بال دوم- برابری در دفاع

دکتر غلامرضا طیرانیان

به نقل از  نشریه کانون وکلای دادگستری اصفهان- شماره 25

پریشانی و تشویش خاطر آن گاه از صاحبان دعاوی ، شاکیان ومتهمان و حتی مجرمان زائل و عدالت به معنای وسیع و عمیق آن در سراسر زندگی اتباع یک کشور جاری و محقق خواهد شد که هیچ‌کس و در هیچ مرحله ازمراحل تعقیب ودفاع و رسیدگی به دعاوی، از حق دفاع آزاد به معنای دفاع ازشرف ، جان و مال خود محروم نباشد که این حقی است اساسی برای ملت ها واز لوازم طبیعی ادامه حیات و این حق به معنای واقعی آن استیفا نخواهد شد مگر آن که همگان قادر باشند از لحظه ایراد اتهام دفاع ازخود به دانایان علم و فن دفاع بسپارند.

هیچ مصلحتی هرچند عظیم وهم با ارزش تر از حق دفاع نیست تا آن را بتوان درمرحله ای و یا از فردی سلب کرد. محروم کردن انسان ازحق دفاع یعنی فرار از کشف حقیقت، فرار غالب به زیان مغلوب. حتی تفوق جامعه بر فرد که باور بعضی مکاتب است و دربسیاری موارد به تفوق فردی بر فردی دیگر می‌انجامد، قادر به توجیه حق دفاع نیست، چون جامعه نیزآن گاه برتری مشروع خود رابر فرد به دست می آورد که حقیقت کشف شده باشد.

هیچ کس را قبل ازدفاع و رسیدگی به دعاوی نمی توان مجرم و یا در دعاوی حقوقی بی حق شناخت . همگان در هر شرایطی از توان و فهم اجتماعی باشند، چون در معرض اتهام قرار گرفتند، سلطه برخود و نمرکزحواس و افکار خویش را از دست می دهند و زبان دفاع ایشان به لکنت بسته شود. دفاع اشخاص مضطرب و پریشان رسیدگی از مسیر حقیقت دور می کند و آن کس که طالب حقیقات است ازروحیه درهم ریخته متهمان بهره نمی برد و متهمان آرام نمی گیرد و احساس عدالت نمی کنند تا وکیل مدافع را در کنار وحامی خود ببینند. شایسته نیست هیچ انسانی را از این حق و امنیت محروم سازیم.

آنان که با پیچیدگی های امر دفاع وحقوق پراکنده اصحاب دعوی دراصول دادرسی و قوانین موجد حق آشنا نیستند، یقیناً با شگفتی و طنینی از سرزنش می پرسند : چگونه وکیل مدافع که خود را پیرو قانون و حامی حق و در ستیز با ناحق می نامد، این چنین وکالت و دفاع از مجرمان و خطاکاران و عهد شکنان که وجودشان برای جامعه زیان بار است را می پذیرد و احساس شرم نمی کند آیا حمایت از اینان خودیاری برگناه و عدوان وحمایت از ناحق و ستیز باحق نیست ؟ وکیلی که بایدپای بند به سوگند وشرافت حرفه مقدس خویش باشد، چگونه پذیرای دفاع از این اشخاص خواهد شد؟ نه مردم عادی که گاهی ازهمکاران خود و آنان نیزکه ادعای دانایی دارند، این مزمت ها را شنیده ایم. ما ابتدا می گذریم از پرسش های سخت و برخاسته از ناآگهی ها و خود پرسشهایی را مطرح می سازیم که حاصل آن خود پاسخ به سرزنش ها وملامتی است که وکیل در اجرای وظیفه خود تحمل می کند و بار وظیفه دفاع را بر زمین نمی گذارد. چه بسیارکسانی که درحمایت ازحق ، حتی ازسرمایه آبروی خویش هزینه کرده اند و از عقیده و باورهای خود دست نکشیده اند!

اینک پرسشهای ما در برابر پرسشهای سرزنش کنندگان

– آیا انتخاب اقل و اکثر مجازات درباره اکثر جرائم از سوی قانونگذار که حافظ عدالت است نشانه ای نیست از تفاوت بین خطاکاران و مجرمان که همه مستحق مجازاتی واحد نیستند ؟ چه کسی با سنجیدن این تفاوتها و بر قلم زبان دفاع جاری کردن ، قاضی را در صدور حکم متناسب و عادلانه یاری می کند؟ چون قاضی نیز شائق بر صدور رأی بر میزان عدل است که گاهی در اقل و گاهی در اکثر محقق می گردد.

