تجسم اخلاق در سیاست

منتظری اولا عدالت را امر بشری نه فرابشری می داند، ثانیا قابل تشخیص عقل انسانی می داند، ثالثا آنرا بر هر چیزی از جمله دین و شرع مقدم می دارد، یعنی دین باید عادلانه باشد نه اینکه عدالت دینی باشد، رابعا عدالت فوق همه مصلحتهاست و هیچ مصلحتی توان تعطیل آنرا ندارد، و بالاخره عدالت نگاهی مساوی و برابر به همه انسانها دارد.

محسن کدیور

اخلاقی بودن سیاست از جمله مطالبات مهم دوران ماست. با گرامی داشت یاد آیت الله العظمی حسینعلی منتظری نجف آبادی – که در چهلمین روز درگذشتش گرد هم آمده ایم – و مهندس مهدی بازرگان – که پانزده سال از درگذشتش می گذرد -، دو چهره ای که در جامعه ما به ترویج اخلاق در عرصه سیاست مشهورند، بار دیگر بر لزوم رعایت اخلاق در سیاست تاکید می کنیم. بحث من شامل دو بخش است. در بخش اول بحث با تکیه بر معیارهای سیاست اخلاقی، سیاست ورزی این دو شخصیت اسوه معاصر ایران را مرور می کنم. در بخش دوم که بدنه اصلی سخن مرا تشکیل می دهد، به تشریح موازین اخلاقی از دیدگاه آیت الله منتظری می پردازم. دیدگاه اخلاقی استاد در ضمن چهار بحث مبانی اخلاق، اخلاق فردی، اخلاق اجتماعی و اخلاق سیاسی تحلیل می شود.

معیارهای سیاست اخلاقی

کدام سیاست اخلاقی است؟ این نخستین پرسش بحث است. از منظر سلبی می توان این پرسش را ایضاح کرد: کدام سیاست اخلاقی نیست؟ بیشک سیاست اخلاقی با یک رژیم دموکراتیک نسبت مستقیم دارد و بیداد گری، استبداد و دیکتاتوری سیاستهای اخلاقی نیستند. تجاوز به حقوق مردم یقینا اخلاقی نیست. اما اخلاقی بودن بیش از اینهاست. به مبادی نظری بحث نمی پردازم، در این مجال اندک برخی نکات حداقلی و عملی را که در ایران معاصر معنی داراست، به اختصار اشاره می کنم و می کوشم شواهد بحث از زندگی سیاسی این دو شخصیت بزرگوار باشد:

اول. هیچ کدام از این دو نفر به سیاست و قدرت سیاسی، به زمامداری و جاه و مقام دل نبستند، فی الواقع اخلاقی بودنشان را با استعفای از قدرت سیاسی اثبات کردند. زمانی که احساس کردند بقایشان در مقام و قدرت سیاسی به قیمت زیر پاگذاشتن ارزشهای اخلاقیشان می انجامد استعفا کردند و از قدرت کناره گرفتند. سیاستمدار اخلاقی خط قرمز دارد. اصولی دارد که در هیچ شرائطی نباید زیرپا گذاشته شوند. هیچ مصلحتی برای یک اخلاق باور، بالاتر از رعایت ارزشهای اخلاقی نیست. این سیاست و نظام و قدرت است که باید در خدمت اخلاق و ارزشهای متعالی انسانی و دینی باشد نه برعکس.

مرحوم مهندس مهدی بازرگان نزدیک به نُه ماه نخست وزیر بود، اولین نخست وزیر پس از انقلاب. آنگاه که احساس کرد مقامش با ضوابطی که به آنها پای بند است ناسازگار می باشد، بزرگوارانه قدرت را برکناری نهاد و استعفا کرد. چند صباحی به نمایندگی مردم تهران روانه مجلس شد، آنجا هم به دلیل پافشاریش بر همین ضوابط مورد توهین، استهزاء و دشنام اهل قدرت قرارگرفت. بازرگان اخلاقی زیست و با سربلندی از دنیا رفت. مرحوم آیت الله العظمی منتظری هم چهار سال دومین مقام رسمی کشور بود، قائم مقام رهبری از 1364 تا اوائل فروردین 1368. منتظری به دلیل خلوص، صفا و مردمی بودنش در زمان قدرت ظاهری در باره مسائل قضایی، سیاست خارجی ، نارسائی های داخلی از جمله جنگ با اتکا به ارزشهای دینی دیدگاههای متفاوتش را مطرح کرد. عظمت منتظری زمانی به منصه ظهور رسید که حاضر نشد به خاطر قدرت اول ایران شدن با چند ماه صبر کردن وسخن نگفتن، ارزشهای دینی و اخلاقی را زیر پا بگذارد. با اعدامهای سال 1367 مخالفت کرد، آنها را خلاف بین شرع انور خواند، برای حفظ جان زندانیانی که اعتقادات و باورهای اورا نادرست می دانستند بارها نامه نوشت، به ملاقات رهبر رفت و دست آخر مقامش را برسر آن نهاد. گفتنش آسان است، اما اینگونه پاکبازانه زیستن و راحت از قدرت دو روزه دنیا کناره گرفتن جدّاً آسان نیست. نام منتظری در تاریخ معاصر ایران با آزادگی، جوانمردی و اخلاق ملازم است.

در تاریخ ایران سیاست ورزان اخلاقی نادرند، از قائم مقام فراهانی و امیرکبیر گرفته تا زنده یاد دکتر محمد مصدق. عمر دوران نخست وزیری مصدق کمتر از سه سال است. تاریخ ایران از زمامداری نزدیک به نیم قرن ناصرالدین شاه ذکر خیر نمی کند، همچنانکه از دو دهه اخیر ایران به عنوان دوران زیرپاگذاشته شدن دین، اخلاق، قانون و عدالت یاد می کند.

