مغز چگونه ریتم موسیقی را درک می‌کند؟

maghz moosighi 96دکتر میرشهرام صفری

براساس یک مطالعه جدید از دانشگاه MIT، وقتی که پای ادراک موسیقی در میان باشد، مغز انسان با انواع خاصی از ریتم‌ها بیشتر از بقیه هماهنگ است.

به گزارش نوروسافاری به نقل از بخش خبری سایت دانشگاه MIT، تیمی از دانشمندان علوم اعصاب دریافته‌اند که مردم به سمت شنیدن و تولید ریتم‌هایی متشکل از نسبت‌های صحیح و ساده گرایش دارند. برای مثال سری‌هایی متشکل از چهار ضرب با فواصل زمانی مساوی در بینشان (که تشکیل یک نسبت ۱:۱:۱ می‌دهد).

این مسئله هم برای موسیقی‌دان‌ها و هم برای غیرموسیقی‌دان‌ها که در ایالات متحده زندگی می‌کردند و همچنین اعضای یک قبیله بولیویایی که با موسیقی غربی سر و کار نداشته‌اند، صادق است. همچنین پژوهشگران دریافتند که بولیویایی‌ها نسبت به غربی‌ها با احتمال بیشتری، نسبت‌های متفاوت را ترجیح می‌دهند و اینکه این نسبت‌ها با نسبت‌های عدد صحیح ساده که در موسیقی خودشان وجود دارد ولی در موسیقی غربی وجود ندارد، ارتباط دارد.

جاش مک درموت، استادیار علوم اعصاب دپارتمان مغز و علوم شناختی در MIT و نویسنده ارشد این پژوهش که در پنجم ژانویه در Current Biology چاپ شد، می‌گوید: ” به نظر می‌رسد برای هر دوی این فرهنگ‌ها اولویت انتخاب با ریتم‌هایی است که از نسبت‌های ساده‌ی اعداد صحیح تشکیل شده‌اند. اما مسأله این است که آنها به تمامی ریتم‌های با نسبت صحیح و ساده تمایل نشان نمی‌دهند.”

بازنمایی‌های ذهنی ریتم

 برای این مطالعه، تیم MIT روش جدیدی را برای آشکارسازی جهت‌گیری‌های مغر در تفسیر ورودی‌های حسی ابداع کرد. تصور بر این است که این جهت‌گیری‌ها که prior نامیده می‌شوند، بر اساس تجربیات گذشته‌ی ما از جهان اطراف، استوار هستند و به ما کمک می‌کنند که محرک‌های حسی را (که می‌توانند به شیوه‌های گوناگونی تفسیر شوند) تجزیه و تحلیل کنیم. برای مثال در یک اتاق پرسروصدا، priorها درباره صحبت کردن به شما کمک می‌کنند که مکالمه‌ی مورد علاقه خود را با جهت‌دهی به ادراکتان در مورد صداها، کلمات و اَشکال زبانی آشنا، پیدا کنید.

مک درموت می‌گوید: “شما معمولاً بر دانش قبلی خودتان از اوضاع جهان اطراف، اتکا می‌کنید که کمابیش به شما کمک می‌کند بخشی از ابهاماتی که با آنها روبرو می‌شوید را روشن کنید. وقتی که شما بخشی از اطلاعات را دریافت می‌کنید و سپس باید درباره‌ی آنچه در فضای واقعی جریان دارد، بهترین حدس خود را بزنید، شما از priorها (احتمال priorها در مورد رخ دادن موارد مختلف در جهان) برای حدس زدن استفاد می‌کنید.”

جهت‌گیری‌های ذهنی (prior) در حوزه‌ی موسیقی

 به منظور تلاش برای آشکارسازی prior ها در حوزه‌ی ریتم موسیقی، پژوهشگران ابتدا از دانشجویان آمریکایی درخواست کردند که به یک سری از ضرب‌آهنگ‌های چهارتایی، با ترتیب‌های تصادفی، گوش دهند و سپس ریتم شنیده‌شده را با ضربه زدن اجرا کنند. پژوهشگران این مطالعه، ضربات را ضبط کرده و سپس آنها را دوباره برای دانشجویان پخش کردند (صدای ضربه‌های خود شرکت‌کنندگان) و بعد دانشجویان آنچه که شنیده بودند را دوباره نواختند. در هر تکرار، ریتم نواخته‌شده به صورت جزئی تغییر کرد (همانطور که در بازی کودکانه‌ی تلفن، کلمات از فردی به فردی دیگر تغییر می‌کنند). درنهایت، توالی‌های ضربات تحت شعاع جهت‌گیری‌های درونی شنونده قرار گرفت. با انجام این فرآیند به دفعات زیاد، جاکوبی و مک درموت توانستند جهت‌گیری‌های افراد به سمت ریتم‌های ساده را اندازه‌گیری کنند.

