خرافه در خدمت استبداد

برای مطالعه این موضوع بر روی لینک ادامه مطلب کلیک کنید.

روحانیون اعظم و بزرگان دینِ حاکم، گالیه را به دادگاه تفتیش عقاید بردند و از او خواستند که اقرار کند، خورشید به دور زمین می گردد تا بر ساختار اندیشه ای که کلیسا به عنوان دین بر سر مردم حاکمیت داده بود، خدشه ای وارد نشود. آنان از این هراس داشتند که مبادا شعله آگاهی و بیداری بر خرمن جهل و خرافه مردم بیفتد و از زندان تحجر و جمود فکری حتی در یک نقطه، راهی به حقیقت و آزادی باز نگردد. اگر جرقه رهایی توسط گالیله در ظلمت آسمان ستم می افتاد و این حرکت توسط دیگران دنبال می شد، سد بزرگ استبداد دینی شکسته می شد و حاکمین تزویر به تزلزل می افتاد.
مستبدان دینی در مقابل کوچکترین کلام حق و واضح ترین بدیهیات مسلم با خشونت و حساسیت برخورد مي کنند.
در آغاز هزاره سوم و در کشور مردانی چون زرتشت، کورش و سلمان فارسی و در مرکز جهان تشیع و ولایت علی(ع)، آزاداندیشان و عارفان را همچون گالیله به توبه وادار می سازند!!!