Search
Close this search box.

انسان طالب حقیقت

mojtahed shabestari96استاد محمد مجتهد شبستری

انسانی که طالب حقیقت است بیش از هر چیز حقیقت از درون او بر او باید آشکار شود، به این معنا که او خود باید معنادار شود و بودن خود را معنادار بیابد و هر مقدار به آن طریق به معناداری رسیده باشد، به‌‌ همان مقدار با حقیقت آشنا شده است.

 اگر حقیقت را به معنای اصل و اساس هستی بگیریم، انسان از طریق معنایی که با زیستن خودش می‌یابد با حقیقت آشنا می‌شود نه اینکه یک چیزی در بیرون باشد.

 سهم متون دینی در حد اشارات و کمک کردن برای کسانی است که به دنبال حقیقت‌اند. نه اینکه مبنا را بر این بگذاریم که حقیقت فقط در این متن است یا فقط در آن متن است.

 انسان حقیقت‌جو که از طریق سالم کردن زیستن خود و معنادار ساختن آن، در روند زیستنش حقیقت را می‌چشد و با آن آشنا می‌شود، از خیلی چیز‌ها که در بیرون قرار دارد کمک می‌گیرد که یکی از آن‌ها متون دینی است.
این متون می‌توانند متون درجه اول مثل قرآن برای مسلمانان یا انجیل برای مسیحیان باشند یا متون درجه دوم باشند، مثل مثنوی.
متون دینی چه دسته اول، چه دسته دوم، بخشی از یک گفت‌و‌گو هستند برای آشنا شدن با حقیقت.

چیزی که به نام دین و عرفان و فلسفه و هنرهای دینی هست این‌ها گفت‌و‌گوهای گسترده‌ای‌ست از سوی انسان‌های بیشمار برای آشنایی با حقیقت. هر کس به اندازه توان خودش چیزی را چشیده و تجربه کرده.

 ما در مواجهه با هر متن باید اینطور نگاه کنیم که متنی که ما با آن مواجهیم، این متن چه نقصی را برطرف می‌کند و کدام پرسش مرا پاسخ می‌دهد و به من چه کمکی می‌کند و در هر کدام از این‌ها هم کم یا زیاد، یافته‌ای هست.

 اینکه چطور با این متون باید نسبت برقرار کرد و چطور این متون را دید،‌‌ همان رویکرد هرمنوتیکی است.

کسی که از درون خودش کشانده می‌شود به این مسئله که به جست‌و‌جوی حقیقت درآید، این استدلالی نیست.
با استدلال انسان به این وادی نمی‌افتد که من در جستجوی حقیقت باشم. این چیزی است که از درون می‌جوشد. یا می‌جوشد یا نمی‌جوشد. اگر از درون کسی بجوشد این معنایش این است که این انسان در جست‌و‌جوی حقیقت متعبّد است و هر جایی استشمام کند که نشانی از حقیقت است و کمی به نور حقیقت رسید آنجا می‌گوید سمعاً و طاعتاً، من تو را قبول دارم.

 بحث و تعقل و تفکر لازم است تا من به جایی برسم؛ به جایی که احساس کنم سوسویی از حقیقت است. اما اگر ذره‌ای از حقیقت خودش را نشان داد، آنجا، جای تسلیم شدن است. به محض اینکه حقیقت ذره‌ای ظاهر شد، یک دل دادنی لازم است. چون ممکن است در جایی انسان حقیقت را احساس کند اما عناد کند. پا روی حق گذاشتن هم از خطا‌ها و لذت‌های انسان‌هاست.  

برگرفته از: درس‌گفتار‌های «معناگرا زیستن» استاد محمد مجتهد شبستری