مرگ/شیطان/صحیح نیست بگوییم خدایا بمیرم از این زندگی راحت شوم….

مرگ/شیطان/صحیح نیست بگوییم خدایا بمیرم از این زندگی راحت شوم،انسان باید در همین جا بماند و مبارزه کند و ناراحتی‌ها را تحمّل کند[1]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

عمر به دست خداست اوّل سوره ملک، همان آیه‌های اوّل می‌گوید: خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیوة َلِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً[2]، زندگی و مرگ را آفرید برای اینکه آزمایش کند ببیند کدام عملتان خوب و کدام عمل شما بهتر است. اگر موت و مرگ را ما فقط از بین رفتن زندگی بدانیم که خلقتی جداگانه نباید داشته باشد. می‌گوید: خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیوةَ، حیات را خلق کرده، ولی موت خلق کردن نمی‌خواهد. پس با این حرف خَلَقَ الْمَوْتَ یعنی با موت هم هیچیک از بین نمی‌رود،نه راحتی‌ها و نه ناخوشی‌ها، منتها بعد از آن، خوشی‌ها اگر اصیل باشد می‌ماند، بدی‌ها اگر ناروا باشد از بین می‌رود. زندگی صاف می‌شود.

داستانی در مثنوی داریم و شبیه این داستان را سعدی هم دارد. سعدی می‌گوید: دیدم که ابلیس را دید شخصی به خواب، مثنوی هم از ملاقات شیطان و معاویه اسم می‌برد. شیطان را ممتحن بزرگ اسم گذاشته اند. همه را امتحان می‌کند و چون امتحان می‌کند، درس هم می‌دهد. در ضمن، درسی که می‌دهد، بعضی درس ها واقعاً همان درس‌هایی است که خدا می‌دهد. به این نظر دارد و اوّل می‌گوید: حرف‌هایی که من می‌زنم مهم و خوب است، بعد اگر کسی او و حرف‌هایش را قبول نداشت به بزرگانی هم که این نصیحت‌ها را کردند بدبین می‌شود. پس شیطان در کار خیر هم وارد می‌شود. در مثنوی(که داستان را مثنوی به شعر نوشته، جمالزاده به نثر در آورده، در کتاب صحرای محشر همین مطلب را نوشته است.) شیطان به مخاطبش یعنی همه‌ی ما می‌گوید:

ما هم از مستان این می بوده‌ایم

عاکفی بر درگه وی بوده‌ایم[3]

گرعتابی کرد دریای کرم

بسته کی کردند درهای کرم؟[4]

این است که عدّه‌ای می‌گویند: شیطان را هم خدا در روز قیامت می‌بخشد. آن آخر که همهم را مجازات کرد او را هم می‌بخشد. شیطان می‌گوید: این خودخواهی شما بشرهاست، من ممتحن شما هستم.

ممتحن گاهی سؤالات عجیب و غریب مثل سؤالات آزمایش هوش یا یک چیز غلطی را می‌گویند ببینند طرف می‌فهمد یا نه؟ ما یک استادی داشتیم در امتحان شفاهی وقتی سؤال می‌کرد و ما جواب می‌دادیم مثل اینکه به مجسّمه داریم صحبت می‌کنیم. هیچ نمی‌گفت. آخر استادهای دیگر می فهمیدیم که داریم درست می‌گوییم یا نه. ولی او نگاه می‌کرد و هیچی نمی‌گفت. یا در کنکور یکی از ممتحنین می‌گفت در کنکور شفاهی چرا آب دریای مدیترانه از اقیانوس اطلس ده سانتی‌متر بلندتر است؟ اگر از شما سؤال کنند شما چه می‌گویید؟ ما نباید یک چیزهایی سرهم کنیم. باید بگوییم چنین چیزی نیست. جواب این است. شیطان هم گاهی چنین سؤال‌هایی از ما می‌کند، بعد همین سؤالات که می‌پرسد موجب می‌شود در روز قیامت و روز حساب از ما می‌پرسند: ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَریمِ[5]، چرا گمراه شدی، چرا اشتباه کردی؟ چه چیزی باعث شد تو در مورد خداوند کریم اشتباه کنی؟ در پاسخ می‌گوید کرم خداوند. این را خداوند به شیطان هم گفته که در همه‌ی عبادات و کارهایش وارد بشود. به او مهلت داده. همان کاری که شما به قصد و نیّت عبادت می‌کنید، وسط کار فکرتان خراب می‌شود و می‌گویید: بَه بَه چه نماز خوبی دارم می‌خوانم. همان جا شیطان وارد شده و می‌خواهد این نمازتان را ببرد.

