مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح چهارشنبه ۹۶/٨/۱۰ – خانم‌ها (سکوت و گفتار نابجا – حرف بیجا – جنون و جن)

Hhdnat majzoobaalishah96 164 fبسم الله الرّحمن الرّحیم

دو چیز تیره عقل است یا طِیره عقل است. طیره یعنی کدر کردن، سیاه کردن. دو چیز هست که عقل آدم را تیره می‌کند. این شعر، اولش این است که دو چیز طیره‌ی عقل است. حالا چیه آن؟ دم فرو بردن یعنی حرف نزدن. دوچیز طیره عقل است، دم فرو بردن به وقتِ گفتن، یعنی وقت‌هایی که باید بگوید دم را فرو ببرد، هیچ چیز نگفت. عقل از اینجور کارها تیره می‌شود. دو چیز تیره عقل است؛ دم فروبردن به وقتِ گفتن و گفتن به وقتِ خاموشی. وقتی باید خاموش باشیم، حرف بزنیم و وقتی که نباید حرف بزنیم، حرف بزنیم. این از این جهت تیره عقل است. خب ممکن است، برای اینکه حرفی که آدم می‌زند بعد پشیمان بشود. کادویی که به یکی می‌دهد ممکن است بعد پشیمان بشود و همین چیزها. اما یک وقت یک حرفی که آدم می‌زند بعداً پشیمان می‌شود. این یک راه ساده‌ای که همه‌جا می‌گویند ولی خب کاملاً اثر ندارد و آن معذرت‌خواهی است. یک حرفی زده، فحشی داده، یک کاری، بعد می‌فهمد که خطا کرده، معذرت‌خواهی می‌کند. خب اینطوری از … جبران آن خطا را می‌کند ولی باز هم کاملاً نه. کاملاً اثر آن خطا یا این اشتباه که موجب شده یک حرف بیجایی بزند… این است که گفته‌اند اگر کسی توجه داشته باشد در موقعی که باید به کسی سلام بکند، سلام نکند، یا به‌عکس جایی که باید سلام نکند، سلام کند می‌گوید: این تیره عقل است. حرف‌هایی دیگر نه. کارهایی دیگر که انسان اشتباه می‌کند، این اثر را ندارد. «دم فرو بردن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی» یعنی وقتی که باید خاموش باشد و هیچی نگوید حرف بزند و به‌عکس وقتی که باید حرفی بزند، حرف نزند. این هر دو از لحاظ خطابودنش هم‌سطح هم است تقریباً. تشابهش هم این است که در هر دو جا آن گوینده‌ی حرف باید دقت کند، باید تعقل کند که آیا اینجا جای سکوت است یا جای صحبت کردن؟ البته جبران اینجور خطایی تا یک حدی با معذرت‌خواهی گرفته می‌شود. به این معنی که اگر این خطای او به کسی لطمه‌ای آورده بود؛ به هر جهت چه با حرف، چه با عمل، لطمه‌ای خورده بود به کسی دیگر، باید سعی کند آن اشتباه را جبران کند. معذرت‌خواهی بجای خود، ولی آنجا آن اشتباه را هم جبران کند. البته همه‌ی اینها، همه‌ی این صحبت کردن یا نکردن، همه‌ی این، محتاج به یک تعقل قبلی‌ست و خیلی جاها خب فکر کند، تعقلش می‌فهماند که باید جای حرف هست یا نیست. همینجور که همه‌ی ما معمولاً خب متوجهیم که اینجا حرفی بزنیم یا حرفی‌نزده برگردیم برویم، ولی خب حتی در بعضی موارد اصلاً خودِ این حرفِ بیجا زدن یا حرفِ بیجا نزدن و سکوت خودش یک خطایی‌ست. مثلاً یک کسی به شما حرف می‌زند، چیزی می‌گوید به شما، قبول ندارید، راه ساده‌اش این است که سر را بندازید بالا، یک کلمه بگویید: نه. ولی خیلی‌ها دقت می‌کنند که این را چیز کنند اما بعضی‌ها بدون دقت‌اند، نمی‌فهمد باید در اینجا معذرت‌خواهی کنند یا نکنند. این یک عقلی که خداوند آفریده و برای بندگانش هست در هر لحظه از لحاظ واقعیت، آن یکی است. هر حرفی گفت، نوشته‌ای را باید عرضه کند بر آن عقل ببیند چکار باید بکند در این فاصله. آنوقت جنون که می‌گویند، چندین رقم جنون داریم. یک جنون این است که در همین‌جا واقع است، در همین مطلب واقع می‌شود، یعنی حرف بیجا می‌زنی، کسی حرف بیجا می‌زند اگر خیلی حرف شدید باشد و پراثر باشد همان را می‌گیرند علامت جنون یا خل، خل است اقلاً. و یا بعضی البته بعضی جنون‌ها هست که فقط «سکوت»، جنونشان است. ما این را جنون نمی‌دانیم، برای اینکه جنونی اسمش جنون است که از عقل فراموش کرده باشد. جنون از جن می‌آید اصلاً. جنون یعنی جن‌زدگی. این است که در کتاب‌های مذهبیِ مسیحی هم تفسیر کردند و جنون را تفسیر کردند به همان جن‌زدگی. نوشته مثلاً عیسی ده نفر جن‌زده را خلاص کردند. جن‌زده نیست، یعنی همین. حالا انشاءالله ما را هم از جن‌زدگی و به‌خصوص از جنون جن‌زدگی خلاص کند و جلوی دست آن دیوانه، آنهایی که دیوانگی ایجاد می‌کنند بگیرد. البته خیلی آداب اجتماعی هم هست که باید رعایت کرد. بعضی‌ها رعایت همین [آداب] اجتماعی را یک نحوه جنون می‌دانند که کسی آداب اجتماع را آن جوری که باید اجرا نکند، ولی آن مهم نیست. جنونی سخت است و ما باید ملاحظه‌اش بکنیم که از جن‌زدگی بیاید. حالا جن چیست؟ همین سؤال پریروز کرد که جن نیست؟ هست؟ چیست؟ این‌ها را همینجور این هم یک مسائلی است که نمی‌شود زیاد دنبالش رفت، زیاد تحقیق نمی‌شود کرد. فقط شما این «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» را بخوانيد کافیست.