تروریسم نتیجه پیوند نامبارک تعصب کور با قدرت

Image

فراموشی اقلیم روح و غرقه شدن در جسم و پابند شدن به زمین و غفلت از آسمان، نه تنها انسان را با مشکلات فراوان روبرو کرده است، بلکه بیش از همیشه زندگی را خشک و از لطافت و معنی‌انداخته است. خوشبختانه توجه بشر امروز به این خلاء معنوی گوشها را آماده پیامهای معنوی و تعالی بخش دین‌های بزرگ و معارف الهی و حکمت معنوی کرده است و همین امر زمینه گفت‌وگو میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و ادیان را بیش از پیش فراهم آورده است و جا دارد که مخصوصاً پیروان ادیان بزرگ الهی به این دعوت قرآنی گوش فرا دهند که:  قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ … (آل عمران /64)

 

تروریسم نتیجه پیوند نامبارک تعصب کور با قدرت

برای خدمتگزاری به یک توهم سازمان یافته است

 

رئیس موسسه بین‌المللی گفتگوی فرهنگها و تمدنها گفت:«تکیه بر زور و خشونت و هراس که از جمله مهمترین تهدید‌های دوران ماست محصول موقعیت‌های غیر گفت‌وگویی است که در آنها وجوه”دیگری“ و ضرورت و لوازم گفت‌وگو با او نادیده گرفته می‌شود. تروریسم که نتیجه پیوند نامبارک تعصب کور با قدرت برای خدمتگزاری به یک توهم سازمان یافته است، مصداق بارز این گونه وضعیت‌های بسته و خودمدار است.»
سیّد محمّد خاتمی در ادامه سفر خود به استرالیا، امروز در ‌در دانشگاه لاتروب ملبورن با موضوع «بایدها و نبایدها در نظریه و برنامه عمل گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» به سخنرانی پرداخت، متن کامل سخنرانی وی بدین شرح است:

به نام خدا

”ستم فاصله‌ها“ و”زوال فاصله‌ها“ دو تعبیر رایج در دانش جدید ارتباطات‌اند که هر دو نیز بر پایه نسبت میان این سرزمین – استرالیا – و جهان متمرکز وضع شده‌اند. زمانی که‌اندیشمندان و متخصصان ارتباطات به پدیده مهم تاثیر فناوری اطلاعات و ارتباطات در تغییر زندگی انسان و جامعه جدید پرداختند، این تمثیل را از وضع استرالیا در برابر قاره‌های دیگر برگرفتند و نتیجه گرفتند دیگر مسافت و یا مکان برخلاف گذشته مانع ارتباط نخواهد بود.”ستم فاصله‌ها“ که زمانی موجب انزوای این سرزمین و دشواری‌های زندگی در این سوی عالم بود به سود”زوال فاصله‌ها“ که گشاینده ظرفیت‌های نو است دگرگونی شده است.

من این تمثیل را که مناسبت بسیار با مکان و زمان گفت‌وگوی ما دارد برای ورود به مباحث و مسایلی در باب”گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدنها“ راهگشای می‌بینم:

سرمشق فناوری اطلاعات و ارتباطات که شالوده مادی جامعه شبکه ای را تشکیل می‌دهد و با”کاهش فاصله‌ها“ و”تغییر مرزهای تمایز“ در عرصه‌های گوناگون همراه است، قابل تفسیر با”سرمشق گفت‌وگوی فرهنگ‌ها“ ست که بنیان معنوی جهانی را می‌گذارد که معطوف به تفاهم است.

پیدایش جامعه شبکه‌ای را سرآغاز دگرگونی‌های همه جانبه و شبکه‌های اطلاعاتی و ارتباطی را موجد کنش‌گری‌های اجتماعی و فرهنگی و سیاسی در عصر ما می‌دانند، پدیده‌ای که در حال آفرینش هندسه معرفتی جدیدی نیز هست. قدرت، شتاب و شدت جابجایی اطلاعات اساس این جامعه شبکه ای و انعطاف و همگرایی حاصل آن است.

می‌توان عنوان سخت افزاری عصر اطلاعات را برای جامعه شبکه ای و عنوان نرم افزاری عصر ارتباطات را برای جامعه گفت‌وگویی به کار برد و نتیجه گرفت که به هر حال انقلاب ارتباطات به هر معنایی که باشد، تغییر دهنده فاصله‌هاست.