یک داستانی هست که می‌گویند: کسی مقداری نذری، پولی داشت آورد که در مسجد به قاری‌ها که قرآن می‌خوانند بدهد. آمد دید چند نفر نماز می‌خوانند. به یکی گفت: نماز را اینطور نخوان، گفت: خیلی خوب، دوّمی شنید گفت: معلوم است درست نمی‌خواند، نماز او هم باطل شد، یه سوّمی که خیلی قشنگ می‌خواند، گفت: این عجب قرائت خوبی دارد.گفت: نمی‌دانی روزه هم هستم. ببنید شیطان از هر دری می‌تواند وارد شود. به این جهت، کار ما خیلی مشکل است. کار او آسان است. هر گوشه‌ای را ناخنک می‌زند و خراب می‌شود.

شیطان گفت که من هم بنده‌ی خدا بودم، من هم هفتصد هزار سال عبادت کردم. من از روی غیرت و حسادتی که نمی‌خواستم ببینم کسی از من نزدیک‌تر باشد، وقتی خدا آدم را آفرید، من دیدم خیلی به خدا نزدیک است و خدا خیلی او را دوست دارد به او حسادت کردم و گفتم او را خراب می‌کنم. به خدا رشک نبردم، شکّ نکردم، حسادت نکردم، به این بشر که شما باشید حسادت کردم و خواستم شما را خراب کنم، نه اینکه با شما دشمن هستم، می‌خواهم خودم اوّل باشم. منی که هفتصد هزار سال عبادت کردم(البته آن وقت که خداوند اینها را آفرید سال و ماهی نبود، خورشید و ماهی نبود ولی گفتند هفتصد هزار سال) عبادت من را خدا به یک چیز کوچک از بین برد؟ شما خیال می‌کنید از بین برد؟ نه! خدا از بین نمی‌برد.فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرَّا یَرَهُ[6]، بله من با شما دشمن هستم. شما هم اگر بفهمید با من دشمن هستید. ولی من می‌توانم خیلی‌ها را گول بزنم، بطوریکه خیال کنید من رفیق شما هستم و میانه‌ام با شما خوب است. شعر سعدی می‌گوید که شیطان را مثل مرد برازنده و زیبایی دید، گفت: ما عکس‌های تو را مثل ژوکرهایی که می‌کشند شیطانک خیلی بدریخت و ترسناک می‌کشیم. گفت: قلم نقاشی دست شماست که با من خیلی دشمن هستید. وقتی هم شما از من نقاشی می‌کشید نمی‌خواهید از من عکس خوب بکشید.

بعد از این گونه بحث‌ها، عدّه‌ای پیدا شدند که شیطان را لعن نمی‌کنند. البته این صحیح نیست. برای اینکه خود خدا می‌گوید: لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَ مَنْ یَلْعَنِ اللَّه[7]همه او را لعن می‌کنند. بله ما که از اراده‌ی خدا خبر نداریم. ما به خود قیاس می‌کنیم. ما لعن می‌کنیم. ولی اینکه ما او را لعن می‌کنیم به دلیل این نیست که او خیلی بدتر از ماست. نه اگر ما به حرف او گوش کنیم از او بدتریم، او بهتر از ماست. اگر هم به حرف او گوش نکنیم، فعلاً خودمان را بدتر می‌دانیم ولی معلوم نیست روز آخر چه باشیم. برای اینکه ممتحن، مجازات نمی‌شود، ممتحن دیگر نمره نمی‌گیرد. هم خودش نمره بگیرد و هم به شاگردی که از او امتحان می‌گیرد نمره بدهد؟ نه!

این ممتحن به سراغ همه آمده و می‌آید؛ حتّی به سراغ پیغمبران. از اوّل که دشمنی او با ما ایجاد شد ما که خبر نداشتیم، آدم و حوّا، پدر ومادرمان یُوخلا بودند در باغ می‌گشتند، این با بیان خیلی گرم و نرمی آمد و اوّل گفت: من می‌خواهم شما را نصیحت کنم. مگر نه اینکه خدا شما را منع کرده که از آن دو درخت نخورید؟ گفتند: بله. گفت: من شما را نصیحت می‌کنم و خیرخواه شما هستم و برای آنها قسم خورد، اوّلین قسم دروغ، قسمی بود که شیطان برای آدم خورد. آدم هم مثل بشر امروز و فرزندانش اَرقِه نبود که بفهمد، یک روح ساده‌ای داشت و فکر نمی‌کرد که جز راستی در دنیا باشد. بیچاره گول خورد. دید قسم می‌خورد که خیرخواه شما هستم، گول خورد. گفت: آن دو درخت، یکی درخت علم و یکی درخت ابدیت است. مثل اینکه آدم و حوّا از درخت علم خوردند، برای اینکه الان کم کم نسل بشر خیلی علم پیدا کرده ولی از درخت ابدیت دیگر نرسیدند بخورند و مجال پیدا نکردند که بخورند. گناه آنها فقط همین بود. یک گناه داشتند؛ یعنی از همان اوّل همه‌ی حیات آنها بندگی بود و خود خداوند گفته بود این باغ در اختیار شما و فقط از این دو درخت نخورید. تورات می‌گوید( تورات را بخوانید خوب است جالب نوشته) وقتی اینها از درخت علم خوردند، خدا گفت: جلوی آنها را بگیرید، چون اگر از آن یکی درخت هم بخورند، اینها هم مثل من ابدی می‌شوند پس جلوی آنها را گرفتند و از بهشت بیرون کرد. در انجیل در این موارد چیزی ندارد. فقط مسیحی‌هایی که در دوران اوّلیه کتاب‌هایی نوشته‌اند، راجع به شیطان گفته‌اند مثلاً میلتون شاعر کوری بود مثل رودکی که در همان ایّام او را تکفیر هم کردند او معتقد است که شیطان رقابت با خدا کرد و قبل از خلقت آدم اصلاً از بهشت بیرون آمد و طغیان کرد، به اصطلاح کودتا کرد.

