مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح چهارشنبه ۹۶/۵/۱۱ – خانم‌ها (تفاوت توحيد و شرک – شرک خفى)

DrNour Ali Tabandeh Majzoub Alishah 88 vijeبسم الله الرّحمن الرّحیم

بسیاری از نامه‌ها یا سؤالاتی که شده بود؛ جوابی ندادم برای اینکه بعضی‌هایش به نظر من نه سؤال داشت نه جواب داشت. یکی پرسیده بود که فرق بین توحید و… چیست؟ من فکر کردم یعنی چه!؟ اصلاً توی خودِ لغات معلوم است؛ توحید یعنی «یک». شرک یعنی دو یا سه یا هر چی. ولی بعد فکر کردم دیدم؛ یا این سؤال را باید پاره کرد و دور ریخت به همین ارتباط که خب فرق بین این دوتا اینقدر روشن است که از یک طرف دیگر، آن ابهامش این است که ما همه معتقد توحیدیم ولی پس چرا اینقدر همه‌ چیزها را می‌پسندیم و در مقابلش تعظیم می‌کنیم؟ این برمی‌گردد به آن مسأله‌ی شرک مخفی. البته این یک مطلبی نیست که الان شرح اساسی‌اش داده شود، برای اینکه همه به طور کلی می‌دانیم؛ خب شرک عبارت از آن است که در داستان‌ها می‌خوانیم؛ یک مجسمه گذاشت آنجا و گفت این خدای من است. این شرک است. ولی یکی‌ هست که نماز می‌خواند، «لا اله الا الله» می‌گوید ولی قرآن گفته است که چه‌بسا «لااله الاالله»گفته‌ای که شرک است. چطور می‌شود؟! خیلی این دوتا به هم مخلوط هستند یعنی خیلی نزدیک است. هر قدمش هم که در این راه، در این مطالعه برداریم، یک مشکلی دیگر پیدا می‌شود. به اینکه وقتی می‌گوییم توحید یعنی «یکی». آیا ما همه‌جا همین «یک» را رعایت می‌کنیم؟ نه. گاهی اوقات حتی این «یک» را نمی‌فهمیم، ازش نمی‌خواهیم ولی می‌گوییم توحید نه. آن شرک، آن کسی که شرک می‌گوییم؛ یعنی اینکه توجه کنند که همه‌ی نخ‌ها، نخ‌های صحبت‌ها، سلسله‌ها برمی‌گردد به خدا، به یکی. یعنی همه‌چیز:

که یکی هست و هیچ نیست جز او                                                        وحده لا اله الا هو

 خب اگر اینجوری است پس فرض کنیم آن هندی هم که به قول مثنوی بت درست می‌کند می‌پرستد؛ آن هندو هم همه‌چیز را از همین بت می‌خواهد. اسمش را گذاشته است بت. نه به این مجسمه. از یک چیزی می‌خواهد، یک واحدی می‌خواهد. یک چیزی‌ست که یک وجود است و در تمام وجود ما مؤثر است و می‌گیرد. یعنی که اینجا آثار شرک پیدا می‌شود. آن شعر شیخ محمود شبستری- گلشن راز- جوان بود، سی و چند ساله که مرحوم شد و خب از عرفای بزرگ.

مسلمان گر بدانستی که بت چیست                                       بدانستی که دین در بت‌پرستی‌ست

