گزارش سفر به آلبانى(اختصاصی مجذوبان نور)

وقتي از مسؤلان ايراني درباره طريقه‌هاي تصوّف در ايران پرسيده بودند، آنها پاسخ منفي داده و گفته بودند. كه هيچ‌طريقه‌اي در ايران نيست. لذا از من پرسيدند: تصوّف از ايران به اينجا آمده، چطور در ايران ديگر وجود ندارد؟

 

 

 

 

(12 ـ 20 آبان 1389 ـ3 ـ 11 نوامبر 2010)

 

شهرام پازوكى

 

سفر به آلبانى به دعوت مشترك بنياد رومى و دانشگاه تيرانا براى شركت در سمينار بين‏المللى “فلسفه و علم در فرهنگ اسلام و غرب” كه در تاريخ 19 آبان 1389 مطابق با دهم نوامبر 2010 در تيرانا آغاز شد، همچنين تشكيل جلسات بحث و گفتگو با دانشجويان علاقه‏مند به فلسفه خصوصا حكمت اسلامى در محل كالج سعدي، انجام گرفت.

از ديگر همكاران اين سمينار مؤسّسه حكمت و فلسفه ايران، آكادمى علوم آلبانى، جامعه المصطفي، يونسكو و “مركز اسلام و علم كانادا” بودند كه از هر كدام يك تا دو نفر مقالاتى در اين سمينار قرائت كردند. هدف از تشكيل اين سمينار عمدتا نشان دادن جايگاه فلسفه و علم در تفكّر و تمدّن اسلامى و تطبيق آن در تمدّن غرب بود؛ چراكه آلبانى يگانه كشور با بيش از هفتاد درصد مسلمان در اروپا است كه به‏واسطه چند دهه سلطله كمونيسم بر آن، ارتباطش با تفكّر اسلامى سست شده و برگزاركنندگان سمينار از اين طريق مى‏خواستند نحوى توجّه به ميراث عقلى و علمى اسلام براى اهل علم آنجا پيدا شود. زبان سمينار انگليسى و آلبانيايى بود. سمينار با بيانات آقاي اميرحسين اصغري مدير بنياد رومي كه زحمت تشكيل و اداره كلّ سمينار را بر عهده داشتند و يكي از مقامات دانشگاه تيرانا آغاز شد. و در بخش علمي اينجانب سخنران افتتاحيه بودم و موضوع سخنرانى‏ام “مسأله رابطه سوژه و اوبژه در فلسفه اسلامى” بود كه به زبان انگليسى خوانده شد.

مهم‏ترين عناوين سخنرانى‏ها عبارت بودند از:

1ـ “پست مدرنيسم در عصر جهانى‏شدن”، سخنران: پرفسور دكتر آلفرد اوچى از آلبانى

2ـ “سنّت عقلى اسلامى و بحران محيط زيست”، سخنران: دكتر مظفّر اقبال از كانادا

3ـ “فلسفه و علم: ارتباط يا تقابل در عالم اسلام”، سخنران: پرفسور دكتر سقراط آماتاژ از آلبانى

4ـ “ابعاد عرفانى ديوان اشعار نظام براتى”، سخنران: دكتر گِنسيانا اَباضى اِگرو از آلبانى

5ـ “انسان (دازاين) و حقيقى بودن بنابر نظر ارسطو: تفسيرى هايدگرى از ارسطو”، سخنران: پرفسور دكتر جرج سينانى، رئيس گروه فلسفه دانشگاه تيرانا

پس از اتمام سخنرانى‏ها، يك كارگاه آموزش فلسفه به نوجوانان توسّط خانم دكتر ايزابل ميلون كه به‏واسطه و دعوت يونسكو از فرانسه آمده بود، برگزار شد. در انتهاى سمينار هم مراسمى براى انتشار ترجمه آلبانيايى كتاب “اسلام، علم، مسلمانان و تكنولوژى” كه توسّط آقاى دكتر مظفّراقبال نوشته شده و با حمايت بنياد رومي ترجمه شده بود، برگزار گرديد.