هم”جامعه شبکه ای“ و هم”جهان گفت‌وگویی“ دو پدیده جدید در برابر انسداد و فروبستگی جامعه و جهان کنونی‌اند.

سرمشق گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها از این حیث که در پی جانشینی خرد به جای زور در عرصه مناسبات بین المللی است، پارادایمی‌در برابر فروبستگی ارتباطات انسانی و اجتماعی به شمار می‌آید. تبیین و تدقیق نظری و کاربردی این مفهوم می‌تواند افق‌های جدیدی در عرصه‌های درون تمدنی و برون تمدنی بگشاید. سرمشق گفت‌وگوی تمدنها، واحد خود را نه افراد جدا از یکدیگر و نه حتی دولت‌ها به مفهوم انتزاعی آن بلکه تمدن‌ها و فرهنگ‌ها قرار داده است، به این معنا واحد سنجش در این الگو، نه فرد و نه اجتماع‌های بسته که ساحت‌های جمعی و تفاهمی‌است. به عبارت دیگر از آنجا که گفت وگو متکی برگشودگی، گوش سپردن و همدلی است، بر پذیرش تنوع و تکثر و شخصیت و هویت مستقل برای طرفین گفت‌وگو تکیه دارد.

در این فرآیند، قاعده مسلط بر هر نوع مواجهه انسانی در گفت‌وگوست، از این رو مراودات میان فردی، مراودات میان گروه‌های فرهیخته و‌اندیشمند و هنرمند، مراودات میان نهاد‌های مدنی و بین المللی و نیز مراودات میان سیاستمداران در این سرمشق بر قاعده گفت‌وگو استوار است و الگوی سامان دهنده این گفت‌وگو، واحدهای مستقل و خود بنیاد یعنی حوزه‌های متکثر فرهنگی و تمدنی است. به این ترتیب نه تنها طرفین مستقل در این گفت‌وگو به رسمیت شناخته می‌شوند، بلکه در خلال آن به زبان می‌آیند و در یک فرآیند ارتباطی محصولی فراتر از واحدهای فرهنگی و تمدنی موجود بوجود می‌آورند. به زبان آوردن ظرفیت‌های نهفته در هر فرهنگ و تمدنی بیشتر از عهده صاحبان‌اندیشه و دانش و هنر بر می‌آید؛ از این رو‌اندیشمندان و دانشمندان و هنرمندان بهترین قهرمان میدان گفت‌وگو و سبب به زبان آوردن و مبادله فرهنگ و‌اندیشه در هر حوزه تمدنی‌اند که می‌توانند در قالب شبکه‌ها و نهاد‌های علمی، فرهنگی و مدنی به انجام این مهم بپردازند.

در واقع حاملان و عاملانی برای خلق جهان گفت‌وگو بهتر از روایت‌های دینی که متالهان و عارفان و دین باوران اهل مدارا و واقع بینی بیانگر آن هستند و نظام‌های گشوده‌اندیشه ای که متفکران و نظریه پردازان می‌سازند و فراورده‌های فرهنگی که هنرمندان به وجود می‌آورند و ره یافت‌های علمی‌که دانشمندان به آنها دست می‌یابند، نمی‌توان یافت.

پیام‌های پدید آمده در هر حوزه تمدنی ابتدا توسط فرهیختگان و عاملان و روشنفکران آن حوزه دریافت و بیان می‌شود و پس از آن نیز پیش و بیش از هر گروه دیگر توسط فیلسوفان و هنرمندان و‌اندیشمندان حوزه‌های دیگر فهم و جذب می‌شود و واکنش‌های مساعد و مقتضی را در حوزه‌های دیگر به وجود می‌آورد. به این اعتبار باید پذیرفت که در روی آوری جهانی به گفت‌وگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها صاحبان دانش و‌اندیشه و هنر کنشگران نخستین آنند و خود نیز در این پارادایم، قدرت می‌یابند و می‌توانند زبان سیاست و‌اندیشه را در عرصه‌های موثر بین المللی به یکدیگر نزدیک کنند. این نوع گفت‌وگو از پذیرش تفاوت‌ها آغاز و به کاهش فاصله‌ها منتهی می‌شود. قبول طرفینی متفاوت و مستقل و برابر، لازمه گفت‌وگوست و ملاحظه طرف مقابل نه به عنوان یک ابژه و ابزار بلکه به منزله”دیگری“ آزاد و محترم و معتبر شرط تحقق گفت‌وگوست. باب گفت‌وگو از آنجا بسته می‌شود که حقوق”دیگری“ و”دیگری‌ها“ از یاد می‌رود.

