مجذوبان نور - پایگاه خبری دراویش گنابادی

انسانی گرگِ انسان

گروه دین و اندیشه مجذوبان نور – محمد شریفی‌مقدم
sharifi moghadam3 96
ادامه‌ی انديشه‌های نوزايی ماكياولی را به خوبی در نقطه دیگری از غرب، يعنی انگستان می‌توان جست. توماس هابز در يک خانواده‌ی معمولی و نسبتاً مذهبی در وست‌پورتِ انگلستان به دنيا آمد و بعد از فرار پدر كشيشش نزد عموی خود زندگی كرد. با عمری نزديک به يک قرن (۱۵۸۸-۱۶۷۹) زندگی هابزِ انگليسی مي‌تواند خود نشان‌گر فراز و نشيب‌های سياسی قرن ۱۷ انگليس باشد. زندگی‌ای که بی‌شک در تفکر سیاسی هابز به عنوان فیلسوفی سیاسی اثرگذار بوده است.

هابز در زندگی‌نامه‌ی خود می‌نویسد: «آن ناوگان مشهور دشمن، آرمادا، که دیری نپایید که در آب‌های دریای ما نابود شد، در بندرهای اسپانیا لنگر انداخته بود… که در اوایل بهار، کرم کوچکی که من باشم در مامزبری متولد شد.» گفته‌اند نابهنگام و زودتر از موقع هنگامی که مادرش از صدای شلیک کشتی‌های جنگی اسپانیا وحشت‌زده شده بود به دنیا آمد. وی شاهد شورش بر ضد چالز (شارل اول) پادشاه بریتانیا در نتیجه جنگ‌های داخلی ۱۶۴۲ بود. بزرگترین دغدغه سیاسی در نگاه فلسفی هابز نیز مسأله آشوب و هرج و مرج است. در واقع هابز بر خلاف بسیاری از فیلسوفان سیاسی، سوءاستفاده از اقتدار را بدترین شر اجتماعی نمی‌داند، بلکه مفاسد قدرت مطلق را بر مفاسد زندگی در جامعه‌ای بی‌نظم و پرآشوب ترجیح می‌دهد.

وی در سال‌های انقلاب بورژوازی انگلستان (۱۶۴۰-۱۶۶۸) و پس از روی كار آمدن تنها دولت جمهوری و شخص کرامول به عنوان رئيس‌جمهور انگلستان، از مخالفان سرسخت انقلاب بوژوازی و شكل‌گيری پارلمان به شمار می رفت همواره سعی در دفاع از شاه انگلستان داشت. از همین رو پس از شكل‌گيری پارلمان سختی‌های بسياری را متحمل شد. و سرانجام ناگزیر شد از انگلستان بگریزد و یازده سال خارج از انگلستان در اروپا بماند.

در همين دوران تبعيد بود كه «لوياتان» بزرگترين اثرش را نوشت. پس از نوشتن لوياتان با دوره‌ای جديد از رد شدگی مواجه شد. كليسای پروتستان انگلستان او را خداناباور و كليسای كاتوليک به اين باور هابز كه معتقد بود مقامات دینی باید از فرمانروایان دنیوی اطاعت کنند سخت معترض شدند. هابز به شرط اینکه دیگر فعالیت سیاسی نکند به انگلستان بازگشت و چندی نگذشت که با تهدید به حبس به او دستور داده شد از انتشار آثار خود درباره مسائل اجتماعی و سیاسی خودداری کند. او حتی نزد سلطنت‌طلبان هم مقبول نبود زيرا كه با توجه به گفته‌های هابز منبع مشروعيت حكومت سلطنتی از خداوند به مردم انتقال داده می‌شد.

habz 96هابز را مطلق‌گرا می‌دانند. در واقع او معتقد بود که تنها راه جلوگیری از هرج و مرج، مجبور کردن مردم به اطاعت از قوانین جامعه و مجازات کردن آنها در صورت عدم اطاعت است. این امر تنها به دست آمری مقتدر امکان‌پدیر است و پادشاه بدون داشتن قدرت مطلق، در این راه ناتوان است. گویا از همین روست که نام لویاتان را برای کتابش برمی‌گزیند.

 «لوياتان» كلمه‌ای است از اصل عبری كه در تورات هم در عهد قدیم و هم در عهد جدید، بارها آمده و منظور از آن حيوان آبی قوی و وحشت‌انگيزی است كه برحسب وصفی كه از آن شده است گاه به اژدها و اغلب به نهنگ مانند است. منظور هابز از انتخاب اين نام برای كتاب خود آن است كه برساند دولت يا حكمران جسمی است فوق جسم‌ها، و شخصی است نيرومندتر از اشخاص طبيعی به صورتی كه اشخاص طبيعی مقهور و منكوب اويند.

در لوياتان هابز پس از ارائه نظریاتش پیرامون انسان و خوی وخصلت‌های او، به بررسی دقيق دولت و چگونگی شكل‌گيری آن می‌پردازد. در نيمی از اين كتاب، در مورد دين (به طور خاص مسيحيت) دولت مسيحی و قلمرو ظلمات سخن می‌گويد.

