نامه اعتراضی دراویش گنابادی به صادق لاریجانی

چه فرق دارد، آنکه خون ما را در شیشه اغراض وتعصبات خود می کند، هموطن!ماموراجنبی! کافر یا مسلمان! باشد و وقتی حریم قانون توسط مجریان آن شکسته می شود وقانون شکن دولتی!! مورد حمایت و همراهی دستگاه قضایی قرار میگیرد ، چه باید گفت ؟! دین و مقدس مآبی ظالم، ماهیت ظلم را تغییر نمی دهد. ظلم، ظلم است

 

 

 

 

جمعی از دراویش طریقت نعمت اللهی گنابادی در نامه سرگشاده به صادق لاریجانی، رئیس قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران، مراتب اعتراض خود نسبت به برخورد خلاف قانون مأمورین اداره اطلاعات اصفهان با آقای سید مرتضی محجوبی ، از مشایخ این طریقت ، را ابراز کردند .

به گزارش خبرنگار سایت مجذوبان نور، در بخشی از این نامه آمده است : مأمورین امنیتی ، همانگونه که امروزبزرگان و مشایخ عرفان را به بند می کشند، در فردایی نه چندان دور، با مراجع تقلید و ای بسا با خود شما نیز اینچنین خواهند کرد؟

سایت مجذوبان نور برای اطلاع عموم ، متن کامل این نامه اعتراضی را منتشر می نماید :

هو

121

آقای صادق لاریجانی ، ریاست قوه قضاییه

 

با سلام

احتراما بعرض می رساند، درساعات پایانی روز یکشنبه 12 دی ماه ، ماموران اداره اطلاعات به منزل یکی ازدراویش فولادشهر اصفهان، شبانه حمله کرده و با ضرب و شتم،هتاکی واستفاده از گاز فلفل ، جناب آقای محجوبی از مشایخ طریقت نعمت اللهی گنابادی به همراه فرزندش و 4 تن دیگر دستگیر وپس از تجمع دراویش آنها را آزاد می کنند.

سالهاست که حقوق انسانی و اجتماعی ما دراویش گنابادی پایمال جماعتی متحجر و درویش ستیز شده که بتدریج سیطره خود را بر جان و مال و نوامیس همه شهروندان کشور گسترش داده و به موازات آن  ستمگری براقلیتهای دینی و مذهبی را به سنتی معمول مبدل کرده است.

چه فرق دارد، آنکه خون ما را در شیشه اغراض وتعصبات خود می کند، هموطن!ماموراجنبی! کافر یا مسلمان! باشد و وقتی حریم قانون توسط مجریان آن شکسته می شود وقانون شکن دولتی!! مورد حمایت و همراهی دستگاه قضایی قرار میگیرد ، چه باید گفت ؟! دین و مقدس مآبی ظالم، ماهیت ظلم را تغییر نمی دهد. ظلم، ظلم است وبا هر مختصات و شناسنامه ای یک ماهیت بیشتر ندارد و پسوند اسلامی دادن به ظلم، از آن حیث که فاعل آن مامورنظام اسلامی است، ظلم را توجیه و تطهیرنمی کند، بلکه ظالم با استتار ظلم در زیرنقاب اسلام، ستمی مضاعف کرده، تیشه بر ریشه اعتقادات مردم  هم می زند.

بزرگان و مشایخ طریقت گنابادی امروز برای مسافرت در وطن خود نیازمند روادید و اخذ اجازه از اداره اطلاعات هستند! چرا؟ با کدام مستند قانونی یک نهاد دولتی می تواند حق قانونی شهروندان کشور را به اختیار خویش محدود یا ملغی کند؟ مقابله با این خودسری ماموران امنیت،  با کیست؟

قانون، حد بایدها و نبایدهای رفتاری تمامی شهروندان در هر پست و مقام و با هر عقیده و مرام را معین و مشخص کرده است و شما در مقام ریاست قوه قضاییه، ملزم و مکلف به حفظ حریم قانون و حسن اجرای آن در این سرزمین می باشید و البته نیک مستحضرید که حساسیت حضرتعالی نسبت به تخطی وقانون شکنی کارگزاران و ماموران حکومت، باید دو صد چندان باشد، نه آنکه دست نیروهای امنیتی را چنان باز گذارید که آزادانه، مردم ایران را به شکلی برده وار به صلابه کشند!.

امنیتیها با حمله شبانه و دستگیری پیرمردی70 ساله که از بیماری رنج می برد، ضمن هتاکی و فحاشی، در مقابل چشمان وی کتف فرزندش را شکسته و سپس این شیخ طریقت را با پای برهنه و کشان کشان به همراه فرزند و 4 درویش دیگر به زندان انتقال داده  و بعد از اجتماع دراویش، آنها را آزاد می کنند. معلوم نشد، چرا بازداشت کردند؟ و چرا آزاد ؟ و این معما باقی ماند که کدام مشکل امنیتی در کشور یا دراستان اصفهان حل و فصل شد؟

حضرت آیت الله ؛

آیا تصور نمی کنید، امنیتیها و مامورانی که حداقل ارزشهای انسانی و موازین قانونی را رعایت نمی کنند وتوهم توطئه، اساس تحلیل و نگرش آنهاست و خود را میزان و فراتر از قانون می دانند، همانگونه که امروزبزرگان و مشایخ عرفان را به بند میکشند، با یک چرخش سیاسی و توهمی دیگر! در فردایی نه چندان دور، با مراجع تقلید و ای بسا با خود شما نیز، رفتاری همینگونه خواهند داشت؟ مسلما  آنروز پشیمانی سودی ندارد و از چرخش روزگار و انتقام چرخ ، نصیبی جز حزن و اندوه نخواهید داشت!؟

ای که دستت میرسد کاری بکن          پیش آز آن کز تو، نیاید هیچ کار

باجگیران چون باج گیرند، نفسشان آرام گیرد و قلدران چون قلدری کنند و حریفی نفس کش را نیابند، قداره راغلاف نمایند. اما گویا آنکه با ما در افتاده، بهانه گیر است، تکلیف خویش را نمی دانیم که هر چه کنیم او بهانه می گیرد! حسینیه ما را حسینیه نمی داند،  امام حسین(ع) ما را امام نمی داند. عرفان ما را عرفان نمی داند. حق و حقوق ما را به عنوان یک انسان قبول ندارد، حقوق شهروندی ما را به عنوان یک ایرانی به رسمیت نمی شناسد.  قانونی که خود نوشته است، چون نوبت به دراویش میرسد، قبول ندارد. برایمان راهی نگذاشته اند .

حضرت آیت الله ؛

از کسی شکایت نمی کنیم که ما برای استیفای حقوق حقه خود، مرجعی را جز حضرت حق به رسمیت  نمی شناسیم، اما از باب تذکر به جنابعالی و آگاهی شما از خطرو طوفانی که در راه است، این نامه را نگاشتیم، باشد که کتاب تاریخ را ورق زده، پند و عبرت گیرید و بدانید که تحمل رعیت را اندازه است! و صبر حق از شنیدن ناله بندگانش را حدی است

آه دل درویش به سوهان ماند                    گر خود نبرد برنده را تیز کند

 

جمعی از دراویش سلسله نعمت اللهی گنابادی