یادداشت اختصاصی سینا انتصاری از زندان فشافویه

سینا انتصاری فعال حقوق درویشان گنابادی و از مدیران وبسایت خبری مجذوبان نور است که روز یکم اسفند ۱۳۹۶ در حادثه‌ی گلستان هفتم همراه با صدها درویش گنابادی بازداشت شد و نهایتاً بدون حضور در جلسه‌ی محاکمه با رأی غیابی دادگاه به تحمل ۷ سال حبس تعزیری، ۲ سال تبعید، ۲ سال محرومیت رسانه‌ای و سیاسی و اجتماعی و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد.
او در یادداشت پیش رو که نگاهی‌ست به تاریخ مبارزات اهل تصوف با خودکامگان دینی، تفسیر شفیعی کدکنی از تصوف که آن را «نگاه هنری به الهیات و دین» نامیده است را مبنا قرار داده و به تحلیل زیباشناختی شکل و شیوه مبارزه درویشان گنابادی در احقاق حقوق اجتماعی و سیاسی‌شان در سال‌های اخیر پرداخته است.
به اعتقاد او سیاق مبارزات اجتماعی و سیاسی درویشان گنابادی جز آن که در دسته‌ی مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز قرار می‌گیرد متضمن نگاهی هنری است که در سابقه‌ی ادبی و هنری دور و دراز متصوفه خاستگاه دارد.
یادداشت اختصاصی این درویش زندانی در زندان تهران بزرگ (فشافویه) برای ایران وایر را  در ادامه می‌خوانید:
زیبایی‌شناختی تصوف؛ از هنر اعتراضی تا اعتراض هنری دراویش
آندره زیگفرید در روح ملت‌ها و مونتسکیو در روح‌القوانین، خصایص مردم کشورها و مفهوم روح کلی مردم را تشریح کرده‌اند و از آن به‌عنوان عامل وحدت‌بخش تاریخی در توجیه برایند رفتاری ملت‌ها یاد می‌کنند. مهدی بازرگان نیز متأثر از همین نظریه‌ها بود که «سازگاری روح ایرانی» را مطرح کرد. از این نظر این افراد در تلاش بوده‌اند تا با معرفی خصیصه یا خصیصه‌هایی به‌عنوان شاخصه‌های یک فرهنگ یا ملت، مردم را رفتارشناسی کنند. نگارنده بر همین اساس درصدد بازشناسی و بررسی شاخصه‌های روح صوفیان از طریق مراجعه به تاریخ و سنت فکری تصوف است و اعتقاد دارد که نگاه هنری و زیبایی‌شناختی یکی از ارکان ثابت روح جاری در شیوه‌ی تفکر و زیست صوفیانه است و این نگاه هنری را می‌توان در آثار متصوفه و در ادوار صوفیان ردگیری کرد. چنانچه شفیعی کدکنی در تعریف تصوف همین نگاه هنری را مطمح نظر قرار می‌دهد و اظهار می‌دارد که تصوف نگاه هنری به الهیات و دین است.
متصوفه در تمامی ادوار تعاملی خود چه در زمینه‌ی تزکیه و جدال با نفس، چه در ساحت نیایش با خدا و چه در عرصه‌ی ارتباطات انسانی (از مراودات ساده با مردم کوچه و بازار تا چالش‌ و مشاجره‌ با متشرّعین و علمای اهل ظاهر و یا تعاملات سیاسی با سلاطین و پادشاهان) از عناصر زیبایی‌شناختی و هنری بهره می‌گرفته‌اند. این عنصر زیبایی گاه در قالب نگاهی متفاوت به موضوعی عام و عادت‌شده بروز می‌کرده است یا در رفتار و گفتار از اسلوب معیار خارج می‌شده است و به مددِ زیبایی نهفته در خویش، شیوه‌ای جدید در ارتباطات انسانی ایجاد می‌کرده است و یا اینکه در قالبی ادبی و شاعرانه وارد سپهر ادبیات می‌شده است. متصوفه در واقع از رهگذر همین صورت‌بندی هنری از تیغ تکفیر و تهمت و الحاد تا حدی مصون مانده‌اند و مهم‌تر از آن اندیشه‌هایشان را از آفت کهنگی و غبار تاریخ و قاب تنگ قاعده‌مندی نجات داده و به مدد بازی استعاره‌های مضاعف و مجازهای رازآلود، فکر و اندیشه‌شان را تازه و تپنده و چه‌بسا جاودان نگه داشته‌اند.