دوم. اخلاقی بودن سیاست به این است که به میز نچسبیده باشی هنگام زیر پا نهاده شدن ارزشها آماده باشی به سادگی قدرت را رها کنی وبه کنار روی. از آنجا که طبع قدرت میل به مردابی شدن و استبداد دارد، ادواری و موقت بودن قدرت لازمه موازین اخلاقی است. به عبارت دیگر قدرت مادام العمر نمی تواند اخلاقی باشد. اخلاقی بودن یعنی راه پائین آمدن از نردبان قدرت را بلد بودن.

سوم. قدرت بیش از هر چیز دیگری استعداد فاسد شدن دارد، و قدرت مطلقه فساد مطلق می آورد. اگر قدرت بی مهار و مطلقه باشد هرگز نمی تواند اخلاقی باشد. اولین مهار قدرت سیاسی موازین اخلاقی است. اینکه مصلحت نظام بالاتر از هر چیزی است، یا حفظ نظام اوجب واجبات است، یعنی بالاتر از موازین اخلاقی و معیارهای دینی چیزی هست که به قیمت درنوردیدن اخلاق و شرع آنرا باید حفظ کرد. هر نظامی که به چنین اصل خطرناکی باور دارد نظامی غیراخلاقی است. در نظام سالم و بهداشتی هیچ مصلحتی بالاتر از رعایت موازین اخلاقی وجود ندارد.

چهارم. سیاست ورزی اخلاقی مقید به قانون است. مقید بودن به قانون اساسی به عنوان شرط ضمن عقد بین مردم و شهروندان و حاکمان است و منتظری و بازرگان به این اعتبار هرگز قدرت مطلقه را به رسمیت نشناختند و به آن رأی ندادند و برعلیه آن نقد نوشتند وگفتند فراقانونی بودن با ضوابط اسلامی امکان سازگاری ندارد، نگوئید اسلام قدرت مطلقه را امضاء کرده است. هر جا منویات رهبر مافوق قانون باشد، اخلاق به مذبح برده می شود.

پنجم. سیاست اخلاقی نمی تواند بدون نظارت باشد. فعل اخلاقی با قبول ناظر خارجی تعریف می شود، ناظری بیرون از ما ، این ناظر ممکن است وجدان انسانی یا خداوند باشد. در عرصه سیاست بی شک شهروندان جامعه و نهادهای منبعث از شهروندان ناظرین قدرت سیاسی هستند. اگر می خواهیم سیاست ما سیاست اخلاقی باشد باید نظارت این سه ناظر بزرگ را به رسمیت بشناسیم: خداوند، وجدان و شهروندان. آنگونه سیاست ورزی کنیم که در مقابل وجدان خود سر بلند باشیم و اگر دین دارهستیم، آنگونه سیاست ورزی کنیم که در مقابل خدای خود سر بلند باشیم، و در هر دو صورت می باید به گونه ای سیاست ورزی کنیم که همه شهروندان در اتاق شفاف وشیشه ای ناظر کوچکترین عملکرد های سیاسی ما باشند. به بیان دیگر سیاستی که قابل نظارت و قابل محاسبه نباشد، اخلاقی نیست.

ششم. پاسخگو بودن با اخلاقی بودن ملازم است. قدرتی که به شهروندانش پاسخگو نیست، اخلاقی نیست. به گفته مرحوم مهدی حائری یزدی عرصه عمومی ملک مُشاع شهروندان است و مقامات سیاسی وکلای شهروندان در اداره جامعه اند. وکیل می باید به موکلانش پاسخگو باشد. اخلاق سیاسی اقتضای تبعیت مقامات سیاسی از آراء مردم دارد.

هفتم. یکی از بارزترین نشانه های اخلاقی بودن سیاست، برکناری آن از دروغ است. مقامات دروغگو دشمنان اخلاق هستند. متأسفانه کشورما چند هزاره است که سیاست غیر اخلاقی را تجربه می کند. از زمانی که داریوش هخامنشی در سنگ نوشته هایش متذکر شد “خدایا مردم مرا از خشکسالی ودروغ رهائی بخش”، ظاهراً از همان دوران این جامعه به بلیه ای به نام دروغ مبتلا بوده است. مهمترین شعار مردم معترض به استبداد دینی “دروغ ممنوع” بوده است.

هشتم. ما قرنهاست به بلیه ای بنام استبداد مبتلا هستیم. اسلام هم نتوانسته است این خصیصه شوم آسیایی یا ایرانی یا شرقی را ریشه کن کند. قبل از اسلام استبداد در جامه زرتشتی و سپس در لباس خلافت اسلامی و از قرن دهم در کسوت سلطنت شیعی در آمد. پس از انقلاب اسلامی هم به تغییر نامی اکتفا شد وبسیاری از ضوابط زمامداری متحول نشد و استبداد دینی در قامت ولایت مطلقه فقیه خود را بازسازی کرد. جمهوری اسلامی از آرمانهای اصیل ملت یعنی استقلال، آزادی، عدالت و قرائتی رحمانی از اسلام بسیار دور است.

نهم. سیاست اخلاقی حق مدار است. یکی از مهمترین حقوق شهروندان احترام به رای و انتخاب آنهاست. مردم معترض به دنبال آراء گمشده شان بوده اند. سارقان آراء مردم دشمنان اخلاقند. شعار “رأی من کو؟” ترجمان حق من کو است.