– بسیاری از مجرمین با اطمینان به وکیل خود و پذیرفتن تأثیر از کلام او از کرده ناصواب خود به درجه ای از ندامت می رسند که در آرزوی جبران گناه خویش بی تاب می شوند. چه کسی بیش و شایسته تر از سایرین قادر است زبان عذر و دلجوئی باشد از سوی مجرم برای فرونشاندن خشم متضررین و جلب رأفت آنان و تدارک خسارت زیان دیده که یا سبب توقف و ترک تعقیب و مجازات شود یا موجب تخفیف آن و تألیف قلوب و حل و فصل معضلات و این خود رسالتی گران بهاست برای وکیلی که وکالت مجرمین را می پذیرد.

– آن گاه که مجرم بر اثر روشنگریها و اندرزهای وکیل خود باور کرد که خطاکار است و خطای او نظم جامعه را مختل ساخته و می تواند با معرفی معاونین جرم و شرکاء خود و یا ارائه اشیائی که از جرم تحصیل شده ، تعدی خود را به حقوق افراد متضرر و جامعه جبران کند ، تا از حقی که بر وکیل خود دارد سود جسته است ، آن کیست که قادر است مجرمین را در روی آوردن به چنین موضعی ترغیب کند و این نیز نقشی مقدس است برای وکیل که وکالت مجرمین را می پذیرد. جامعه باید قدر شناس این وکیل و چنین مجرمی باشد و موکل او را از رأفت خود و تخفیف مجازات با صدور رأی عادلانه قاضی برخوردار سازد.

– انسان با فطرت پاک و الهی آفریده شده و بیزار از ایراد صدمه و زیان بر همنوعان خویش است . چه بسیارند کسانی که در برابر رفتار و گفتار تحریک آمیز دیگران سعی در شکیبائی دارند و چون توان صبر خود از دست داده اند ، ناخواسته و یا بر اثر انگیزه های شرافتمندانه و یا برای حمایت از مظلومی ، مرتکب جرم می شوند. نوعاً مجرمان خود زبان گفتن این حقائق و نکات مؤثر آن را ندارند. این وکیل مجرم است که با مهربانی و شکیبائی سخنان مجرم را می شنود، نکات حساس را کشف و پرده برمی دارد از این معاذیر و شخصیت پاک مجرم. تا با بیان مستدل و مؤثر این حقائق رأفت قاضی را به سوی مجرم جلب نماید.

– بسیارند مجرمینی که با وجود ارتکاب جرم ، منش و روش انسان دوستی خود را از دست نداده اند و خود در صدد جبران آثار جرم و التیام آلام ستمدیده برآمده اند. مجرمی که با چنین روحیه و شخصیت نیازمند رأفت قاضی است و این حقی است برای این مجرم . وکیل حامی این حق است و وظیفه دارد که مهربانی و انساندوستی مجرم را برمقام قضائی مسلم سازد تا مجازاتی متناسب و خفیف برای او مقرر گردد. مجرمین اگر از مساعدت وکیل محروم باشند خود ستمی است بر آنان!

– در برخی جوامع و موارد، قصور مدیران جامعه در انجام وظیفه و یا حوادث غیرمنتظره ، زمینه ارتکاب جرم را برای آنان که در مرتبه ای عالی از تقوی نیستند فراهم می سازد و یا شرائط خاصی پیش پای آنان می گذارد که سهواً مرتکب جرم می شوند . فاقدان شغل که راه تأمین معاش و تأمین نیازهای مشروع بر آنان مسدود است و یا زنان جامعه ، که دیگران با تظاهر به آزادی و حفظ حقوق اجتماعی ایشان بانوان را تشویق می کنند که شخصیت و ارج خود را در بیرون خانه ها جستجو کنند ، نوعاً در این زندگی لجام گسیخته ، زنان ناخواسته و یا نادانسته در معرض ارتکاب اعمالی قرار می گیرند که در حوزه قضا لاجرم در دایره تعریف جرم واقع است و این خود ستمی مضاعف را بر مادران تحمیل می کند. زنان همواره وضعی خاص دارند که وکیل می تواند با قلم توانا و زبان گویای خود حقائق را بیان و رأفت و تخفیف مجازات درباره ایشان و یا تعلیق مجازات را از دادگاه درخواست کند.

– بسیارند زیان دیدگان خشمگین از مجرم چه فرد و چه در جامعه ، که مجازات مقرر قانونی را به عنوان عامل بازدارنده و عبرت آموز کافی نمی دانند و خشم آنان را فرو نمی نشاند. چنین مجرمی اگرچه مستحق مجازات است ، ولی مجازاتی برای او طلب می کنند که یا اشد از مجازات قانونی است و یا قانون مجازات مزبور را تجویز ننموده است. علیه او تبلیغ و او را جانی خطرناکی معرفی می کنند تا اذهان عمومی برای شدت عمل درباره این مجرمین آماده شود.

