف شده‌ایم. در کشور آراء و عقاید مختلفی وجود دارد… در مورد کسی که قصد براندازی و خیانت ندارد و نمی‌خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقه ما مخالف است، نمی‌توانیم امنیت و عدالت را از او دریغ کنیم…”
حرف‌های البته شیرینی است، اما با حلوا گفتن دهان شیرین نمی‌شود! گوش مردم از این حرف‌های زیبا پُر است و دو صد گفته را چون نیم کردار بها نمی‌دهند. سال‌هاست مردم منتظر عمل‌اند و از کسی که ولایت مطلقه دارد و همه امور را در یَد قدرت مطلقه خود گرفته، اجرای قانون را انتظار دارند، نه نصیحت و ارشاد، که کار خطیبان و موعظه‌گران است!
آن امامی که گویا رهبری نامش را هنگام تولد برده است! فرمود: “حق در حرف زدن و توصیف برای دیگران گشاده‌ترین و به هنگام عمل و انصاف، تنگ‌ترین امور است” (۱) و نیز به اُستان‌دارش در بصره فرمود: “آیا به همین راضی باشم که مرا امیرالمؤمنین خطاب کنند ولی درسختی‌های روزگار شریک آنان نباشم”؟ (۲)
چه روزگاری سخت‌تر از امروز و بدتر از قتل فجیع دختری به جرم درآغوش گرفتن عکس پدر درمراسم تشییع جنازه او!؟… اگر “ولی مطلقه فقیه و مقام معظم ولایت” به همین عناوین و الفاظ دنیائی مغرور نشده و به راستی مسئولیت مشارکت درمصیبت‌های مردم را بر دوش خود احساس می‌کند، می‌تواند با عدالت‌ورزی‌اش این داوری مردم که: “چاقو دسته خود را نمی‌بُرد”، را از خود دور نماید.
اگر پیگیری قصاص قاتلان زهرا کاظمی، خواهرزاده مهندس موسوی، روح‌الامینی و کامرانی و ده‌ها کشته در وقایع دو سال اخیر به بن‌بست رسید، این بار نشان دهد که واقعاً قصد پیگیری و قصاص جنایت را دارد. اگر ماجرای رسیدگی به جنایات کوی دانشگاه و ترور حجاریان و… چیزی جز نمایشی مسخره از عدالت و اجرای قانون نبود، این بار نشان دهد که به راستی قصد انصاف دارد.
اگر مشایعت کنندگان در مراسم تشییع جنازه مهندس سحابی جرأت نداشتند از موبایل یا دوربین خود، از ترس مصادره مأموران، استفاده کنند، در عوض ماموران اطلاعاتی و امنیتی ده‌ها دوربین مجهز داشتند و جزئیات صحنه را فیلم‌برداری کرده‌اند. شناخت مأمورانی که مانع مراسم تشییع شدند، مردم را مرعوب و مضروب ساختند و هاله را به شهادت رساندند و معرفی آنان به دادگاه‌های صالح با حضور هیئت منصفه کار دشواری نیست. اگر آمران این اقدامات به راستی از این جهالت‌ها در جهت تحکیم قدرت سود نمی‌برند و جداً خواهان جلوگیری از گسترش چنین خشونت‌هائی هستند، باید قبل از آنکه خیلی دیر شود اقدام کنند.
آیا خانواده سحابی غیر از برگزاری آرام و شایسته مراسم تشییع، به خاک‌سپاری و برگزاری مجلس ترحیم، که از اولیه و بدیهی‌ترین حقوق هر انسانی است، خواسته بیشتری داشتند؟ چه می‌شد اگر همچنان که در مورد مهندس بازرگان (سال ۱۳۷۳) و دکتر سحابی (سال ۱۳۸۱) کم و بیش بدون ممانعت مأمورین حکومتی و با نظارت دور آنها انجام شد، اینبار نیز که مراسم به جای قلب تهران در روستای کوچکی انجام می‌شد، این دخالت وحشیانه مغول‌وار صورت نمی‌گرفت؟ در ازای این بی‌آبروئی جهانی و فضاحتی که برای نظام پدید آمد، چه دستاوردی جز لعنت خدا و خلقش برای عاملان و آمران این جنایت حاصل گردید؟ تا کی باید شاهد این حماقت‌ها و رذالت‌ها بود؟
صرف‌نظر از ۶۰ سال مبارزه برای تحقق آزادی، امنیت و عدالت اجتماعی و حاکمیت ملت، هرچه باشد، مهندس سحابی عضو شورای انقلاب، نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی، نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی، رئیس سازمان برنامه و بودجه این نظام بود، وقتی فدائیان تازه به دوران رسیده رهبری با پایه‌گذاران انقلاب، که به دلیل انحراف آن از اهداف اولیه به مخالفت پرداختند چنین می‌کنند، با دیگران چه کرده و می‌کنند و خواهند کرد؟ این شتر همانطور که در خانه هاشمی رفسنجانی و امثالهم نشست و اینک حوالی خانه احمدی‌نژاد می‌گردد، دیر یا زود در خانه رهبری نیز خواهد نشست و اراذل و اوباش جز دنیای دون خود، به هیچ کس وفا نمی‌کنند.
اما از امنیت برای مؤمنان سخن گفتن خلاف آشکار عدالت و قانون است، مگرعدالت می‌تواند فقط مسلمانانومعتقدین به نظام را دربرگیرد؟ همه شهروندان فارغ از باورهای خود باید برخوردار از امنیت و محفوظ از ایذاء و اذیت باشند؛ هیچ انسانی نباید زیر پا “له” شود و تبعیض میان مردم، و خودی و غیرخودی کردن آنان توسط حاکمان، عین بی‌عدالتی و ظلم آشکار است.
امید است با عبرت از جنبش گسترده‌ای که سراسر منطقه خاورمیانه را در برگرفته و نارضایتی گسترده و عمیقی که در دل مردم ریشه کرده، قبل از آنکه آتش قهر ملت بنیاد ستم را براندازد، اقدامات مؤثر و قانع کننده‌ای برای جبران این فاجعه و فجایع مشابه آن صورت گیرد و حقوق اساسی ملت به آنان بازگردد.
و ستمگران به زودی خواهند دانست به چه بازگشت‌گاهی واژگونه بر می‌گردند (سوره شعراء۲۲۷)
پی نوشت ها:
۱- نهج البلاغه خطبه ۲۱۶- الحق اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف.
۲- همان، نامه ۴۵