مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح جمعه ۹۶/۱۰/۸ – آقایان (من چو لب گویم لب دریا بود)

Hhdnat majzoobaalishah22بسم الله الرّحمن الرّحیم

من چو لب گویم لبِ دریا بود                                          من چو لا گویم مراد الّا بود

این شعر ظاهراً معنی ندارد؛ معنی‌ای که ما بفهمیم، ولی از اینکه در مثنوی به این شعر تکیه کرده است؛ معانی مختلفی در آن دارد. «من چو لا گویم مراد الّا بود». لا اله الا الله. وقتی از اول «لا» می‌گوییم منظور ما آن «لا» نیست، منظور، «الا الله» است، آن کلمه‌ی آخری. مَثَلی هم که می‌گویند «شاهنامه آخرش خوش است»، شعر هم آخرش ملاک است. «من چو لب گویم لب دریا بود» یعنی وقتی در دریا نگرانیم که افتاده‌ایم، راحت شدن از آن این است که به لب دریا بیاییم. این لبِ دریا دو کلمه هست به یک کلمه که لب گویم، بنابراین معنی‌ای که در کتب بزرگان و آثار مانده از آن‌ها به ما رسیده؛ هر معنایش ارتباط با خداوند دارد. یعنی وجود ما، جسم ما یک شعله‌ای‌ست یا یک چراغی‌ست از این نور عظیمی که خداوند آفریده. خداوند این نور را و این چراغ- به نظر ما چراغ خیلی پرنور- به ما داده و ما باید این چراغ را قوی‌تر کنیم. نورش را قوی‌تر کنیم تا بهتر و بیشتر از این نور استفاده کنیم و آن قوی‌تر شدن نور هم فقط از این راه ممکن است که ازش استفاده کنیم و شکرگزار آن باشیم، و حتی اگر بزرگی در یک موقعی «لا» گفت، ما معنی آن را «الا» می‌گذاریم. انشاءالله خداوند این دید و این توجه به لغات را در ما بیاورد.