دکتر پازوکی: “احیاء علوم‌الدین” یک پروژه عرفانی است

Imageاهتمام مشایخ بزرگ تصوف و عرفان در موضوع علم و دانایی متأثر از کتاب احیاء علوم الدین است  وی اهتمام مشایخ بزرگ تصوف و عرفان در موضوع علم و دانایی را متأثر از کتاب احیاء علوم الدین دانست و گفت: شاید به همین جهت کلمه "عرفان" در عرف اهل تصوف و سیر و سلوک، جای لفظ "علم" را گرفته تا معنی حقیقی آن حفظ شود. احیای علم دین توسط عارفان معمولا در دوره هایی صورت گرفته که مسلمانان اهل ظاهر آن را منحصر و به اصطلاح فیلسوفان جدید پدیدارشناس، تقلیل به فقه و کلام کرده اند.

 

مدیر گروه ادیان و عرفان در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران معتقد است نام و مطالب کتاب "احیاء علوم الدین" از حد یک کتاب می گذرد و به یک پروژه عرفانی تبدیل می شود.

دکتر شهرام پازوکی در نخستین نشست از آخرین روز همایش دو روزه امام محمد غزالی که به مناسبت نهصد و پنجاهمین سالگرد تولد وی در مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد، با موضوع " احیاء علوم الدین غزالی و ضرورت احیای آن در روزگار ما" به سخنرانی پرداخت.

وی احیاء علوم الدین را مهمترین کتاب غزالی خواند و گفت: در این کتاب غزالی به عنوان یک مجدد دینی به دنبال احیای علم دین است و به سبک اصحاب هرمنوتیک سخن از الفاظ مهم دینی می کند که در زمانه او تحریف شده یا به معنای خاصی اختصاص دارند .

دکتر پازوکی افزود: غزالی منشأ فراموشی علوم حقیقی دین را تحریف و یا تخصیص معانی پنج لفظ فقه، علم، توحید، ذکر و حکمت می دانسته و این مقدمه مدخلی است بر کل کتاب احیاء علوم الدین وی، چراکه او می خواهد معانی حقیقی این الفاظ را که در واقع ارکان فهم دین و به نحوی حاکی از نوعی دانایی اند و از این جهت به هم مربوط هستند احیا کند.

اهتمام مشایخ بزرگ تصوف و عرفان در موضوع علم و دانایی متأثر از کتاب احیاء علوم الدین است

وی اهتمام مشایخ بزرگ تصوف و عرفان در موضوع علم و دانایی را متأثر از کتاب احیاء علوم الدین دانست و گفت: شاید به همین جهت کلمه "عرفان" در عرف اهل تصوف و سیر و سلوک، جای لفظ "علم" را گرفته تا معنی حقیقی آن حفظ شود. احیای علم دین توسط عارفان معمولا در دوره هایی صورت گرفته که مسلمانان اهل ظاهر آن را منحصر و به اصطلاح فیلسوفان جدید پدیدارشناس، تقلیل به فقه و کلام کرده اند.

دکتر پازوکی به تشریح معنی لفظ توحید و علم در نظر غزالی پرداخت و گفت: غزالی معتقد است که فقه و فهم دو نام دال بر یک معنی بوده و لفظ علم نیز بر معرفت حق تعالی و افعال او اطلاق می شد و آنچه در فضایل علم و علما آمده بیشتر آن در مورد کسانی است که عالمند به حق تعالی و به احکام، افعال و صفات او ولی امروز به کسی عالم گویند که متخصص در علم فتاوا یعنی امور ظاهر دین باشد.

وی در ادامه تصریح کرد: غزالی به همین طریق به هنگام بحث در تحریف لفظ توحید بر متکلمان خرده می گیرد که توحید را عبارت از صنعت کلام و معرفت طریقه مجادله کرده اند و خود را به نادرستی علمای توحید می خوانند در حالیکه در عصر اول اسلامی چنین نبود.

دکتر پازوکی کتاب غزالی را نزد عارفانی که دغدغه احیای علم دین را داشتند دارای اهمیت ویژه خواند و گفت: این کتاب هم در میان مشایخ مشرق عالم اسلام مثل مولوی و هم در آثار بزرگان مغرب اسلام مثل شیخ اندلسی و ابن عربی خوانده می شد، هرچند که ابن عربی انتقادات تندی علیه غزالی دارد اما کتاب احیاء علوم الدین غزالی را ضمن تدریس مورد استناد قرار می داد.

وی با بیان اینکه نام و مطالب کتاب احیاء علوم الدین از حد یک کتاب می گذرد و به یک پروژه عرفانی تبدیل می شود، به تأثیر این کتاب بر متفکران شیعه اشاره کرد و افزود: غزالی یگانه حجت اسلام در میان اهل سنت است ولی تأثیر وی بر متفکران شیعه به خصوص در دوره صفویه بسیار زیاد است.

دکتر پازوکی عارف فقیه فیض کاشانی و فیلسوف عارف ملاصدرا را دو نمونه از متفکران شیعی خواند که از آرای غزالی تأثیر پذیرفته اند و پروژه غزالی را احیا می کنند.