 

تاريخ و جغرافياى آلبانى

آلبانى كشورى كوچك واقع در جنوب شرقى قاره اروپا و پايتخت آن تيرانا است. جمعيّت فعلى اين كشور حدود 5/3 ميليون نفر است و حكومت آن پس از انقراض حاكميّت كمونيست‏ها، جمهورى پارلمانى است كه داراى رئيس‏جمهور و نخست‏وزير است. اين كشور در 28 نوامبر 1912 با كوشش‏هاى اسماعيل كمالى كه نماينده آلبانى در پارلمان تركيه بود، از تركيه جدا شد و در سال 1920 تيرانا به‏عنوان پايتخت آن انتخاب شد. در اكتبر 1944 از ايتاليا استقلال يافت و تا سال 1992 كمونيست‏ها به رهبرى انور خوجه بر آن تسلّط داشتند. كشورهاى همسايه آلبانى اكنون عبارتند از: يونان، كوزُوُ، جمهورى مقدونيه، صربستان و مونتِنِ‏گرو.

كشور آلبانى به 36 استان بخش شده است. برخى از استان‏ها با هم تشكيل يك سامان (ناحيه) مى‏دهند. در آلبانى 12 سامان وجود دارد. پايتخت آلبانى يعنى شهر تيرانا وضعيّتى جدا و ويژه دارد. تيرانا در دامنه كوهى واقع است. بناى آن از دوره عثمانى است و اوايل قرن هفدهم احداث شده است. سليمان‏پاشا اين شهر را تأسيس كرده است. خود او در نبردى در ايران در سال 1616 كشته شد. گفته مى‏شود نام “تيرانا” نيز از نام تهران اخذ شده باشد و سليمان‏پاشا به‏دليل اقامت چندى در تهران اين نام را به شهر داده است.

سرزمين آلبانى در سده‏هاى پيش از ميلاد بخشى از سرزمين پهناورى به نام ايليريا بوده است كه نام آن برگرفته از نام تيره ايليرى از تيره‏هاى هندواروپايى است كه به سرزمين‏هاى شرق شبه‏جزيره بالكان كوچ كرده بودند. نام بومى اين كشور در خود زبان آلبانيايى‏ها، اِشچيپرى (Shqipëria) است ولى به‏صورت بين‏المللى اين كشور با نام آلبانى شناخته شده است.

واژه آلبانى احتمالاً از زمان پيش از دوره كلت‏ها بجا مانده و به‏معنى “سرزمين تپّه‏ها”ست. ريشه آلب در اين نام با واژه آلپ (كوهستان آلپ) همريشه است. نظر ديگرى نيز هست كه اين نام را با واژه هندواروپايى آلب به معناى سپيد هم‏ريشه مى‏داند. نام آلبانى در زبان عربى به‏صورت “ارناووط” درآمده و در تركى اين واژه معرّب، شكل “آرناؤود” را به‏خود گرفته و تركيه‏اى‏ها آلبانى را با اين نام مى‏نامند.[1]

 

فرهنگ و تمدّن

بيشتر مردم آلبانى از تيره آلبانيايى هستند و به زبان آلبانيايى سخن مى‏گويند. در آلبانى اقليّت‏هايى از نژادهاى يونانى، صرب، مقدونيايى، بلغار، بوسنيايى، ايتاليايى، و كولى زندگى مى‏كنند. دين مردم آلبانى عمدتا اسلام است با 70% و سپس مسيحيّت با 30% جمعيّت آن.

آلبانى تنها كشور اروپايى با پيشينه اسلام مى‏باشد. ريشه اسلام در آلبانى به دوره امپراتورى عثمانى باز مى‏گردد. مسلمانان آلبانى از حيث مذهب فقهى سنّى هستند امّا به‏دليل وجود طريقه‏هاى مختلف تصوّف، بسياري از آنها به‌لحاظ معنوي شيعه هستند و علوى خوانده مى‏شوند. اقليّت قابل توجّهى از آنان پيرو فرقه بكتاشيه مى‏باشند. مسيحيان آلبانى نيز بيشتر از پيروان دو مذهب ارتدوكس و كاتوليك هستند.

