میلاد مسیح و حکیمان پارسی

سید عطاالله مهاجرانی

 

در انجیل متی، در باره میلاد مسیح روایت بسیار مهم و جذابی ذکر شده است. هر سه انجیل دیگر- مرقس و لوقا و یوحنا- هیچ یک این داستان را روایت نکرده اند. نخست روایت متی را نقل می کنم:

 

« و چون عیسی در ایام هیرودیس پادشاه در بیت لحم یهودیه تولد یافت ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم آمده گفتند* کجاست ان مولود که پادشاه یهود است زیرا که ستاره ی او را در مشرق دیده ایم و برای پرستش او آمده ایم* اما هیرودیس پادشاه چون این را شنید مضطرب شد و تمام اورشلیم با وی*…

 

آن گاه هیرودیس مجوسیان را در خلوت خوانده وقت ظهور ستاره را از ایشان تحقیق کرد* پس ایشان را به بیت لحم روانه نموده گفت بروید و از احوال آن طفل به تدقیق تفحص کنید و چون یافتید مرا خبر دهید تا من نیز آمده او را پرستش نمایم*

 

چون سخن پادشاه را شنیدند روانه شدند که ناگاه آن ستاره ای که در مشرق دیده بودند پیش روی ایشان می رفت تا فوق آن جایی که طفل بود رسیده بایستاد* و چون ستاره را دیدند بی نهایت شاد  و خوشحال  گشتند* و به خانه در آمده طفل را با مادرش مریم یافتند و بروی در افتاده او را پرستش کردند و ذخایر خود را گشوده هدایای طلا و کندر و مر به وی گذرانیدند* و چون در خواب وحی بدیشان در رسید که بنزد هیرودیس بازگشت نکنند پس از راه دیگر به وطن خویش مراجعت کردند*»

(انجیل متی، ۲/۱تا ۱۳)

 

چنان که اشاره کردم، سه انجیل دیگر در این باره سخنی نگفته اند. یوحنا و مرقس نیز همانند متی مسیح را دیده بودند. تنها لوقاست که ۳۳ سال پس از عروج مسیح متولد شده است متی مستند روایت خود را از کجا یافته است؟ پرسشی است که بی پاسخ مانده است. از این رو برخی روایت متی را بیشتر یک داستان تخیلی دانسته اند. از سوی دیگر برخی نیز این روایت را یک روایت تاریخی و درست محسوب کرده اند.

 

تعبیر مجوسیان که در ترجمه پارسی انجیل آمده است. در حقیقت همان واژه مغ است که در زبان عربی به مجوس تغییر شکل  یافته است.

 

آرتور جفری شناسنامه ی این واژه را به دقت بررسی کرده است. همان مگوش در پارسی باستان، که شکل مفعولی آن مگوم می باشد. این واژه در عبری مگ و در فارسی جدید مغ تحول یافته است.

 

مغانی که به فلسطین رفته بودندو از میلاد مسیح با خبر بودند و نیز هدایایی که برای مسیح بردند. نشانه های شناخت فرهنگ و معنویت در ایران قدیم است. در ترجمه انگلیسی انجیل این وازه به خردمندان ترجمه شده است. بدون آن که مشخص شود این خردمندان از کدام ملت بودند. البته با توجه به این که شرق در داستان ذکر شده است، دیگر راهی باقی نمی ماند تا سرزمین خردمندان پوشیده بماند.در دانشنامه کاتولیک نیز در تفسیر خردمندان به روشنی اشاره شده است که آنان پارسیان بودند و از سرزمین پارس به بیت لحم رفته بودند.

 

آنان چگونه با رصد ستارگان، ستاره مشرق را نشانه میلاد مسیح تفسیر کرند و درست در همان زمان به فلسطین رفتند؟

 

می دانیم که مغ ها تیره ای از مادها بودند. دانشمندان آئین مهر و زردتشتی از همین تیره بودند. مغانی که به فلسطین رفتند زرتشتی بودند یا مهری؟

 

پیداست برغم سال های سال این پرسش ها همچنان زنده باقی مانده اند. هر سال در همین ایام که نام و یاد مسیح فراگیر می شود، به سفر همان مغان می اندیشم که پیش از هر قوم و ملت دیگری مسیح را می شناختند و برای زیارتش به فلسطین رفتند. آن روز، روز ششم ژانویه بود و این روز در تاریخ مسیحیت نام و عنوان خاصی دارد همان روزی است که مغان پارسی  بر سیمای مسیح بوسه زدند و فضای خانه مریم را عرق عطر کندر و مر ساختند.

 

روزی در همان سال های دور با دوست درگذشته ام احمد عطاری همین مضمون را صحبت می کردیم. گفت:

ساقی شرابخانه ما کهنه است و تلخ

چرخشت دجله دارد و انگور های بلخ

 

روایت متی، روایتی از شکوه معنویت و دانایی و فرزانگی یک ملت بزرگ است، ملتی که از طریق ستاره مشرق میلاد مسیح را رهیابی می کرد.