تکیه بر زور و خشونت و هراس که از جمله مهمترین تهدید‌های دوران ماست محصول موقعیت‌های غیر گفت‌وگویی است که در آنها وجوه”دیگری“ و ضرورت و لوازم گفت‌وگو با او نادیده گرفته می‌شود. تروریسم که نتیجه پیوند نامبارک تعصب کور با قدرت برای خدمتگزاری به یک توهم سازمان یافته است، مصداق بارز این گونه وضعیت‌های بسته و خودمدار است.

مگر تروریسم جز بهره‌گیری از شیوه‌های رعب آمیز برای وصول به اهداف سیاسی”غیریت ساز“ و”دیگر ساز“ است؟ پس مهم نیست چه نامی‌بر خود بگذارد، حتی ممکن است از دین و هنر و دانش هم سوء استفاده کند.

این تهدیدها به رغم زمینه‌ها و ابعاد نگران کننده‌ای که دارند، همة واقعیت‌های موجود در جهان ما نیستند. فرصت‌هایی که برای روآوردن به گفت‌وگو و”گذار“ از وضعیت ستیز به فضای تفاهم فراهم شده است،‌اندک نیستند. تردید نکنیم که دگرگونی‌های علمی‌و فنی یا به زبانی دیگر نرم افزارها و سخت افزارهای عصر ما عرصه را بر گفت‌وگو میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها گشوده‌اند. توجه به مفهوم جدید گفت‌وگو و نسبت آن با جامعه پرشتاب و پردامنه اطلاعاتی و شبکه ای توانسته است فضای تازه‌ای در عرصه نظر و عمل بگشاید. فرصت چنین گفت‌وگوها یی تنها بر مبادله اطلاعات مبتنی نیست، نتیجه آن تغییر در پیش فرض‌ها، پیدایش روندها و خلق فرصت‌ها و واقعیت‌های نو است، به رسمیت شناختن”دیگری“ و ارتقای مخاطبان به طرف‌های برابر در گفت‌وگو از پدید آمدن ترازهای معرفتی جدید و مناظر و افق‌های تازه در عرصه‌های نظر و عمل نشأت گرفته است.

اما گفت‌وگوی فرهنگ و تمدن به عنوان سرمشق جهان جدیدی که انسان در عین امنیت در آن احساس برخورداری معنوی و مادی و حرمت کند باید به صورت یک راهبرد مورد توافق اهل خیر و صلاح و‌اندیشه در آید و برای پیشبرد این راهبرد ما هم نیازمند تنقیح مبانی فلسفی و تبیین اصول فکری گفت‌وگو در سطوح آکادمیک و هم محتاج برنامه‌های عمل در سطوح نهادهای ملی، مدنی و بین المللی هستیم. در این دو زمینه ما با پرسش‌های مهمی‌رو به رو هستیم که باید در اینجا و در هر جای دیگر آنها را در برابر اصحاب‌اندیشه و تجربه عرضه داریم تا درحد توان افق‌های نظری و کاربردی روشن تری برای گفت‌وگوی میان فرهنگ‌ها و تمدن‌ها بگشاییم.

باید نشان دهیم که چرا و چگونه جهان ما به رغم پوسته سخت و هراس آمیز و خشونت زده خود در لایه‌های عمیق و زیرین‌اندیشه ای و فرهنگی رو به سوی گفت‌وگو دارد و پیشاهنگان و پیش برندگان آن کیانند. باید بتوانیم راهبردهای مناسب برای سامان دادن و پیش بردن این گفت‌وگو را روشن تر کنیم باید نقش‌ها و کارکرد‌های ساختارها، نهادها و گروه‌های موثر در تسهیل و تسریع گفت‌وگو را در عرصه‌های ملی و بین المللی بهتر بشناسیم و با تبیین و تدوین بایدها و نبایدهای تحقق گفت‌وگو در حوزه‌های نظری و علمی‌گام‌هایی فرا پیش نهیم.

