شستشوی مغزی ، افسانه یا حقیقت ؟

شستشوی مغزی عبارتی است عام برای اشاره به استفاده از روشهای مختلف بویژه روانشناسانه برای تغییر باورها و افکار. شست و شوی مغزی ممکن است با عبارات دیگری مانند کنترل افکار، کنترل عقاید، مغزشویی و … نیز شناخته شود

در روانشناسی، از مبحث شستشوی مغزی به نام بهسازی و اصلاح عقاید یاد می شود که مربوط به حوزه “تاثیرات اجتماعی” است. تاثیرات اجتماعی در هر لحظه و هر روزه انجام می گیرد. مجموعه راه هایی است که از طریق آن افراد می توانند گرایشات، عقاید، و رفتارهای سایرین را تغییر دهند. برای مثال، هدف متد “تسلیم”، ایجاد تغییر در رفتار فرد است و با گرایشات و عقاید او کاری ندارد. به عبارت دیگر به فرد تلقین می کند که “فقط انجامش بده”! از طرف دیگر متد “ترغیب” به دنبال ایجاد تغییر در گرایشات فرد است و به فرد میگوید “انجامش بده چراکه باعث می شود احساس خوبی داشته باشی”! متد “تعلیم” (که زمانیکه به آنچه آموزش داده می شود اعتقادی نداشته باشید، متد تبلیغ نیز نامیده می شود) در تلاش برای تغییر اعتقادات فرد است و به او خاطرنشان می سازد که “انجامش بده چون می دانی که کار درست این است”. شستشوی مغزی یکی از انواع مهم تاثیرات اجتماعی است که مجموعه ای از تمام این رویکردها در کنار یکدیگر است و در پی ایجاد تغییراتی در فرد می باشد درحالیکه او خود راضی و موافق با آن تغییر نیست.
از آنجا که شستشوی مغزی نوع تهاجمی از تاثیرات است، نیازمند استقلال و انزوای کامل فرد است، و به همین دلیل است که اکثراً در زندان ها و مکتب های توتالیسم انجام می گیرد. فرد عامل (آنکه شستشوی مغزی می دهد) باید کنترل کامل بر روی هدف (کسی که مورد شستشوی مغزی قرار میگیرد) داشته باشد، تا حدی که حتی غذاخوردن، خوابیدن، حمام رفتن، و سایر نیازهای اولیه فرد نیز تحت خواست و اراده عامل است. در عملیات شستشوی مغزی، عامل هویت فرد را از روی یک اسلوب معین به طور کلی از بین می برد به طوری که دیگر عمل نکند. بعد عامل آن هویت از بین رفته را با مجموعه ای از رفتارها، گرایشات، و عقایدی جایگزین می کند که مورد قبول محیط جدید هدف باشد.

تکنیک های شستشوی مغزی

در اواخر دهه پنجاه میلادی، روانشناس رابرت جی لیفتون، روی زندانیان سابق جنگ کره و اردوگاه های چینی ها در جنگ تحقیقاتی انجام داد. او مشخص کرد که آنها تحت فرایند چند مرحله ای قرار گرفته بودند که با حمله به شخصیت آغاز می شد و با چیزی به شکل تغییر در باورها پایان می گرفت. لیفتون در آخر مجموعه ای از مراحل را برای شستشوی مغزی معرفی می کند که در زیر به آنها اشاره می کنیم:
1. حمله به شخصیت فرد
2. گناه
3. خیانت به خود
4. نقطه قطع
5. ملایمت
6. مجبور کردن به اعتراف
7. شبکه سازی جرم و گناه
8. آزاد کردن جرم
9. پیشرفت و هماهنگی
10. اعتراف نهایی و تولد دوباره

هریک از این مراحل در محیطی منزوی صورت می گیرد. این یعنی هرگونه نقطه ارجاع اجتماعی “عادی” از دسترس خارج می شود و تکنیک های تیره کردن ذهن مثل محرومیت از خواب و سوء هاضمه بخشی از این فرایند هستند. احتمال وجود تهدید آزاررسانی فیزیکی همیشه وجود دارد که تفکر منتقدانه و مستقل را برای هدف دشوارتر می کند.
می توان فرایند لیفتون را به سه مرحله کلی تقسیم کرد: خرد کردن نفس، معرفی احتمال نجات و رهایی، و بازسازی نفس.