دهم. حکومتی که برای جان و آبروی مردم ارزش قائل نباشد، اخلاقی نیست. در جامعه ای که ارزان ترین کالای سیاسی جان و آبروی مخالفان و منتقدان است، اخلاق مرده است، حتی اگر دائما از گلدسته های آن نوای اذان و صوت قرآن به دلنشین ترین الحان پخش شود. حکومتی که مخالفانش را تحقیر می کند، برای منتقد مسالمت جوی خود حسابی باز نمی کند، جای مردم تصمیم می گیرد، خود را قیّم شهروندان می داند، ضداخلاق است.

بازرگان و منتظری هر دو برای به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی زحمت کشیدند، هر دو پس از دفاع از ارزشهای انقلاب به این نتیجه رسیدند که رژیمی که بر سر کار آمده است ترجمان واقعی آن شعارهای اصیل نبوده است؛ لذا کوشیدند با نوشته ها، کتابها، مقالات وسخنرانی هایشان رژیم را به آن ارزشهای اولیه ای که برای آنها انقلاب شده بود باز گردانند. هر دو به ضوابط اخلاقی پای بند بودند. این پایبندی صرفاً در حوزه مسائل فردی نبود؛ اگر چه به غایت متخلق به اخلاق اسلامی بودند. اهل نماز شب و تهجد بودند؛ اما هرگز ریا کاری نکردند و با دین وایمان خود بازرگانی نکردند و نان نخوردند. آنها از دنیایشان برای دینشان مایه گذاشتند نه برعکس. برای همین درنزد خدا و خلق روسفید بودند. در عرصه اجتماعی نیز متخصصانه وکارشناسانه با امور مواجه می شدند و به ضوابط اخلاقی پای بند بودند.

موازین اخلاقی از دیدگاه آیت الله منتظری

در میان آثار فارسی که آیت الله منتظری به رشته تحریر در آورده است، کتابی است به نام “اسلام دین فطرت”. ایشان در این کتاب مفصلا به تشریح بُعد اخلاقی اسلام پرداخته است و مراد و منظور خود را از اخلاق توضیح داده است. منتظری از منظر عالمان سنتی به اخلاق نگریسته است؛ منظر خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری و اوصاف الاشراف، ملامحسن فیض کاشانی در محجة البیضاء فی احیاء الاحیاء، و ملامهدی نراقی در جامع السعادات؛ منظری حکیمانه به آیات قرآن و روایات پیامبر (ص) و ائمه (ع).

چهارچوب آثار این گروه از علمای اخلاق ارسطوئی است. آنان معارف اسلامی را با موازین فلسفه اخلاق ارسطوئی تفسیر می کنند. در حد اطلاع من، استاد در حوزه اخلاق نظری راوی صادق و شارح فاضل سلف صالح است. عظمت ایشان در حوزه اخلاق عملی است. به بیان دیگر آیت الله منتظری به آموزه های اخلاقی عمیقا باور داشت و عملکرد فردی و اجتماعی ایشان تجسم اخلاق اسلامی است. من در این مجال به شرح و تحلیل دیدگاههای اخلاقی استاد اکتفا می کنم و کوشش خود را مصروف گزارش ایضاحی می نمایم و حواشی انتقادی خود را به مجالی دیگر موکول می نمایم.

مبادی علم اخلاق

تعریف اخلاق از دید ایشان به این شرح است: “علم اخلاق دانش و شناخت صفات مُهلكه و مُنجيه انسان است. همچنين چگونگي موصوف شدن و متخلق گرديدن انسان است به صفات نجات بخش، و رها شدن از صفات هلاك كننده است.” در اخلاق اراده انسانی نقش اصلی را ایفا می کند. لذا علم اخلاق علم اصلاح انسان و به كمال رساندن استعدادهايي است كه در انسان وجود دارد. از امام موسي كاظم (ع) نقل شده است : “الزم العلم لك، ما دلك علي صلاح قلبك و اظهر لك فساده”. لازم ترين دانش ها دانشي است كه تو را به پاكسازي دل رهنمون كند و تباهي و فساد آن را بر تو آشكار سازد. به نظر ایشان “علم اخلاق به خوب و بد و بايدها و نبايدهاي اخلاقي مي‎پردازد. اما فلسفه اخلاق به سؤالات ديگري پاسخ مي‎دهد، از قبيل اين كه ملاك خوب و بد و خير و شر چيست ؟ چرا آنها خوب يا بد هستند؟ منشاء اعتبار بايدها و نبايدها چيست ؟ آيا امور اخلاقي نسبي هستند يا مطلق ؟ زيبايي چطور؟”

از دیدگاه این عالم ربانی “بخش قابل توجهي از تعاليم دين اسلام را توصيه هاي اخلاقي تشكيل مي‎دهد. اين دسته از تعاليم، نظام اخلاقي اسلام را ساخته اند، مزاياي نظام اخلاق اسلامی به نظر ایشان عبارتند از، اول: ايجاد دگرگوني از اخلاق جاهلي و تأسيس نظام اخلاقي متعالي، خردمندانه و منطبق با فطرت انساني؛ دوم: واقع بینی فطری؛ سوم: توجه به ابعاد وجودی انسان؛ چهارم: دعوت به اعتدال و ميانه روي در تأمين خواسته ها؛ پنجم: پیوند اخلاق با عبادات، در اسلام عالي ترين برنامه هاي تربيتي و روشهاي تهذيب نفس در قالب عبادت و پرستش خداوند گنجانده شده است؛ ششم: تقوا به مثابه رکن اخلاق. انسان متقي نه تنها هيچ حرامي را مرتكب نمي شود و واجبي را ترك نمي كند، بلكه در موارد مشتبه نيز كاملا احتياط را مراعات مي‎كند؛ هفتم: عزت نفس؛ هشتم: داشتن الگوی تربیتی؛ نهم: ثبات و انعطاف در امور اخلاقی؛ دهم: جامعیت نظام اخلاقی اسلام.