فعّاليّت‏هاى دينى در دوره سلطه كمونيست‏ها به‏ويژه از سال 1967 متوقّف شد و مساجد و تكاياى به انبار، موزه، تبديل گرديد. از پايان سال 1990 دولت آلبانى مجدّدا اعمال دينى را آزاد كرد و مساجد و تكايا دوباره رونق گرفت. مسجد حاجى ادهم بيگ كه مشهورترين مسجد قديمى شهر است و معمارى عثمانى دارد مسجد نسبتا كوچكى است.

 

زبان

زبان آلبانيايى مشهور به زبان اِشْچيْپ (Shqip) به‏معناى عقاب است كه به‏دليل دشوارى تلفّظ معمولاً “شيْپ” خوانده مى‏شود. اين زبان بنابر بعضى مطالعات زبان‏شناختى شاخه‏اى منحصر به‏فرد از ريشه زبان‏هاى هندى ـ اروپايى منشعب شده است و با هيچ‏يك از زبان‏هاى كنونى آن خويشاوندى ندارد.

اين زبان قبل از سال 1908 كه كنگره ملّى‏گرايان آلبانى تشكيل شد و در آن تصويب شد كه الفباى آلبانى فقط به زبان لاتين باشد، با الفباى عربى يا يونانى نيز نوشته مى‏شد. قديمى‏ترين اثر مكتوب كه از زبان آلبانى برجاى مانده متعلّق به سال 1471 ميلادى و درباره آداب غسل تعميد است. نخستين كتاب به زبان آلبانيايى “مشارى” نام دارد و در سال 1555 م. نوشته شده است.

اين زبان نه‏تنها در آلبانى و كوزوو بلكه در ساير مناطق آلبانى‏نشين مثل غرب مقدونيه، مونتن گِرو و جنوب صربستان بسط يافته و حتّى در ميان برخى اقوام در شمال يونان و جنوب ايتاليا مخصوصا سيسيل مورد استفاده قرار مى‏گيرد. به‏دليل هم‏ريشه بودن با زبان فارسى، كه آن نيز از ريشه هندواروپايى است، و همچنين به‏دليل حضور عثمانيان در آلبانى و نفوذ ادبيات فارسى در آن كشور، كلمات مشتركى ميان فارسى و عربى و آلبانى به‏خصوص در امور دينى مى‏توان يافت؛ كلماتى مثل “آب دست” (وضو)، امانت، بركت، چهره، حقيقت، ميدان، دشمن، كبريت، گناه، نوروز.

آلبانيايى‏ها از گذشته با زبان فارسى آشنا بوده‏اند و حتّى در مناطقى چون شهر اِلباسان اين زبان مورد استفاده بوده است. از شاعران فارسى‏گوى الباسان مى‏توان از بابا سليم روحى (1944 ـ 1869) نام برد كه داراى سه ديوان به زبان‏هاى فارسى، تركى و عربى بوده است. از قديم‏الايّام اصطلاح “بيتاجى” در زبان آلبانيايى براى شاعرانى استفاده مى‏شد كه اشعار اسلامى مى‏سرودند. اين اصطلاح از تركى گرفته شده و اصل آن نيز از كلمه بيت است. تعابير ديگر براى بيتاجى “عاشيق” و “ساز سايلرى” است. در ميان بيتاجى‏ها مى‏توان به نسيمى (1680 ـ 1760) اشاره كرد كه دو ديوان شعر تركى و فارسى و قصيده‏اى به زبان آلبانيايى دارد.[2]

آلبانى در سال‏هاى اخير با كمك و نفوذ اتّحاديه اروپا و آمريكا در حال توسعه است و كسانى كه در سال‏هاى اخير به آنجا رفت و آمد داشته‏اند، اين توسعه را چشمگير مى‏دانند. ولى اين نفوذ توام با اسلام‏زدايى و تبديل كشور به حكومتى لائيك است كه جزو مواد اصلى قانون اساسى آلبانى نيز ذكر شده است. به‏گفته يكى از اساتيد آلبانى كه در اين سفر در ملاقات با رهبران طريقه‏ها، راهنما و همراه من بود تا پنج، شش سال ديگر بسيارى از علاقه‏مندان دينى در آلبانى، مسيحى خواهند شد.