– شرائط جامعه تغییر می یابد ، اداره جامعه سخت تر می شود و کسانی مجازات مقرر در قوانین را برای حفظ و ادامه نظم کافی نمی دانند و قبل از این که منتظر قانونگذار بمانند خود با استفاده ناصواب از عناوین موجود در قانون ، عمل مجرم را که خلافی بیش نیست ، به جنایتی حادثه ساز تعبیر و مجازاتی علیه مجرم اعمال می کنند که در قانون مقرر نشده و به آن نیز افتخار می کنند که درباره چندین هزار از این مجرمان به شدت برخورد و اعمال قانون کرده اند.

– چه کسی از این نوع مجرمین باید دفاع کند؟ چه کسی باید از لزوم قانون برای جرم شناختن اعمال ، حمایت کند؟ کسی حق ندارد در کالبد قانون ، روح خشم و انتقام را بدمد و این باور را بپرورد که اگر مجازاتی شدیدتر از قانون اعمال نشود، مردم گستاخ شده و دست از ارتکاب جرم برنمی دارند.

– وکیل مدافع اگر حامی حق است ، اگر قانون محترم است ، اگر تجاوز به حریم قوه مقننه جایز نیست ، وکیل ناگزیر نه تنها از از مجرم ، که از جامعه و قانون به عنوان حافظ حدود و حقوق همگان ، نیز باید دفاع کند. و الا می توان راننده ای خاطی را که حرمت چراغ قرمز نگه نمی دارد ، پس از عبور، دستگیر و همان جا در معرض دید عموم به دار آویخت ! به یقین این سهل ترین راه رعب و عبرت آموزی است که دیگران در چنین فضائی سخت مراقب اعمال خود باشند و انجام وظیفه را دشوار نکنند تا مدیران ، جامعه را سهل تر اداره کنند.

– گاهی مجرم مرتکب عملی واحد می شود که تنها مستوجب یک مجازات است . طریق دیگر شدت عمل در برابر این مجرم که مجازات قانونی او کافی نیست ، تجزیه عمل مجرم است به اجزاء مختلف و یا عمل مجرم را مشمول چند عنوان مجرمانه قراردادن ، تا برای هر جزد و هر عنوان مجازات علیحده ای تعیین و به این وسیله مجرم مشمول تعدد جرم و یا در شرائطی مشمول مقررات تکرار جرم شود. وکیل مجرم در این گونه موارد به عنوان دفاع از موکل خود و به واقع به عنوان دفاع از قانون مانع شدت عمل غیرقانونی درباره مجرم می شود.

– آنان که با وکالت و دفاع از مجرمین مخالفند و کلمه ی وظیفه شناس را تقبیح می کنند ، چه پاسخی دارند در برابر این پرسش ها ؟ آیا باید مجرمین را تنها به این علت که مجرمند بدون حمایت رها کرد و او را بیش از تعدی و جرمی که مرتکب شده ، مورد تعدی و مشمول جزای غیرقانونی قرار داد؟ اگر به جامعه اجازه دهیم که خود نیز به مجرم تعدی کند ، در این صورت چه تفاوت وجود دارد بین خطای مجرم و خطای جامعه که هر دو مرتکب تعدی به یکدیگر شده اند؟!

– وکیل مدافع ، وکالت و دفاع از مجرمین را که شایسته حمایت می باشند نیز به عهده می گیرد، نه تنها برای حفظ حقوق یک انسان، که برای حفظ حرمت قانون و حرمت جامعه عادل و مصون داشتن خطاکاران از خشم و انتقام کسانی که با روحیه زمان جاهلیت ، روحیه ای که ادیان الهی آن را منسوخ اعلام کرده اند ، کیفر قانونی را برای اداره جامعه کافی نمی بینند.

— عدالت تنها با حمایت از خواهان ها و شاکیان و ستمدیدگان و زیان دیدگان تأمین نمی شود. عدالت واقعی آن گاه دقیقاً اجرا می شود که حتی مجرمین نیز طعم شیرین آن را در ذائقه خود احساس کنند و شرمنده از کرده خویش به آغوش جامعه بازگردند. طعم عدالت تلخ نیست . شیرین است. بهره مندی یکسان و برابر دو طرف دعاوی و نزاع ، بال دوم عدالت است که قضا و دفاع را به اوج تعالی و مطلوب می برد.

برگرفته از وبسایت راه مقصود