از منظر آیت الله منتظری “مفاهيم اخلاقي در اسلام تابعي از نظام ديني هستند. ميان مفاهيم اخلاقي و مسائل اجتماعي، سياسي و اقتصادي پيوند عميقي وجود دارد. نمي توان اخلاق را از سياست و اقتصاد و مسائل اجتماعي جدا كرد. همه مسلماني به اين است كه تمام دستورات دين رعايت شود، هر كدام از آن دستورات در هر بخشي جايگاه خود را دارند و نبود آن در جاي خود نقص است و موجب مي‎شود بقيه از تأثير گذاري باز مانند.”

معظم له کوشیده است که نشان بدهد که اخلاقی که او به آن باور دارد عصاره دین است واگر دین را از چنین ارزشهای اخلاقی حذف کنیم، پوسته ای بدون مغز بیشتر باقی نمی ماند. دینداری هر چه دارد از اخلاق دارد و پیامبر این دین برای ارتقاء فضائل و مکارم اخلاقی مبعوث شده است، بنابر این قرار است که این دین هم به دنبال رشد وارتقاء اخلاق در جوامع باشد.

به نظر این اسوه اخلاق اسلامی: “امور اخلاقي در اسلام مبتني بر ايمان است و از پشتوانه و ضمانت ايمان برخوردارند. دين بدون اخلاق كارساز نيست، و هر جا كه ايمان و ضمانت آن باشد اخلاق هم كارآيي پيدا مي‎كند. هر جا كه ايمان مذهبي رو به ضعف نهاده فضائل اخلاقي نيز سست شده، و بر عكس هر جا عقيده مذهبي اوج گرفته، اخلاق نيز شكوفا شده است . يك نظام اخلاقي وقتي مي‎تواند به موفقيت برسد كه مبتني بر ايمان باشد، چرا كه اخلاق در درجه اول، مبارزه با اميال سركش است. فائق آمدن بر هواهاي نفساني به پشتوانه اي قوي نياز دارد، و تنها نيرويي كه مي‎تواند انسان را بر هواهاي نفساني غالب كند ايمان و باور ديني است .ايمان به خداست كه تا اعماق جان انسان نفوذ مي‎كند و انسان را تنها تسليم خدا مي‎سازد.”

به باور ایشان “هيچ امر ديگري از قبيل وجدان يا نوع دوستي چنين كارآيي را ندارد. اخلاق بدون پايگاه مذهبي و ايمان ديني از ثبات و استحكام بي بهره است . الگوهاي معرفي شده اسلام براي اخلاق كساني اند كه اخلاق را همراه با عمل و عقيده و عبادت خدا داشته اند نه جدا از هم . امور اخلاقي هم مانند ساير دستورات ديني الزامي اند. مثلا وفاي به عهد، اداي امانت و پرهيز از غيبت در الزام آور بودن با اوامر شرعي، حقوقي و فقهي تفاوتي ندارند؛ گرچه برخي از اين امور مي‎توانند هم اخلاقي و هم فقهي و حقوقي باشند. دستورهاي اخلاقي، سازنده جان و روح انسان و كمال بخش و تعالي دهنده هستند. كساني كه طالب كمال و رشد مي‎باشند بايد به آنها تن بدهند و آنها را به دقت عمل كنند.”

رئوس اخلاق فردی

آیت الله منتظری کوشیده است که سیمایی منضبط ووفادار به تعالیم و منابع اصیل اسلامی از اخلاق ارائه دهد. ایشان موازین اخلاقی را طی چهار مبحث مورد بررسی و تحلیل قرار داده است: اخلاق فردی، اخلاق خانوادگی، اخلاق اجتماعی واخلاق سیاسی.

در مبحث اخلاق فردی به شیوه پیش کسوتانی همانند غزالی، نصیر الدین طوسی، فیض کاشانی و مهدی نراقی سلوک کرده به داشتن برنامه اخلاقی و محاسبه روزانه اعمال تاکید کرده است. رئوس آداب اخلاقی (فضائل و رذائل) را اینگونه شماره کرده است، اول: اخلاص اعمال برای خداوند؛ دوم: عجب و خودپسندی؛ سوم: جاه و شهرت طلبی؛ چهارم: دنیاطلبی؛ پنجم: زهد؛ ششم: قناعت؛ هفتم: صبر؛ هشتم: دعا و توسل.

در شرح رذیله دنیاپرستی این حدیث را مورد تاکید قرار داده است: “من ابصر بها بصرّته و من ابصر اليها اعمته”. آن كس كه دنيا را وسيله ديدن قرار دهد بينا شود، و هر كس كه به آن [به عنوان هدف ] چشم دوزد نابينا گردد. در توضیح زهد نیز متذکر شده است: “من زهد في الدنيا، اثبت الله الحكمة في قلبه”. هر كس در دنيا زهد بورزد، خداوند حكمت را در قلبش وارد مي‎كند. زهد مقامي عالي است كه انسان را به درجاتي بلند از معنويت مي‎رساند. امام علي (ع) فرموده است : “زهد دارايي انسان است .” حقيقت زهد روي گرداني از چيزي به سوي امر بهتر است، بنابراين روي گرداني از هر چيزي زهد نيست. زهد رغبت نداشتن و دل نبستن به دنياست.