مانند ديگر كشورها كه در دهه‏هاى اخير استقلال يافته‏اند، آلبانى نيز به‏دنبال كسب هويّت ملّى است. ولى چهره‏هاى اسلامى را نتوانسته يا نمى‏خواهد به عنوان مظهر فرهنگى ملّى خويش مطرح كند. از اين‏رو مادر ترِزا كه چند سال پيش فوت كرد و بعدا پاپ او را “قدّيسه” معرّفى كرد، به‏عنوان چهره ملّى فرهنگى در همه‏جا ارائه مى‏شود. از جمله اين‏كه پس از خروج از فرودگاه تيرانا مجسّمه وى به سمت شهر تيرانا نصب شده است و در همه‏جا تصاوير عكسى يا حكّاكى شده وى ديده مى‏شود.

 

طريقه‌هاي تصوّف در آلبانى

اسلام از طريق طريقه‏هاى تصوّف از ايران به بالكان و ازجمله آلبانى راه يافته است و چند قرن مردم آلبانى اسلامى صوفيانه داشته‏اند ولى يك نحو انقطاع در دوران دين‏ستيزى رژيم كمونيستى انور خوجه پيدا شده بود كه موجب شده بود يا طريقه‏ها از آنجا هجرت كنند يا در خفا مقاومت كنند؛ با اين‌همه، همين طريقه‌ها از عوامل اصلي حفظ اسلام در دوره سلطه كمونيست‌ها بودند چنانكه در جماهير شوروي نيز وضعيت چنين بوده است. اين انقطاع از گذشته باعث شده كه مشايخ فعلى اوّلاً نفوذ معنوى اوّليه را در ميان پيروان خويش نداشته باشند و ثانيا اينكه تعداد پيروان اندك شود و سنّت درويشى در آنجا تضعيف گردد؛ با اين‌حال بزرگان همين طريقه‌ها در حال بازپس گرفتن اموال غصب شده خود و همچنين تجديد حيات معنوي خويش بودند. انديشمندان مسلمان آنجا نيز اين امر را مبارك مي‌دانستند چون آن را عاملي در تجديد فرهنگ اسلامي و مقابله با نفوذ پيروان قشري سلفيه مي‌انگاشتند. در دهه 1930 دو سازمان در تيرانا تأسيس شد كه طريقت‏ها موجود در آلبانى را مجتمع مى‏كرد:

1ـ سازمان نور الهى براى قادرى‏ها، رفاعى‏ها، سعدى‏ها و تيجانى‏ها. 2 ـ هيأت مديريت طريقه‏هاى علوى براى خلوتى‏ها، جلوتى‏ها، گلشنى‏ها و ملامى‏ها.

