سربداران (قسمت بیست و دوم)

sarbedaran22 96

{youtube}SZRa1dFufRU{/youtube}

هوالمجذوب

تاریخ و سربداران – بخش هفتم

پس از قتل خواجه لطف‌الله، پهلوان‌حسن دامغانی، عامل قتل او، خود را امير خواند، ولی به علت ناسپاسی و خيانتی كه به پسر اميرمسعود باشتينی نموده بود شيخيان جوريه به رياست درويش‌عزيز مجدی در طوس محل اقامت پهلوان‌حسن، با پهلوان‌حسن به مخالفت پرداختند و قلعه‌ی طوس را گرفتند. پهلوان‌حسن به درويش‌عزيز چند خروار ابريشم بخشيد و از اين راه او را به سمت عراق روانه نمود. 
وی از بيم يكی از حكام سربدار به عراق گريخته بود و دوباره به منظور مخالفت با پهلوان‌حسن به مشهد و طوس آمده بود و دوباره به عراق بازمی‌گردد اما دوباره با تشويق علی بن مؤيد، آخرين حاكم سربداری، به سبزوار می‌آيد كه مردم با ديدن درويش‌عزيز به ياری آنها می‌آيند و اين‌گونه پهلوان‌حسن را از ميدان به در می‌كنند و علی بن مؤيد به امارت می‌رسد. علی بن مؤيد بعد از اينكه به امارت رسيد ابتدا با درويشان مناسبات خوبی داشت و درويش‌عزيز در خدمت او بود، لكن به دليل بدگمانی از او روی می‌گرداند و علاوه بر قتل درويش‌عزيز به تخريب مقبره‌ی شيخ حسن جوری می‌پردازد و تمام دراويش را از مركز حكومت خود می‌راند.