انسان زاهد كسي است كه در همين دنيا زندگي مي‎كند و از مواهب آن استفاده مي‎نمايد، اما خود را همانند مسافري مي‎داند كه مدت سفرش محدود است و بايد خودش را آماده نمايد تا به سوي مقصد حركت كند. انسان زاهد در اين دنيا و با امكانات آن زندگي مي‎كند، بي آن كه چنان شيفته آن شود كه از هدف باز بماند. “اعمل لدنياك كانك تعيش ابدا واعمل لاخرتك كانك تموت غدا “چنان براي دنيايت عمل كن كه گويا براي هميشه هستي، و براي آخرتت چنان باش كه گويا همين فردا مي‎ميري. مؤمن ميان رفتن از اين دنيا و ماندن در آن را چنان با هم جمع مي‎كند كه هم آماده رفتن است و هم مانند كسي است كه ساليان درازي مي‎خواهد بماند. او دل در گرو دنيا ندارد.

اگر كسي بي رغبت به دنياست، نبايد آن را بازگو كند، چون زهد بي رغبتي است و بيان آن رياكاري و نشانه دلبستگي به دنياست. زهد بايد انتخابي باشد و نه تحميلي. در اين صورت است كه سبب آسان شدن مصيبت هاست. بهترين زهد، دوري جستن از حرام است.” به نظر می رسد آیت الله منتظری عمیقا این تعالیم اسلامی را باور کرده، زندگی خصوصی و شخصی خود را به دقت بر اساس آنها تنظیم کرده بود.

مبانی اخلاق اجتماعی

آیت الله منتظری در بخش اخلاق اجتماعی تصریح می کند : “اخلاق اجتماعي را مي‎توان حسن معاشرت با ديگران دانست . بخش اعظم زندگي انسان را ارتباطات انساني تشكيل مي‎دهد. نحوه ارتباط با ديگران از دو جهت جهت حايز اهميت است: تأثيري كه ارتباطها بر انسان مي‎گذارد، و حقوقي كه انسانها به صورت اعم و مؤمنان به صورت اخص، برخوردارند. حفظ حرمت انسان، اعم از خود و ديگران، سرلوحه اخلاق است” . عنایت ایشان به حقوق انسانها فارغ از باورهای دینی حائز اهمیت است.

“در اسلام اجتماعی بودن بر عزلت ترجیح حتمی دارد. حسن خلق علامت کمال ایمان است. ارتباط ایمانی و برادری در صدر سفارشهای اولیاء دین است. برخورد با بدیها از ضروریات اخلاق اجتماعی اسلام است. از يك سو نبايد به افرادي كه طمع تجاوز به حريم ديگران و به هم زدن فضاي سالم جامعه را دارند، اجازه داده شود كه حق ديگران را ضايع كنند، آبروي مردم را ببرند و به حقوق مسلم آنان تجاوز نمايند. از سوی دیگر سعي شود از عمل بد ديگران گذشت شود.”

آیت الله منتظری دوستی و محبت را از امهات اخلاق اجتماعی اسلام معرفی کرده است. وی در این زمینه به سفارش پيامبر خدا(ص) تمسک کرده است: “رأس العقل بعد الدين، التودّد الي الناس و اصطناع الخير الي كل برّ و فاجر”. سرآمد خردمندي محبت به مردم و خوبي كردن نسبت به نيكان و بدان است. سخن گفتن و حدود دینی و اخلاقی آن در کنار نفاق و دو روئی به دقت مورد تحلیل این عالم بصیر قرار گرفته است. وی دروغ را ویرانگر ایمان معرفی می کند و مردم را از انواع دروغ چه جدی چه شوخی، چه کوچک چه بزرگ برحذر می دارد. بايد با ديگران با صداقت رفتار كرد و از دروغ پرهيز كرد. به گفته امام صادق (ع): “به طولاني بودن ركوع و سجده كسي نگاه نكنيد، زيرا چه بسا اين كاري است كه شخص ممكن است به آن عادت كرده و اگر ترك كند موجب وحشتش شود; وليكن به راستگويي و امانتداري او نگاه كنيد.” صداقت و امانتداری دو سنجه اصلی اخلاق اسلامی است.

از دیدگاه این فقیه اهل بیت هيچ كس تكبر نمي كند مگر در اثر حقارتي كه در خود احساس مي‎كند. ایشان پس از تشریح حسد، غضب، عصبیت، حلم، عفت و احسان به تحلیل رحمت و مهربانی می پردازد. برخورد ملاطفت آميز با بندگان خدا و ترحم كردن به آنها از سفارشهاي خداي بزرگ به مؤمنان است . از پيامبراكرم (ص) نقل شده است : “من لايَرحم لايُرحم”. كسي كه نسبت به ديگران رحم ندارد به او رحم نمي شود. اسلام منتظری اسلام رحمت ومهربانی ومداراست. این توصیف منتظری ازخداوند است: “خدا نامي است اسرارآميز و در عين حال موجودي است مهربان و مشكل گشا. او را اكثر مردم عالم مي‎شناسند، و دست نياز به سوي او دراز مي‎كنند. خداوند براي آنان آشنايي مادرزاد است… از صفات خداوند، رحمان و رحيم است. اين صفت بيش از ساير صفات خداوند در قرآن و معارف ديني مطرح و ذكر شده است. خداوند در قرآن مي‎فرمايد: “كتب ربّكم علي نفسه الرحمة .”خداوند رحمت و مهرباني به شما بندگان را بر خود لازم كرده است . و اين صفت را در بندگان نيز دوست دارد. پيامبرخدا(ص) فرموده است: “انّ الله عزوجل رحيم و يُحبّ كل رحيم.”خداوند رحيم است و هر انسان رحيمي را دوست دارد.”