مشكل ديگر عرفاني نداشتن پشتوانه فرهنگى قوى در ميان طرائق فعلى است. خصوصا اينكه با تغيير خط، ديگر به‏ندرت فارسى‏خوان و عربى‏خوان در ميان مردم آلبانى ديده مى‏شود و زبان فارسى كه زبان رسمى تكايا و مهم‌ترين عامل تقويت ديني آنها و ارتباطشان با آثار عرفاني بوده حتّى در ميان پيروان طرايق نيز به فراموشى سپرده شده است. از اين‏رو يكي از اساتيد علاقه‌مند به تصوّف و اسلام، دكتر سقراط آماتاژ، درصدد آمده بود كه براى تقويت پشتوانه فرهنگى بكتاشيه و اصولاً مسلمانان آنجا نهج البلاغه و كتاب ديگرى از ويليام چيتيك درباره اسلام به‏نام The Vision of Islam را به زبان آلبانى ترجمه كند. از ديگر نكات مهم در اين‌باره، اظهار علائق شيعي اهل طريقه‌ها در آلباني است. آنها با آنكه از نظر ظاهري خود را پيرو يكي از مذاهب اهل سنت مي‌دانند ولي همگي باطناً خود را شيعه مي‌خوانند. مثلاً بكتاشيه معتقد به تثليث الله، محمد، علي و دوازده امامي هستند. طريقه‌ها در دهه محرّم عزادارى دارند و در آن مدّت كتاب حديقة السعداء نوشته فضولى را كه نمونه تركى روضة الشهداء اثر واعظ كاشفى سبزوارى است، مى‏خوانند. كتاب حديقة السعداء به زبان آلبانيايى نيز درآمده است. در اين مدّت هركس چند صفحه مى‏خواند و همه گريه مى‏كنند. و خوردن خوراك حيوانى و شيميايى و رفتن بيرون در بعضي تكايا منع شده است.

از ديگر علائم علائق شيعي طرايق، نصب تصاويري از حضرت علي و امام حسين و حتّي تصوير دوازده امام و در ميان آنان پيامبر(ص) در برخي تكايا بود.

نكته ديگر اين‌كه با اغراض گوناگون ظاهراً تلاش بسيار نيز مي‌شود كه بكتاشي‌‌ها را به‌عنوان يك قوم و با اعتقادات قومي خاص معرفي كنند تا يك طريقه مذهبي. بهرحال اعتقادات و آداب اين طريقه‌ها حاكي از سهم اصلي تصوّف در حفظ اسلام و اشاعه شيعه در آنجا بود.

در سفر به آلبانى، نگارنده چند تن از مشايخ طريقه‏هاى آنجا را ديدم. اسامى آنها عبارتند از آقاى على پازارى (شيخ خلوتيه)؛ دكتر بويار (يعنى “بخشنده”) خراسانى (شيخ قادريه)؛ آقاى كمال رِكا (شيخ رفاعيه)؛ درويش ميكائيل (كه از جانب دِدِه رشاد بارْزى كه دِده فعلى يعنى رهبر بكتاشيه كه در آن موقع مريض بود، براى گفتگو آمد)؛ بابا اِدموند (در تكيه بابا خراباتى بكتاشيه در مقدونيه زندگى مى‏كند و در جلسه سمينار در دانشگاه شركت داشت). يك نفر نيز از طريق سعديه كه خودش را مرشد اصلى آن طريقه مى‏خواند در سمينار شركت كرده بود. وى كتابى مفصّل به زبان آلبانيايى (شيك) درباره ايران نوشته بود و در مقدّمه‏اش به مقامات علمى و طريقتى خود اشاره كرده بود. برخي از بزرگان اين طريقه‌ها، بنا بر گفته خودشان، در چند سال اخير به ايران دعوت شده بودند و جالب توجّه آن‌كه بعضي از آنها مي‌گفتند وقتي از مسؤلان ايراني درباره طريقه‌هاي تصوّف در ايران پرسيده بودند، آنها پاسخ منفي داده و گفته بودند. كه هيچ‌طريقه‌اي در ايران نيست. لذا از من پرسيدند: تصوّف از ايران به اينجا آمده، چطور در ايران ديگر وجود ندارد؟

 

 



[1]. اطّلاعات تاريخى و جغرافيايى اين بخش عمدتاً از دانشنامه اينترنتى (ويكى‏پديا Wikipedia) اخذ شده است.

 

[2]. اطّلاعات مندرج در قسمت زبان غالبا از مقدّمه كتاب فرهنگ واژه: فارسى ـ شيپ آلبانيايى، به سرپرستى سيّد اميرحسين اصغرى، سيّده ليلا اصغرى، بنياد مولوى، تيرانا، چاپ اوّل، 1388 ش و دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 1، تهران، 1367، ص 585 اخذ شده است.