وی به دو کتاب "کسر اصنام جاهلیه" و کتاب "سه اصل" ملاصدرا که تحت تأثیر" احیاء علوم الدین" غزالی نوشته شد اشاره کرد و گفت: مخاطب ملاصدرا در کتاب "کسر اصنام جاهلیه" صوفی نمایان یعنی صوفیان صفوی و فقهای حکومتی هستند و مرادش تنبه اهل زمانه خویش است.

وی رساله "سه اصل" ملاصدرا را تنها اثر فارسی او خواند و گفت: ملاصدرا ضمن سرزنش فقهای ظاهری و متکلمین عصر که ذم تصوف و نفی درویشان را شعار خود کرده اند، در مقام دفاع از تصوف حقیقی و حکمای به حق و صوفیه ای که مورد عداوت علمای دنیا شده اند، برمی آید.

دکتر پازوکی مطالب ملاصدرا در نقد صوفی نمایان را تازه ندانست و گفت: آنچه در زمانه و آثار ملاصدرا بدیع و مهم است، این است که چون تصوف و فقه در دوره وی نزد نادانان هر دو طایفه عمدتا تبدیل به وسیله ای در دست حکومت شده بود عوارض جانبی خاصی پیدا کرد که بعدها در تاریخ تفکر اسلامی در ایران تأثیر جدی نهاد که ما الان از حیث تاریخ تفکر دنباله دوره صفویه هستیم.

وی پس از تشریح خلاصه ای از دو رساله ملاصدرا که آن را کاملا- منهای جهات شیعی آن- منطبق با احیاء علوم الدین غزالی خواند، به آثار فیض کاشانی اشاره کرد و وی را از بزرگترین پیروان غزالی در احیای علم دین خواند که کتاب " المنهجت البیضا" وی در این موضوع حائز اهمیت خاص است.

دکتر پازوکی با اشاره به اینکه فیض کاشانی به مانند غزالی گرایش به فهم تأویلی دارد و به هیچ وجه اخباری نیست، تأکید کرد: او فهم عرفانی از فقه دارد و از تقلیل علم دین به فقه و کلام در زمانه خویش می نالد.

وی پروژه احیای علم دین فیض کاشانی را منحصر به این کتاب ندانست و رساله شرح صدر، انصاف، اعتذار، رفع الفتنه و فهرست العلوم را از دیگر آثار فیض برشمرد که موضوع مشترک این پنج رساله احیای علم دین است.

وی رساله "انصاف "فیض را آخرین ترجمان احوال فیض به قلم خویش خواند که بسیار به رساله " المنقذ فی الضلا"ل غزالی شبیه است.

وی با بیان اینکه در زمان غزالی با احیاء علوم الدین وی مخالفت شد اما هیچگاه به شدت فیض کاشانی مورد طعن و لعن علما واقع نشد، افزود: به واسطه غزالی تصوف در میان اهل سنت رسمیت و مقبولیت دینی یافت اما فیض کاشانی به سبب فشارها و اتهامات با اینکه در همه آثارش به نحوی رو به عرفان دارد اما به سبب اوضاع بحرانی دینی در زمانه خویش نمی توانست همان کار غزالی را بکند. البته نه او بلکه هیچکس دیگری امان نیافت مقامی را که تصوف در گذشته در ایران داشت به او بازگرداند.

دکتر پازوکی با بیان اینکه غزالی با احیاء علوم الدین خویش ما را دعوت به احیای اسلام و تذکر و توجه به معانی اولیه دینی مثل علم و فقه و توحید می کند، تصریح کرد: غزالی در دعوت خود متوجه همه شئون اسلام یعنی فقه، اخلاق و نظر یا به تعبیر عرفانی آن شریعت، طریقت و حقیقت و به تعبیر دیگر اسلام، ایمان و احسان است.

وی تصوف و عرفان اسلامی را به مثابه پل ارتباطی میان مذاهب و طریقه های اسلامی چه شیعه و چه سنی خواند و افزود: چنانکه در مورد خود غزالی که به عنوان فقیه و متکلم سنی مشهور است و حتی برخی از شیعه اسم او را نمی آورند، فیض کاشانی در مقدمه کتاب المنهجت البیضاء حکم به تشیع غزالی می کند و می گوید وی در آخر عمر شیعه شد.  

دکتر پازوکی تصریح کرد: غزالی به ما می آموزد که احیای علم دین و بازگشت به اصول اسلام بر عهده کسانی است که متوجه اسلام در همه ابعاد و جوانب آن یعنی شریعت، طریقت و حقیقت هستند و آن را منحصر به یک جنبه اولیه نمی کنند. 

وی گفت: آنهایی که متوجه وضعیت شریعت در عالم مدرن هستند و از جنبه طریقتی و معنوی روح اخلاق و عرفان را از جسم فقه جدا نمی سازند و قول شریف پیامبر که فرمود: "انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق"را فراموش نمی کنند و از بعد سوم که معمولا فراموش می شود یعنی "حقیقت" که بعد نظری است نگرش ایشان به عالم و مبدأ عالم از تنگناها و ظاهربینی های کلامی بیرون آمده و با عرفان و حکمت همراه گشته است.