او خدایی را به ما معرفی می کند که سنت لا یتغیرش رحمت است. این خدا مستبد و دیکتاتور نیست، آنچنان که برخی افراد کم اطلاع می پندارند. خدایی که عارفان، حکیمان، متکلمان وفقیهان ما معرفی می کنند، و منتظری نماینده رشید آنان است چنین خدائی است. خدایی که بر خود رحمت را واجب کرده، و بر بندگانش مدارا را لازم نموده است. خدای قرآن کریم مستبد و دیکتاتور نیست.

آیت الله منتظری مدارا با مردم را سنت نبوی معرفی می کند. مدارا با مردم نصف دین است ونیمه دیگر دین هم رفق ونرمش است. ایشان یکی از میزانهای خردمندی انسان را مدارای وی با دیگران می شمارد. به نظر وی استراتژی علوی سه وجهه دارد: “براي برادر ديني ات خون و مالت را، و براي دشمنت عدل و انصافت را هديه كن، و براي عموم مردم گشاده رويي و نيكوكاري ات را هديه نما”. قاعده طلائی اخلاق در تفکر آیت الله منتظری نقش اساسی ایفا می کند: “بايد در تمام امور با ديگران به انصاف رفتار كرد. هر چيزي را كه براي خود مي‎پسنديم براي ديگران نيز بپسنديم . از پيامبر خدا(ص) نقل شده است : “بهترين اعمال، رعايت انصاف است و ياري برادران ديني و در هر حال به ياد خدا بودن .” پيامبر عازم غزوه اي بود، مردي اعرابي از راه رسيد و عرض كرد: اي رسول خدا! به من راهي نشان بده كه با آن وارد بهشت شوم . پيامبر(ص) فرمود: هر كاري را كه دوست داري ديگران با تو انجام دهند با ديگران انجام بده و هر كاري را كه براي خودت نمي پسندي با ديگران انجام نده.”

شاخصهای اخلاق سیاسی

آیت الله منتظری اخلاق سیاسی را با عنوان اخلاق کارگزاران مطرح کرده است. آنچه به اهمیت این مباحث اضافه می کند این است که سخن منتظری، سخن عالم بی عمل نیست. من در مرور مطالب استاد احساس می کردم او هنوز زنده است و این کلمات جان دارد. درسهای نهج البلاغه وی در عین سادگی عمیق و نافذ است. این که سخن منتظری بر دل می نشیند از آن رو است که از دل برآمده است. او به نکاتی که ذکر می کرد واقعاً باورداشت. اگر خود عمل نمی کرد بر زبان نمی راند. آثار مختلف ایشان متونی غنی از میراث اسلامی در زمینه اخلاق سیاسی است.

در صدر اخلاق کارگزاران، نظارت درونی، خودسازی و مهار خواهشهای نفس است. از امير مؤمنان (ع) نقل است كه فرمود: “اجلّ الامراء من لم يكن الهوي عليه اميرا”. با عظمت ترين اميران كسي است كه هواهاي نفساني بر او امير نباشد. دوم آنکه آنان به دليل قرار داشتن در جايگاهي تأثيرگذار، بايد علاوه بر پرهيز از تضييع حق مردم، مرتكب اعمالي نشوند كه – هرچند به صورت غيرمستقيم – در رفتار مردم تأثير منفي داشته باشد; مانند افزودن تشريفات در زندگي، بازگذاشتن دست افراد خانواده و وابستگان، استفاده از امكانات حكومت براي مقاصد شخصي و…

مادامي كه حاكم خودش را اصلاح نكند، نمي تواند ديگران را اصلاح كند. “من نصب نفسه للناس اماما فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره و ليكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه و معلم نفسه و مؤدبها احق بالاجلال من معلم الناس و مؤدبهم”. كسي كه خود را پيشواي جمعيتي قرار دهد، بايد پيش از تعليم ديگران خود را تعليم دهد و پيش از تأديب با زبان و گفتار، با اعمال و رفتار خويش مردم را ادب آموزد. و آن كس كه بتواند خودش را تعليم دهد و خويشتن را ادب كند، ارزشش زيادتر است از كسي كه به مردم آموزش مي‎دهد و آنان را ادب مي‎كند.

آیت الله منتظری مکررا به این سخن گرانبهای امير مؤمنان (ع) در باره فروپاشي نظامهاي سياسي استناد می کرد: “يستدل علي ادبار الدول باربعة : تضييع الاصول و التمسك بالغرور، و تقديم الاراذل و تأخير الافاضل”. يك نظام حكومتي با چهار چيز رفتني مي‎شود: زير پا گذاشتن اصول، روي آوردن به غرور، سركار آوردن فرومايگان و كنار گذاشتن افراد با فضيلت.

جمهوری اسلامی محکوم به فروپاشی است چرا که هر چهار ملاکی را که امام علی (ع) برشمرده است همه را با هم در خود فراهم آورده است. اصولی از قبیل حرمت نفوس، رعایت عِرض و آبروی مردم بویژه مومنان، عدالت و رعایت رضایت مردم ضایع شده است؛ غرور و تکبر و خودپسندی مرام رهبران است، بی مایه ترین و کم دانش ترین خلایق (به تعبیر نغر مولا علی: اراذل) صاحب مقامند و افاضلی همچون این فقیه ربانی در حصر خانگی و لجام بر دهان. امروز افاضل ایران زمین در حبسند و اراذل کشور زندانبان و بازجو و قاضی و رئیسند.