او انسان را طبیعتاً خودخواه و خشن می‌داند که برای تمایلاتش می‌جنگد و معتقد است که احساس نياز به شكل‌دهی “جامعه”، در وضع طبيعی‌ای شكل مي‌گيرد كه در آن قانونی نبوده و انسان به ميزان قدرتی كه داشته می‌توانسته به مال و جان افراد ديگر تعرض كند. كه اين امر موجب بی‌ثباتی در بقا و نبود امنيت حتی جانی می‌گشت. او در شرح اين خوی وحشی و خودخواه در وضع طبيعی می‌گويد: «در انسان خواستی سیری‌ناپذیر و همیشگی برای رسیدن به قدرت بیشتر و بیشتر وجود دارد که تا مرگ ارضا نخواهد شد.»

و وضع طبيعي را اين گونه توصيف می‌كند: «وضعیت ترس دائم و خطر مرگ خشونت‌بار وجود دارد و زندگی انسان‌ها قرین انزوا و فقر، نامطبوع، خشن و کوتاه است.» كه در ان همه عليه هم‌اند، يا به عبارتی «انسان گرگ انسان است.» اما همين انسان می‌تواند با «کنترل شدن» به بديل» بلاتشبيه تبديل شود؛ «انسان در طبیعت خویش، برای انسان‌های دیگر همچون گرگ است اما با کنترل او می‌توان کاری کرد که انسان برای دیگر انسان‌ها همچون خدا باشد.» البته كه اين کنترل را از جانب حكومتی می‌بيند كه قدرتمند و باصلابت باشد تا بتواند اين انسان وحشی را هدايت كرده و امنيت را برای بقای آنان برقرار كند.
در واقع اين انسان به دليل ترس از نابودی به نوعی مصلحت‌انديشی روی می‌آورد كه از برخی تمایلات خود می‌گذرد و به تشكيل حكومت روی می‌آورد. و طی قراردادی موسوم به «قرارداد اجتماعی» قدرت را به يک شخص می‌دهد كه او امر كند. در اين ساختار حتی كشيشان هم تحت نظارت و سلطه‌ی پادشاه قرار خواهند گرفت.

هابز طرفدار و مدافع حکومت منارشی و مطلق است

 اما این دفاع متفاوت از دفاع چاپلوسان و متملقین از مستبدان است. اولاً او معتقد است افراد با هم مساویند و ثانیاً او احترامی نسبت به حکومت مطلق قائل نیست و تشکیلش را تنها به علت اجبار می‌داند: «دولت یک لوایتان – غول دریایی – است و هیچکس لوایتان را دوست نداشته و به آن احترام نمی‌گذارد.»

 حكومتی كه بر اساس قرارداد اجتماعی شكل مي‌گيرد، مشروعيت خود را از اكثريت جامعه گرفته است و بعد از شكل‌دهی آن حكومت مردم ديگر نقشی در اداره‌ی آن يا اظهارنظر در مورد آن نخواهند داشت.

 تفكرات هابز مورد انتقادات بسياری واقع شده است، البته كه نادیده انگاشتن اقليت‌های جامعه در اتخاذ تصميمات و شكل‌گيری دولت و حكومت حتی در تعريف دموكراسی امروز( كه از انديشه‌های هابز نیز به عنوان اولين نظريه‌پرداز ليبرال در آن مؤثر بوده است.) هنوز هم از منظر تئوریک مورد بحث و در عمل دچار تناقضات آشكار است، و از طرفی كنار گذاشتن همان اكثريت بعد از شكل‌گيری حكومت و دخيل نكردن آنان در اتخاذ تصميمات بعدی و مطلق‌گرايی قدرت حكومت و بی‌توجهی به بعد اجتماعی افراد جامعه و همچنین ديد مادی به انسان و زندگی اجتماعی به معنايی كه او تعريف می‌كند و ديگر انتقاداتی كه به انديشه‌اش وارد می‌كنند، بدون شک قابل تأمل و تفكر است، اما نبايد اين امر بديهی را ناديده گرفت كه عينيتی را كه هابز به تصوير می‌كشد مصداق جامعه‌ی آن زمان بوده و لوياتانی را كه برای ما تشريح می‌كند از حقايق دقيق و دردناک قرن ۱۷ انگلستان پرده برمی‌دارد. تا آنجا كه بسياری از انديشمندان سياست از او اثر پذيرفته و كتابش را بزرگترين و بی‌مانندترين شاهكار فلسقه سیاسی انگليس می‌خوانند.

 هابز با وجود همه‌ی فراز و نشيب‌ها و مواجهه با خصومت‌های درباريان و كشيشان و كليسا، آسیبی ندید و بقیه عمر طولانی خود را در خاک وطن به آسودگی گذرانید. وی در سن ۹۱ ساگلی در سال ۱۶۷۹ درگذشت.

مطالب مرتبط