روسو و قرارداد اجتماعی

گروه دین و اندیشه مجذوبان نور – محمد شریفی‌مقدم
sharifi moghadam3 96سرپرستی روسو، فرزند ساعت‌ساز سوئیسی اهل ژنو را پس از تولد به دلیل فوت مادرش هنگام زایمان، ابتدا تا ۱۵سالگی خاله‌اش و سپس مادام وارن برعهده گرفت. سرپرستی که بعدها معشوقه‌ی او نیز شد. روسو به تشویق و توصیه مادام وارن از پروتستانیسم به آیین کاتولیک درمی‌آید و نزد وی موسیقی می‌آموزد. از حدود ۳۰سالگی در محافل روشنفکری پاریس شرکت می‌کند و با فیلسوفان و نویسندگان دوست و آشنا می‌شود. در ۱۷۴۹ آکادمی دیژون فراخوانی می‌دهد با این سؤال که «آیا پیشرفت علوم و هنرها مایه فساد یا تزکیه اخلاقیات شده‌اند؟» او در مقاله‌ای با مطرح کردن مطلبی که باب میل آن روزها نبوده می‌نویسد که پیشرفت علوم و هنرها اخلاقیات را فاسد کرده‌اند. در پی این اظهارنظر مباحثات و مناظره‌های تندی درمی‌گیرد که البته سبب شهرت روسو نیز می‌شود.

روسو با وجود نبوغ هنری‌ش و موفقیت‌هایش در به اجرا گذاشتن اپرا و نمایشنامه‌ها، امروزه بیشتر به سبب نوشته‌هایش مطرح است. او در ۱۷۵۵ مقاله‌ی «اقتصاد سیاسی» را جهت درج در دایرةالمعارف می‌نویسد. در همین سال گفتار در باب منشأ و اساس نابرابری‌ها در میان انسان‌ها را نیز منتشر می‌کند. او در این مقاله می‌نویسد در جامعه، انسان تماماً در قید تعلق اجتماعی‌اش است و پیوسته درصدد آزار رساندن به دیگری است. او نابرابری‌های فراوان و دهشتناکی را افشا می‌کند که مایه جدایی افراد در جامعه‌اند. نابرابری‌هایی با منشأ اجتماعی، اخلاقی و سیاسی که صرفاً پیمان‌های انسانی‌اند. آنگاه حسرت وضع طبیعی (تصویر وضعیت پیش از ورود انسان‌ها به جامعه) که در آن از مالکیت و بدبختی و فساد خبری نبود. اگر ورود به جامعه چیزهای خوبی تولید کرده است (خرد، وجدان، حس اخلاقی، علوم و هنرها…) در مقابل وضع مدنی مجموعه‌ای از نابرابری‌ها و بندگی‌ها را قوانین و جنگ‌های دیگر به بار آورده است که انسان‌ها را تقسیم‌بندی و مجبور می‌کنند.

roso 96روسو معتقد است که وضع مدنی محصول ضرورت و نیاز طبیعی انسان‌ها نیست بلکه شرایطی کاملاً تصادفی آن را ایجاد کرده است: ظهور تقسیم کار، پیشرفت فنون با پیدایش مالکیت دست به دست هم داده و نفاق میان اغنیا و فقرا، اقویا و ضعفا را تشدید کرده است. «اولین کسی که دور زمینی را حصار کشید و جرأت کرد بگوید این مال من است و خود را در برابر افراد ساده‌لوحی یافت که حرفش را باور کردند بنیان‌گذار واقعی جامعه مدنی بود».

روسو در «قرارداد اجتماعی» که هفت سال بعد آن را منتشر کرد به مردم پیشنهاد می‌کند برای یافتن شکلی از انجمن که در آن هر فرد با همه متحد می‌شود و با وجود این تنها از خودش فرمان می‌برد پیمان ببندند. به هنگام قرارداد فرد باید همه حقوقش را به حاکم که همان ملت است، تفویض کند. در این حرکت انسان که شهروند شده است آزادی کاملی کسب می‌کند. در واقع هر کس با دادن حقوقش به همه آن را به هیچکس نداده است. پیامد این واگذاری قانون مهمی است که قانون همه و برای همه است. روسو از این طرح‌واره سازمان سیاسی حکومتی دموکراتیک را استنتاج می‌کند. در این سازمان مهم این است که قدرت قانون‌گذاری از آنِ ملت باشد و هر قانونی که ملت آن را تصویب نکرده باشد بلااثر است. در واقع به هیچ وجه قانون نیست. او در قرارداد اجتماعی می‌نویسد:

بی‌درنگ این سند انجمن هیأتی حقوقی ایجاد می‌کند که به تعداد اعضای مجلس رأی دارد. هیأتی که وحدت، هیبت، زندگی و اراده‌اش را از این سند می‌گیرد. این هیأت یا شخص عمومی که بدین ترتیب با وحدت همه شکل می‌گیرد در گذشته سیته (cite) نامیده می‌شد و حالا جمهوری (republiqe) یا هیأت سیاسی (corps politique) نامیده می‌شود. هیأتی که اعضایش آن را وقتی که فعال است حاکم (souverain) و در مقایسه با همتایانش قدرت (puissance) می‌نامند. اعضا به طور جمعی ملت (peuple) و به طور فردی اگر در قدرت حاکم شریک باشند شهروند (citoyen) و اگر زیر سلطه قوانین دولت باشند رعیت (sujet) نامیده می‌شوند. و اما این اصطلاحات اغلب با هم اشتباه می‌شوند و به جای هم به کار می‌روند. علاوه بر این روسو به شدت از پارلمانتاریسم به سبک انگلیسی انتقاد می‌کند: «ملت انگلیس فکر می‌کند آزاد است اما سخت در اشتباه است. او فقط در ایام انتخابات نمایندگان پارلمان آزاد است. به محض آن که نمایندگان انتخاب شدند او برده است. او هیچ است».