من در حد توان و مجال در این زمینه‌ها فتح بابی می‌کنم تا با بهره مندی از نظرهای شما فرصتی فراخ تر برای تدقیق و تعمیق مسائلی از این دست فراهم آید:

۱- چرا جهان ناگزیر از توجه به گفت‌وگوست؟ می‌توان اقتضای نخست آن را از منظر سیاست یافت؛ تحولات گسترده تکنولوژیک و ظهور فرایندهای پیچیده جهانی شدن، تهدیدها و مخاطره‌های بین المللی را نیز در صورت‌های پیچیده تری انعکاس داده است، امنیت جهانی در عرصه‌های غیر گفت‌وگویی به شدت آسیب پذیر شده است. حادثه تلخ ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ از این زاویه نقطه عطفی به شمار می‌رود. مورد هجوم واقع شدن کشوری که در جنگ جهانی از مخاطرات بزرگ در امان مانده بود، آن هم از سوی حاشیه ای ترین مراکز جهان امروز وضعیت ابهام آمیزی را برای جهان ما ترسیم کرده است. الگوی مخاطره‌هایی که اینک ظاهر شده‌اند، با روشهای دیرین متکی بر قدرت و سلاح‌های بازدارنده و حتی اتمی‌نیز قابل پیشگیری نیست. در چنین شرایطی جهان نیازمند آن است که به این ادراک جمعی تن دردهد که زور متکی بر سرمایه و سلاح، امکان پایه گذاری زندگی توأم با امنیت را فراهم نمی‌سازد، اینک همه جوامع نیازمند تشریک مساعی و التزام به اخلاق و ارزشهای مردم سالاری و برابری در عرصه جهانی‌اند. اقتضای دیگر روی آوردن به گفت‌وگو را می‌توان در توجه فراگیر فلسفه‌ها و دانش‌های اجتماعی به امر گفت‌وگو در دهه‌های اخیر یافت. فیلسوفان و جامعه شناسان و زبان شناسان و ارتباط گران گفت‌وگو گرا اکنون نحله‌های غالب فکری معاصر را بر مدار ضرورت و امکان گفت‌وگو سامان داده‌اند.

۲- پیشاهنگان و فاعلان و پیش برندگان گفت‌وگو در این دوران کیانند؟

تحولات فناوری‌های ارتباطی و فرهنگی در دنیای امروز، خواسته یا ناخواسته عرصه‌های تمدنی را به روی یکدیگر گشوده است. در چنین وضعیتی، دائرمدار ارتباطات جهانی بیش از هر زمان دیگر نه سیاستمداران بلکه فرهیختگان و حتی عموم مردم شده‌اند. سیاست در نگاه سنتی آن عرصه متصلبی قلمداد می‌شود که بیش از هر چیز موجبات فروبستگی میان عرصه‌های تمدنی و فرهنگی را بوجود می‌آورد. با گشوده شدن و گستردگی کمی‌و کیفی ابزارها و وسایل ارتباط جمعی و فردی، عرصه‌های فرهنگی و تمدنی بیش و پیش از حوزه‌های سیاسی تن به گفت‌وگو و گشودگی حوزه‌های خود به سوی همدیگر سپرده‌اند. به اعتبار این ارتباطات می‌توان از ظهور شبکه‌ها و جامعه‌های مدنی در عرصه جهانی سخن گفت. فضاهایی که به دلیل نقش یافتن حوزه عمومی‌و افکار عمومی، امکان اعمال زور توسط قدرت‌های مسلط جهانی را محدود می‌کند، بنابراین به نظر می‌رسد با نقش‌آفرین شدن‌ اندیشمندان، هنرمندان، فرهیختگان و نهادهای مدنی در سطوح درون تمدنی و برون تمدنی دنیای ما به موقعیت مساعدتری در رو آوردن به گفت‌وگو در پذیرش حاکمیت خرد و اخلاق به جای زور و سلطه رسیده است.