 یعنی این وجه تشابه بین بت، بت‌پرستی و دین را چیز کرده. بت‌پرستی‌ای که او می‌گوید، همه‌چیز را از این بت می‌خواهد و حال آنکه آن داستان هندی می‌گوید: این بت [را] خودش ساخته بعد همه‌چیز را از این می‌خواهد. این عجیب است. حضرت ابراهیم هم ایرادش به پدرش همین بود؛ حضرت ابراهیم هم می‌دید که پدرش خودش بت می‌تراشد، خیلی مجسمه‌های قشنگ، خب بعد اینها را می‌فروشد، هر کسی می‌گیرد به‌عنوان خدای خودش اینها را می‌خرد. خدایی که خرید و فروش می‌شود، خدایی که بت درست می‌کنند، این اسمش خدا نمی‌شود. که حضرت ابراهیم هم چیز شد به پدر، آخه این چیه؟ چیزی که خودت می‌پرستی می‌گویی خدای من است!؟ خودت درستش کردی. خلاصه؛ شرک و توحید اینقدر به هم مخلوط شده و نزدیک شده که حق دارد آن کسی که سؤال می‌کند فرقِ… در اینجا هر کدام از این حرف‌ها هم که می‌زنم خودش یک کتاب است. نه من حالش را دارم، نه شما هم حالش را دارید، نه من حال حرف زدن، ولی خب همین‌قدر گفتم، مابقیش با فکر باید حل بشود نه با کتاب‌ها. شرک خفی هم اشاره‌ای در قرآن به آن شده؛ می‌گوید که خدا را نمی‌پرستیم اِلا اینکه در ضمن همان شرک می‌ورزیم. حالا نمی‌دانم عبارت… مطلب همین است. این است که بیشتر راجع به وجود خداوند استدلالی نیست، کتابی نیست. احساسِ به دل است. به دل اگر یک وجود مستقل و یگانه‌ای را، یعنی فقط یک وجود، بدون بدیل پذیرفت و فقط به او اتکا کرد، فقط از زواید توفیق یعنی حواشی توفیق می‌گوید وقتی که تو معتقدی که این وجود، خداوند است حالا یا همین بت، همه‌ کارها را انجام می‌دهد، چرا وقتی یک کاری را می‌خواهی از دیگری می‌خواهی؟ عجز، زاری، گریه، فلان، به دیگری! باید همان‌ها را که می‌خواهی از کسی بخواهی که کل اینها دستش است. حالا ما یکی از شرک‌های مخفیمان این است که خدا را قبول داریم، همین هم هست، منتها بعد در چیزهایی که می‌خواهیم، از خدا می‌خواهیم، خودمان البته از… آن کسی که صحیح باشد ولو به اسم بت بخواهد، در معنا، معنای خداست. همان شعری که شیخ محمود شبستری می‌گوید:

مسلمان گر بدانستی که بت چیست                                      بدانستی که دین در بت‌پرستی‌ست

 دین هم یعنی آن بتی که داری آن را بپرستی.

دلارامی که داری دل در او بند                                              دگر چشم از همه عالم فروبند

یعنی خلاصه توحید این است که انسان هرچه می‌خواهد فقط از خدا بخواهد. نه اینکه به حرف. خب به حرف ممکن است. البته به حرف زندگی هست، زندگی می‌کند آدم، نان می‌خرد، چیز می‌خرد از بقال، پول می‌رود می‌گیرد. اگر کارمند اداره باشد یا رئیسی در اداره باشد باید مرتباً حرف بزند، سلام کند یا جواب سلام، نه. آن معنا در دلش است. یعنی فکر کند که جز از خدا، از جای دیگری مطالبه‌ی مطلبش بکند. این فرقش [است]. بنابراین در این مورد هم خیلی مسأله، تفکری نیست. به همین مقدار باید بدانید، توجه بکنید. بیشترش و دقت در ریزه‌کاری‌هایش آن بستگی به حال شما دارد. حالتان این باشد که در همه‌حال بدانید کارها به دست یک منبع است. اینکه من توصیه- نه توصیه به- گفتم کتاب مقدس را که نوشته‌اند مال تورات و انجیل، آنها را بخوانید هم آن خیلی… چون خیلی صریح تقریباً خدا را مجسم کرده برای ما. و این مسائلی هم که بستگی به حال انسان دارد زیاد روی آن استدلال فایده‌ ندارد. هوا الان گرم است مثلاً، به چه دلیل گرم است؟ این دلیل نمی‌خواهد، خودش هست دیگر، جزء خودش است. حالا توحید هم یک چیزی‌ست که خودِ انسان بدون هیچ‌گونه تعلیمی، تربیتی به توحید پرورش می‌آید. این شرک‌هایی که ما داریم شرکی‌ست که اجتماعی است برای ما فراهم می‌شود. چون خداوند مقرر کرده که بشر باید زندگی‌اش شهری باشه، جمعیتی باشد این شرک‌ها در آن پیدا می‌شود واِلا طبع بشر روی وحدت است و این است که سعی کنیم همیشه وحدت را حفظ کنیم و رو به سادگی برویم. هرچه کمتر آزار است انجام بدهیم. ان‌شاءالله موفق باشید.