ولی ادیان الهی مطلب اوّل را می‌گویند به شیطان نباید لعنت کنیم. مثلی هست که می‌گوید: کسی گناهی کرد و ناراحت شد گفت بر شیطان لعنت. شیطان حاضر شد و گفت: چرا برمن؟ بر خودت لعنت کن. من تا حالا چنین چیزی بلد نبودم،ازتو یاد گرفتم. البته این تمثیل است برای نشان دادن اینکه بر هر عمل خیر هم  ممکن است خدشه پیدا شود. پس کسانی که در وسط کار صحیحی که انجام می‌دهند می‌ترسند، از خدا بخواهند که خدایا تو خود ما را حفظ کن. می‌گویند:اَعُوذُ بِکَ مِنْک، خدایا از خودت به خودت پناه می‌بریم. و بعد می‌گویند شیطان موجودیت جدایی ندارد. شیطان مظهر غضب، ناراحتی و خشم خداوند است. به این علّت در ابتدای سوره‌ی برائت می‌گوییم اَعُوذُبِاللَّهِ مِنَ النَّارِ وَمِنْ غَضَبِ الجَبَّار و دنباله‌ی آن اَعُوذُ بِکَ مِنْک به تو از خودت پناه می‌برم یعنی اَعُوذُ بِرَحْمَتِکَ مِنْ عَذَابِک حالا ما هم آن اراده‌ی الهی قوی را که نداریم که بتوانیم خود را نگه داریم. همین را می‌گوییم که خدایا خودت ما را نگه دار.

در سوره‌ی طلاق در جزء 28 می‌فرماید: وَمَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ وَ مِنْ یَتََوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ اِنَّ اللَّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرا[8]ً، هر کس تقوای از خدا کند خداوند همیشه راه خروجی از ناراحتی را به او نشان می‌دهد و از جهاتی و راه‌هایی که قابل حساب نیست رزق و روزی به او می‌دهد. رزق در اینجا هم رزق مادّی و هم رزق معنوی است. در عبارات و آیات قرآن و دعاها فروان هست که رزق، روزی معنوی است وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ و بعد می‌گوید: کسی که به خدا توکّل کند فَهُوَ حَسْبُهُ همان او را بس است و دیگر هیچی نمی‌خواهد. اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اّمْرِهِ خود خداوند هر چه را بخواهد به او می‌رساند که حتّی بعضی‌ها در تفاسیر گفته‌اند که اگر کسی گناهکار هم باشد ولی توکّل بکند خداوند همه گناهان را جلویش می‌آورد برایش فراهم می‌کند. جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ قَدْراً برای هر مسأله‌ای قدر و اندازه‌ای معیّن کرده است. به این ترتیب و با این شیطان، ما نمی‌توانیم بگوییم خدایا من بروم، از این زندگی راحت شوم.آدم از این زندگی راحت نمی‌شود ممکن است بدترش بیاید. باید همین جا بایستد مبارزه کند و آن ناراحتی‌ها را تحمّل کند و تَََوَکَّلْ عَلَی الله تا تدریجاً ان شاء الله رد شود.

 



[1] . صبح یکشنبه، 14/7/1387 ه.ش

[2] . سوره ملک، آیه 2.

[3] . مثنوی معنوی، دفتردوّم،بیت 2628.

[4] . مثنوی معنوی،دفتر دوّم،بیت2637.

[5] . سوره انفطار، آیه6.

[6] . سوره زلزله، آیات8-7.

[7] . سوره نساء، آیه 52.

[8] . سوره طلاق، آیات3-2.