آیت الله منتظری رئوس لازم الرعایه اخلاق سیاسی را با تکیه بر نهج البلاغه و سیره زمامداری امام علی (ع) اینگونه بر می شمارد: او، گذشت زمامدار از خطاهای مردم و پرهیز از رویه انتقام؛ دوم، تهذیب نفس؛ سوم، مردمداری: “فلسفه اصلي تشكيل حكومت سر و سامان دادن به امور مردم و راه بردن آنهاست . حكومت نه براي سروري كردن كه براي برنامه ريزي در جهت اداره امور مردم و تأمين امنيت و معاش آنان است . بنابراين بايد حكومت تلاش كند كه خواستهاي مشروع مردم را برآورده نمايد و رضايت مردم را جلب كند.”

اميرمؤمنان (ع) خطاب به مالك مي‎فرمايد: “وليكن احبّ الامور اليك اوسطها في الحقّ و اعمّها في العدل و اجمعها لرضي الرعية”. چيزي كه بايد پيش تو محبوبتر باشد ميانه روي در حق و همگاني كردن عدالت و جامع ترين كار براي جلب رضايت مردم است . هرچه مردم از دست تو راضي باشند بهتر است. سه گانه حق و عدالت و رضایت مردم سنجه های اخلاق سیاسی است. حکومتی که از این سه ضابطه بدور است، یعنی حقوق خدا و مردم را رعایت نمی کند، عدالت را زیر پا می گذارد و رضایت مردم برایش ارزش ندارد، حق ندارد خود را اسلامی یا اخلاقی و مجری حکم خدا و جانشین رسول الله (ص) بنامد.

اميرمؤمنان (ع) در عهدنامه خود به مالك نوشته است : “و اشعر قلبك الرحمة للرعية و المحبة لهم و اللطف بهم”. یعنی مهرباني بر رعيت و دوستي ورزيدن و لطف به آنان را در عمق دل خودت قرار بده. آیت الله منتظری در شرح این توصیه اخلاق علوی می نویسد: “لطف و محبت تو نسبت به رعيت لطف و محبت ظاهري نباشد، به دروغ از مردم دم نزن، بلكه از عمق وجود براي مردم شخصيت و احترام قائل باش. از مردم استفاده ابزاري نكن. مانند آن لباس زيرين كه چسبيده به بدن است اين محبت و رحمت تو به مردم از تو جدا نشود. ميان تو و مردم نبايد فاصله باشد.”

امام (ع) در ادامه درباره اخلاق كارگزاران گفته است : “و لاتكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم أكلهم، فانهم صنفان: اما أخ لك في الدين و اما نظير لك في الخلق”. مانند درنده نباش كه خوردن رعيت را غنيمت بداني، و رعيت را از بين ببري و آنها را بدبخت و بيچاره كني . رعيت دو دسته اند: يا برادر ديني تو هستند و مسلمانند كه مسلمان با مسلمان برادر است و برادر نسبت به برادر بايد لطف و محبت داشته باشد. يا اين كه اگر مسلمان نيستند، همانند تو يكي از مخلوقات خدا هستند. تو انسان خلق شده اي، او هم انسان خلق شده است و نبايد رفتار انسان با انسان مثل درندگان نسبت به يكديگر باشد. این عالم مجاهد این فرمان علوی را خطاب به رهبران مهم می یابد: به گونه ای رفتار کن که “كسي كه مي‎خواهد با تو حرف بزند حرفش را بدون لكنت زبان بزند”. راستی ما کجائیم و سیره علوی کجا؟

چهارمین اصل اخلاق سیاسی جلوگیری از تملق و پرهیز از منش جباران است. در حکومتی که فرهنگ تملق و چاپلوسی در سطح مدیران عالی رواج دارد، این حکومت برخلاف سیره مسلم پیامبر (ص) و امام علی (ع) سلوک می کند. آیت الله منتظری مکررا به این سخن امام علی (ع) در نهج البلاغه استناد می کرد: “زماني كه يكي از ياران اميرالمؤمنين (ع) با تمجيد و ستايش از امام، آمادگي خود را براي فرمانبري اعلام كرد، امام در پاسخ مطالبي ايراد كرد و از جمله فرمود: “فلا تكلموني بما تكلم به الجبابرة و لاتتحفظوا مني بما يتحفظ به عند اهل البادرة”؛ یعنی “با من آن طور كه با جباران سخن گفته مي‎شود سخن مگوييد، و آنچنان كه از تندخويان كناره گرفته مي‎شود از من كناره نگيريد، رفتار شما با من ساختگي نباشد، گمان نكنيد كه شنيدن حرف حق بر من سنگين است و نمي خواهم كه مرا بزرگ فرض كنيد، زيرا هر كس شنيدن حق و پيشنهاد عدالت بر او دشوار باشد، اجراي حق و عدالت بر وي دشوارتر خواهد بود. بنابراين از گفتن حق يا مشورت از روي عدل دريغ نورزيد، كه من نه برتر از آنم كه خطا نكنم و نه در كار خويش مصون از خطا هستم، جز اين كه خداوند مرا در كار نفسم كفايت كند كه از من بر آن تواناتر است.”

منتظری به صراحت آنان را که خود را “سايه خدا و نماينده او در زمين” می دانند در مقابل اخلاق سیاسی اسلام معرفی می کند. “اسلام با اين طرز فكر كه طبقه حاكم داراي امتيازاتي جداي از مردم و فوق چون و چرا باشند مخالف است . مقام “لايُسئل عمّا يَفعل” فقط از آن خداست.” بر همین اساس او همانند آخوند خراسانی ولایت مطلقه فقیه را شرعا باطل می دانست و در نقد آن در زمان حصرش رساله نوشت.