این روح هنری و زیباشناسانه مختص به متصوفه نیست. تمامی ملت‌ها در شرایط مختلف از هنر به‌عنوان پناه امنی برای رهایی از خفقان‌ها و سانسورهای سیاسی و اجتماعی بهره گرفته و به مثابه گوشه‌ی دنجی برای ابراز آزادانه‌ی دغدغه‌ها و حالات انسانی فارغ از قیود و سلطه‌ی مذهب سنت و حتی علم از آن استفاده کرده‌اند اما آنچه متصوفه را از آنها متمایز می‌کند بهره‌جویی دائمی آنان از هنر در مسیر اعتراض است. صوفیان همواره از هنر به شیوه‌های گوناگون به‌عنوان ظرف انتقال معنا و ارزش‌هایشان بهره برده‌اند و بدیهی است که در هر شرایط، روح زیبایی‌شناسانه‌ی تصوف در کالبد تازه‌ای حلول می‌کند؛ گاه به شکل کاربرد طعنه‌گون و شیطنت‌آمیز استعارات و مجازهای خارج از عرف فقه و مذهب و گاه در کسوت تمثیلات ساده و کوچه‌بازاری و گاه به زبان شطحیات حیرت‌آور و گاه در پشت نقاب مجنونانه‌ی بهلول‌ها و ذوالنون‌ها.
امروز نیز می‌توان همین روح زیبایی‌شناختی و نگاه شاعرانه را در زیست فردی و اجتماعی درویشان واکاوی و نمودار کرد. اگر دیروز مخالفان فکری و سیاسی دراویش علمای متشرّع ذی‌نفوذ در دربار سلاطین و در بین عوام بودند امروز نیز همین نهادها و موانع یعنی سیاست مذهبی و مذهب سیاسی در ساختار مدرن و پیچیده‌تر دوشادوش و دست در دست در برابر جریان تصوف و درویشی صف بسته‌اند. دراویش نیز تبعاً برای حفظ موجودیت و احقاق حقوق خود از تمام ابزارهای روز جامعه‌ی مدرن یعنی رسانه، استناد به قوانین و پیگیری حقوقی و سازماندهی اعتراضات مدنی استفاده می‌کنند با این تفاوت که باز هم همان روح زیبایی‌شناسانه و خوی صلح‌طلبی را به تمام این روش‌ها و ابزارها افزوده‌اند. در واقع دراویش در تقابل با نظام سلطه نگاه زیبایی‌شناختی را به کالبد فعالیت‌های اجتماعی دمیده و الگوی مقاومت هنری و مقاومت شاعرانه را خلق کرده‌اند. اما آنچه درویشان را در روزگار معاصر از درویشان در ادوار تاریخ متمایز و متفاوت می‌کند این است که اعتراض آنان از محدوده صرف شاعری و خوش‌کلامی و شیرین‌بیانی خارج شده و اعتراض در کف خیابان و با همان اندوخته‌ی هنری صورت می‌گیرد. به عبارت دیگر از هنر اعتراضی که در دسته سبک‌های هنری می‌گنجد خارج شده‌اند و خود را به مرحله‌ای رسانده‌اند که می‌توان نام اعتراض هنری را بر آن نهاد و در دسته‌ی اعتراض‌های مدنی طبقه‌بندی‌اش کرد.