۳- چه راهبردهایی برای پیشبرد گفت‌وگو در جهان کنونی واقعی‌تر است؟

تصویب پیشنهاد”گفت‌وگوی تمدن‌ها“ به عنوان یک راهبرد جهانی از سوی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۹۹ عملا نه تنها دولت‌ها بلکه نهادهای مدنی و بین المللی را مکلف به پیشبرد آن در سطوح مختلف کرده است. با آن زمینه‌ای که فراهم شده باید نگذاریم تا مرزهای خطر رویارویی در جهان پیش روی ما از حد دولتها به حد تمدن برسد، پس باید گفت‌وگوی تمدن‌ها را با همه مولفه‌ها و الزام‌های آن پیش برد. من همچنان ائتلاف جهانی برای صلح پایدار براساس عدالت و مقابله با تروریسم را به جای ائتلاف برای جنگ و خشونت که جهان را در سالهای اخیر در کام وحشت فرو برد، راهبردی ممکن برای تحقق و تعمیق گفت‌وگوی تمدن‌ها می‌دانم.

۴- چه بایدها و نبایدهایی در عالم نظر و عرصه عمل برای انجام گفت‌وگو پیش روی ماست؟

برای تحقق گفت‌وگو نیازمند احکامی‌عام، شامل و پیشینی فلسفی، اخلاقی و اجتماعی و نیز مقتضیات و الزام‌های نهادی و ساختاری هستیم.

انجام گفت‌وگوی تمدن‌ها در عالم نظر با احکام جزمی‌پوزیتیویستی و مسلمات مدرنیستی تعارض دارد همچنان که با شکاکیت بی حد و حصر پست مدرن‌ها نیز نسبتی ندارد. به این دلیل یکی از وظایف متفکران طرفدار نظریه گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، تنقیح مبانی فلسفی و اجتماعی و تبیین اصول فکری این نظریه است.

گفت‌وگوی تمدن‌ها بر پایه”رواداری“ و”پذیرش تفاوت‌ها“ قرار دارد. رواداری مفهومی‌فراتر از بردباری منفی است که پیشنهاد دوران مدرن است. دیگران را نباید فقط تحمل کرد، بلکه باید با دیگران کار کرد. هیچ قوم و ملتی را نمی‌توان با استناد به هیچ استدلال فلسفی، سیاسی و اقتصادی در حاشیه قرار داد. برای ساخت و پرداخت جهان پیش رو، باید مشارکت و تعاون همه انسان‌ها و جوامع را طلب کرد.

این رویکرد چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی ضرورت بازنگری در شناخت”دیگری“ و رد غیریت سازی‌های معمول را در تمامی‌عرصه‌ها پیش می‌آورد. برای تحقق گفت‌وگوی میان تمدن‌ها لازم است که شرق و غرب، اسلام و غرب و همه طرف‌های واقعی که در گفت‌وگوهای این عصر وجود دارند به جای اینکه موضوع شناخت (ابژه) باشند، به شریک بحث و طرف مکالمه تبدیل شوند. تصویر در هم شکسته”دیگری“ را در هر کجا که باشد، در اسطوره و افسانه، در شعر و ادب و یا در سیاست و اقتصاد باید فروگذاریم و با گفت‌وگو‌هایی واقعی بر سر مسائل واقعی به فرهنگ‌ها و تمدن‌ها توان و زبان جدید درونی و بیرونی ببخشیم.

5- فراموشی اقلیم روح و غرقه شدن در جسم و پابند شدن به زمین و غفلت از آسمان، نه تنها انسان را با مشکلات فراوان روبرو کرده است، بلکه بیش از همیشه زندگی را خشک و از لطافت و معنی‌انداخته است. خوشبختانه توجه بشر امروز به این خلاء معنوی گوشها را آماده پیامهای معنوی و تعالی بخش دین‌های بزرگ و معارف الهی و حکمت معنوی کرده است و همین امر زمینه گفت‌وگو میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها و ادیان را بیش از پیش فراهم آورده است و جا دارد که مخصوصاً پیروان ادیان بزرگ الهی به این دعوت قرآنی گوش فرا دهند که:

قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى كَلَمَةٍ سَوَاء بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلاَ يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ … (آل عمران /64)

توحید که روح همه ادیان الهی است و نفی پرستش غیر از خدایی که در تعابیر دینی خیر و حکمت و زیبایی مطلق است و نفی سلطه انسان بر انسان و تأکید بر آزادی ذاتی و کرامت الهی همه انسانها اموری است که می‌تواند نه تنها موضوع گفت‌وگو، که مبنای حرکت همه ما به سوی جهانی بهتر باشد.

البته گفت‌وگو برای برون شد جهان ما از چنبره مسائل فراوانی که با آنها رو بروست چیزی شبیه معجزه است؛ این معجزه را باور کنیم.