(بازی تلفن: بازی‌ای که در آن کودکان به شکل دایره دور هم می‌نشینند و یک نفر از آنها جمله‌ای را در گوش فرد کناری خود زمزمه می‌کند؛ سپس این فرد، جمله را به فرد کناری خود می‌گوید و همین طور الی آخر. آخرین نفر جمله را بلند می‌گوید.)

جاکوبی می‌گوید: “این راهی است برای بررسی بازنمایی‌های ذهنی، از آنچه مردم به صورت ناخودآگاه انتظار دارند (انتظار رخ دادن آن). ما می‌خواستیم که راهی برای خواندن ذهن آنها پیدا کنیم ولی بدون اینکه از مردم بخواهیم در مورد خود فکر کنند یا چیزی را به زبان بیاورند.”

بعد از پنج بار تکرار این عمل، ریتمی که شرکت‌کنندگان تولید کردند کاملاَ شبیه نسبت‌هایی از اعداد صحیح ساده شده بود. ریتم‌ها در ارتباط با ریتم‌هایی بودند که اغلب در موسیقی غربی شنیده می‌شوند مثل ۱:۱:۲ و ۲:۳:۳. بعلاوه، شرکت‌کنندگان نسبت‌هایی که در موسیقی غربی نامعمول است را تولید نکردند مثل ۲:۲:۳، ۳:۲:۲ و ۲:۳:۲.

مک درموت می‌گوید: “به نظر می‌رسد ریتم‌هایی که با احتمال بیشتری در ذهن مردم شکل می‌گیرند، با این ریتم‌های ساده و صحیحی که در موسیقی غربی رایج هستند مطابقت داشته باشند.”

پژوهشگران نتایج مشابهی را در موسیقیدان‌ها و غیرموسیقیدان‌ها پیدا کردند که بیانگر این است که priorها بیشتر با گوش کردن به موسیقی شکل می‌گیرند تا ساختن آن.

مقایسه‌های فرهنگی

 در مرحله بعدی پژوهشگران همین مطالعه را روی افرادی از قبیله تسیمان که در یک بخشی دورافتاده از بولیوی زندگی می‌کنند و مواجهه‌ی اندکی با موسیقی غربی داشتند، انجام دادند. در مطالعه‌ای که پیش از این در همین سال منتشر شده بود، مک درموت و همکارانش متوجه تفاوت‌هایی بین ترجیحات تیسمانی‌ها و غربی‌ها برای آکوردهای موسیقی شده بودند. درحالی که غربی‌ها از آکوردهای ناموزون مثل ترکیبی از نت C و F# بدشان می‌آمد، تسیمانی‌ها این آکوردها را به اندازه سایر آکوردهایی با نسبت‌های ساده عدد صحیح، دوست داشتند.

پژوهشگران دریافتند که تسیمانی‌ها همانند غربی‌ها گرایش داشتند که ریتم‌هایی متشکل از نسبت‌های ساده عدد صحیح تولید کنند ولی نسبت‌هایی که آنها تولید کردند از آنهایی که شرکت‌کنندگان غربی ترجیح داده بودند، متفاوت بود.

مک درموت می‌گوید: “به نظر می‌رسد ریتم‌های مورد علاقه تسیمانی‌ها، با ریتم‌های موجود در موسیقی‌های ضبط‌شده‌ی متعلق به این قبیله همساز است. این یافته‌ها نشان می‌دهند که priorها در عالم موسیقی، به نوع موسیقی‌هایی که افراد با آن مواجه شده‌اند وابسته است.”

هنک جان هونینگ، استاد شناخت موسیقی در دانشگاه آمستردام که جزئی از تیم پژوهش مذکور نبوده است می‌گوید: “با استفاده از این آزمایش یادگیری تکرارشونده، شنونده‌های غربی می‌توانند با تسیمانی‌ها مقایسه شوند. این امر می‌تواند به تنهایی بینشی در مورد فرایند انتقال فرهنگی و یک تمایل درونی احتمالی در انتخاب ریتم‌های ساده با نسبت‌های عدد صحیح در اختیار ما بگذارد.”

پژوهشگران امیدوارند که در آینده از این تکنیک در جهت بررسی گروه‌های دیگری از مردم استفاده کنند. جاکوبی می‌گوید: “آنچه که ما برنامه‌ریزی کرده‌ایم و در طول یک یا دو سال آینده انجام می‌دهیم، این است که به سراغ فرهنگ‌های مختلف برویم و ببینیم که تا چه حد این priorها، می‌توانند بازتاب آنچه که در مورد موسیقی فرهنگ‌های مختلف می‌دانیم، باشند.”

ترجمه: ژاله علیپور

لینک گزارش خبری در سایت دانشگاه MIT :

How the brain perceives rhythm

لینک مقاله پژوهشی در ژورنال Current Biology:

Integer Ratio Priors on Musical Rhythm Revealed Cross-culturally by Iterated Reproduction