یکی از نمونه‌های برجسته‌ی این نوع اعتراض هنری در تاریخ دو دهه‌ی اخیر مبارزات حقوقی و اجتماعی دراویش گنابادی مربوط می‌شود به سال ۱۳۸۹ که طی آن نیروهای امنیتی موهای سر یک درویش را به ناروا و از سر تحقیر در شهرستان گناباد تراشیدند و این اتفاق تبدیل به یک جریان همه‌گیر در میان درویشان شد. دراویش در شهرها و در سطوح مختلف، شیخ و مرید و پیر و جوان و کارگر و مهندس و استاد و دانشجو فارغ از نتیجه و صرفاً با دغدغه‌های عاطفی و حس همدلی موهای خود را تراشیدند. بی‌شک کاری که تغییر چهره ناگهانی هر فرد در اجتماع پیرامونش می‌کند این است که ده‌ها سؤال و تعجب از علت این اقدام در اذهان شکل داده و احساسات افراد را برمی‌انگیزاند و این همان کارکرد غایی و هدف نهایی هنر است.
یا در سال ۱۳۹۲ آن زمان که در پی اعتصاب غذای ۹ درویش در زندان اوین هزاران درویش در خانه‌هایشان دست از غذا خوردن کشیدند و یا سال ۹۳ که در حرکت کوچ دروایش به زندان صحنه‌های حضور دراویش با دستان خودبسته و سوار شدن‌های داوطلبانه در ون‌های پلیس به مقصد بازداشتگاه‌ها، بی‌اغراق غزلی بود عینی و زنده که دراویش در بستر اجتماع می‌سرودند و یا تحصن ده‌روزه‌ی آنها در سال ۹۶ پای دیوار زندان اوین با این جمله که «تا آزاد نشوند نمی‌رویم» و یا همین اواخر که دراویش حتی در داخل زندان هم دست به تحصن زدند و به‌اتفاق به ضرب و شتم بانوان درویش در زندان قرچک اعتراض کرده و گفتند ما را نیز که با آنها هم‌جرم هستیم بنابراین ما را هم بزنید و مثل همیشه تکذیب کنید.
اینها و بسیاری موارد دیگر نمونه‌هایی از تحرکات اعتراضی و مقاومتی دراویش است که علاوه بر دور از خشونت بودن، عنصر زیبایی‌شناختی در آنها موج می‌زند. در واقع ویژگی این شیوه‌ی مقاومت این است که به علت ذات هنری و شاعرانه اش قدرت تکان‌دهندگی و درگیر کردن جان عاطفی انسان‌ها را دارد و به دلیل دوری از بستر عقلانیت متداول راه‌های مقابله با آن از پیش تدبیر و مسدود نشده است. مقاومت‌هایی که صرف‌نظر از هر نتیجه‌ی مثبت و منفی ظاهری در زمین ذهن‌های خشک و تنگ عقلانی‌شده‌ی این روزگار بذر سؤال‌هایی را می‌رویاند که تنها با ندا و پاسخ وجدان انسانی سیراب می‌شود.
اگر تصوف در دوران قدیم معرفت و معنویت خود را در ظرف هنر و زیبایی می‌ریخت تا به خشکی و مسخ‌شدگی معنای دین در نظام‌های جزمی و عقلی زمانه‌اش طعنه زده و آن را در گذر زمان و تاریخ تازه و تپنده نگه دارد، درویشی امروز نیز مقاومت شاعرانه و هنری را روانه‌ی بازار داغ استراتژی‌های برد برد روزگار می‌کند که در آن هر تحرک فردی و یا اجتماعی صرفاً بر معیار عقلانیت مبتنی بر منفعت صورت می‌گیرد تا بلکه سرمایه‌ای شود برای داشتن جامعه‌ای زیباتر و وحدت‌بخش برای آیندگان.
منبع: ایران وایر