مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح جمعه ۹۶/۵/۶ – خانم‌ها (اجازه در طبابت – تأثیر دعا)

Dr Noor Ali Tabandeh Majzoub Alishah 130 vبسم الله الرّحمن الرّحیم

یک بار برای جلسه‌ی خانم‌ها گفتم؛ زمان رضاشاه که خب این دانشکده‌ها درست شد و اطبا طبق طب جدید و روش تعلیماتی قدیم ادامه می‌دادند، البته اطبای بسیار لایقی بود. آنوقت‌ها اجازه‌نامه نمی‌دادند که کسی بدون اجازه. خودش طبابت می‌کرد در طی تاریخ مردم می‌فهمیدند این طبیب ماهر است. یکی از همین طبیب‌ها مرحوم ملامحمدجعفر بیدختی می‌گفتیم که زنش هم یک قوم و خویشی دوری با ما داشت، یعنی نبیره‌ی آقای سلطانعلیشاه بود ولی خودش هم درویش بود و خیلی واقعاً عملاً اعتقاد بهش داشت. هرگونه مریض که درکش مشکل بود می‌آمد اجازه می‌گرفت و می‌رفت پیش او درمان می‌شد. به هر جهت رضاشاه برای اینکه کار منظمی کرد یعنی گفت برای اینکه مردم بدانند چه اشخاصی طبیب هستند واقعاً، و اشخاصی که وارد نیستند به‌عنوان طبابت نیایند پولی از مردم بگیرند و تجاوز به حق دیگران بکنند؛ گفت که دانشکده‌ای تشکیل داد که همه می‌دانید. منتها خب آنهایی که مشغول طبابت بودند برایشان یک مثلِ مصاحبه‌ای گذاشت؛ امتحان شفاهی. امتحان می‌کردند اگر به اندازه‌ی طبیب، کارهای ساده‌ای هم چیز بود یک گواهی‌ای بهش می‌دادند که البته آن گواهی هم معتبر بود، الان هم خیلی‌ها دارند. مرحوم حاج آقای سعادتی، ایشان هم همینجور طبیب قبلی بودند، بعد این جریان پیش آمد ایشان هم خب این اجازه را گرفتند. می‌گفت این یکی از اطبا- دکتر نورالحکما بود به نظرم- می‌گفت بعد از آنکه این چیز رسم شد خیلی‌ها رفتند امتحان دادند و اجازه‌نامه‌ای گرفتند، خودش هم که آن درویش بود با یکی دیگر از درویش‌ها- به نظرم گفتند دکتر ملک‌افضلی یا یک…- گفتند ما دو تا هم رفتیم آن تصدیق را گرفتیم ولی بعد هردویمان رفتیم؛ گفت من رفتم خدمت آقای نورعلیشاه- زمان حیات ایشان بوده- این تصدیق‌نامه را دادم به خدمت ایشان. نگاه کردند فرمودند: چیه، برای چی اومدی؟ گفتم: این تصدیقی‌ست که اینها دادند به، شرحش را گفتم، فرمودند: خیلی خب، حالا پس برای چی آوردید من ببینم؟ …من گفتم ما اینها را قبول نداریم برای اینکه علم لدنی که ندارند. آنچه خودشان خواندند به ما می‌گویند. ما می‌خواهیم که از خداوند ما را تأیید کند در این کار. این است که به شما دادیم. اگر شما این تصدیق و این فرمان را به ما بدهید که کار کنید، کار می‌کنیم، واِلا نه! طبیبیم. تأیید کردند و خیلی اظهار رضایت کردند از ما و تصدیق دادند به ما. حالا تصدیق‌هایی که حالا داده می‌شود از اینجور، منتها مثلاً بعضی‌ها شنیدم، شاید هم اصطلاحات طبی هم دارند یک کمی، می‌گویند از حضرت آقا اجازه گرفتیم؛ من که اجازه‌ی طب نمی‌دهم. اجازه‌ی طبابت را باید استادش بدهد. قدیم هم رسم بوده، همیشه هم بوده که استاد اجازه می‌داده به شاگردش که از این تاریخ برو کار کن. حالا منظور، این را توجه داشته باشید. آن کسانی که من گواهی می‌دهم، من نه طبیبم، نه مهندسم. به اینها که گواهی می‌دهم من نمی‌گویم بروید طبابت کنید. می‌گویم در آن طبابتی که می‌کنید، در آن چیزی که یاد گرفتید می‌توانید همان را به کار ببرید. یعنی در واقع اجازه و تأییدِ به کار بردنِ طب است. همانجوری که خداوند به من و شما اجازه‌ی نفس‌ کشیدن داده، اجازه داده که زنده باشیم، به همان طریق هم اجازه داده می‌شود که طبیب باشد، به مردم چیز کنید، ولی خب یک کارهایی هست مثلاً فرض کنید همین کارها که از نظیر طبیبند، طبیعت، ماساژهای مخصوص، نمی‌دانم دواها مثلا گرمازدگی یک بیماری‌ای هست از این، بیماری خاصی نیست. اینها را اجازه پیش‌تر رسم بود غیر از اطبا اینها این کار را می‌کردند و این خب چون معمول بوده به نظر من هم اشکالی ندارد. البته حالا قانون گفته که هر کار طبی‌ای که می‌کنید یعنی اگر دارید ناخنتان هم می‌گیرید باید اجازه‌ای بگیرید از… البته این اجازه‌ای که گفتند خوب است، برای اینکه هر کسی از پیش خودش ادعا نکند که من طبیبم، من چیزم ولی خب فقط آن اجازه نیست، آن اجازه‌ای که من بهش می‌دهم آن در واقع دعایی‌ست که می‌کنم برایش. انشاءالله خداوند همه‌ی ما را حفظ کند. با اجازه‌ی آقایان من از این مجلس مرخص می شوم، همه‌جا دلم با شماهاست.