رازداری پنجمین شاخص اخلاق سیاسی است. “حكومت بايد اسرار مردم را كه نوعا هم از آنها خبر دارد حفظ كند. حاكم حق ندارد به هر بهانه اي آبروي مردم را با اسناد و مداركي كه در دست دارد بريزد و اعتبار اجتماعي آنها را لكه دار نمايد. حتي با مأموراني كه درصددند تا عيوب مردم را جمع آوري كنند و براي آنها پرونده سازي نمايند، برخورد كند و اجازه ندهد به بهانه هاي مختلف راز مردم كشف شود و تبديل به سند گردد تا روزي از آنها استفاده شود”.

ششمین و هفتمین میزان اخلاق سیاسی پرهیز از خشم و تکبر است. “اگر حكومتي بخواهد با ملتش با خشونت و سرسختي رفتار كند، زندان بيندازد، شكنجه كند و به هر بهانه اي به جان مردم بيفتد، اين حكومت دوام نمي آورد و در آن تغيير و تحول پيدا مي‎شود.” بعد از تشریح سعه صدر به عنوان ابزار مدیریت برای سومین بار مدارا را به عنوان شاخص اخلاق سیاسی متذکر می شود.

از دیدگاه این فقیه اهل بیت بر اساس سیره علوی “برترين درجه عقل پس از ايمان به خداوند مدارا كردن با مردم است.” در روايت صحيح از امام صادق (ع) نقل شده است كه پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: “امرني ربي بمداراة الناس كما امرني باداء الفرائض.” پروردگارم به من دستور به مداراي با مردم داده است، همان گونه كه دستور به انجام فرائض داده است. از نبي مكرم اسلام (ص) نقل شده است كه : “موظف به مدارا كردن با مردم گرديده ام، همان گونه كه موظف به تبليغ رسالت شده ام “. امام علي (ع) درباره لزوم مداراي حكومت از سوي حاكمان فرموده است : “رأس السياسة استعمال الرفق”. مدارا اساس تدبير و سياست است .”

حکومتی که با مردمش نرمش نمی کند وبا زبان وخشونت و اسلحه با مردم خود سخن می گوید، از اخلاق علوی و منش نبوی بوئی نبرده است. شیخ صدوق در کتاب خصال از امام صادق (ع) نقل می کند كه فرمود: “آيا نمي داني كه حكومت بني اميه با شمشير و سخت گيري و ستم برپا بود و حكومت مورد نظر ما با نرمي و آرامش و تقيه و نيكويي در روابط انساني و تقوا و كوشش همراه است، پس مردم را به دين و مذهب خود تشويق كنيد.” راستی جمهوری اسلامی به شیوه اموی اداره می شود یا روش مورد توصیه امام صادق (ع)؟ این پرسش به غایت مهم است.

دهمین شاخص اخلاق کارگزاران حلم و خویشتنداری و آخرین میزان عدالت است. رکن رکین سیاست اخلاقی عدالت و دادگری است. در شرح این شاخص بنیادی آیت الله منتظری می نویسد: “عدالت از دل مشغولي هاي پيامبران خدا بوده و آنها از اهدافشان اين بوده است تا مردم را به اندازه اي رشد بدهند كه آنان خود قيام به عدل نمايند. عدالت از جمله اموري است كه خوبي آن به وسيله عقل قابل تشخيص است و امري بشري است و آموختني هم نيست. به همين جهت بر هر چيزي مقدم است و اجراي آن تابع شرط و مصلحت نيست و خود بالاترين مصلحت هاست. به همين جهت است كه عدالت، دوست و دشمن و مؤمن و كافر نمي شناسد و همه را با يك ديد نگاه مي‎كند.”

منتظری اولا عدالت را امر بشری نه فرابشری می داند، ثانیا قابل تشخیص عقل انسانی می داند، ثالثا آنرا بر هر چیزی از جمله دین و شرع مقدم می دارد، یعنی دین باید عادلانه باشد نه اینکه عدالت دینی باشد، رابعا عدالت فوق همه مصلحتهاست و هیچ مصلحتی توان تعطیل آنرا ندارد، و بالاخره عدالت نگاهی مساوی و برابر به همه انسانها دارد.

سخنم را با این سفارش امام علی به مالک اشتر به پایان می برم: “ظلم به مردم اعلام جنگ با خداوند است”. آنها که در مقابل اراده مردم ایستاده اند و با ستمگری بر مردم حکم می رانند محارب واقعی اند.

در این مجال آراء اخلاقی استاد آیت الله العظمی منتظری بر اساس کتاب “اسلام دین فطرت” معظم له گزارش و به اختصار شرح شد. امیدوارم در مجالی وسیع تر آراء اخلاقی این عالم ربانی از دیگر آثار ایشان استخراج و تبیین شود. اسلام سیاسی و فقه رهائی بخش که منتظری عمرش را بر سر آن نهاد چنین سیمائی دارد. منتظری بحق تجسم اخلاق در سیاست معاصر ایران است. عاش سعیدا و مات سعیدا. نامش بلند و راهش پر رهرو باد. والسلام.

• تحریر سخنرانی “منتظری تجسم اخلاق در سیاست”، 3 بهمن 1388، در همایش اخلاق و سیاست دانشگاه جرج واشینگتن به مناسبت چهلمین روز درگذشت آیت الله منتظری و پانزدهمین سالگرد درگذشت مهندس مهدی بازرگان