انسان‌شناسی شهری

ensan shahri 96انسان‌شناسی شهری یکی از زیرشاخه‌های دانش انسان‌شناسی است که انسان را در حرکتش به سوی شهر و بر اساس محوریت پدیده شهر مورد مطالعه قرار می‌دهد. این رشته در واقع از پیوند میان فضا، زمان و نشانه‌های شهری با انسانی که این عوامل را تولید، بازیافت و مصرف می‌کند پدید آمده است. نظام‌های فرهنگی شهر‌ها، همچنین ارتباط شهر‌ها با محیط‌ها و جمعیت‌های کوچک‌تر و بزرگ‌تر به عنوان سیستم جهان شهری مورد بررسی قرار می‌گیرند.

 انسان‌شناسی شهری به عنوان تخصصی ویژه پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد، یعنی زمانی که وضعیت اقتصادی-سیاسی جدید سبب رشد گسترده و انفجارآمیز شهر‌ها نه فقط در مناطق توسعه‌یافته، بلکه در مناطق در حال توسعه شد. به دنبال چنین فرایندی نیمی از جمعیت جهان به طور مستقیم به سوی مراکز شهری سوق داده شده و اشکال اجتماعی و ارزش‌های فرهنگی دچار دگرگونی شدند. بی‌نظمی گسترش یافت و ویژگی‌های جدید شهری به وجود آمدند. این نوع شهرنشینی که شکل مدرنی از شهرنشینی بود، بر حسب اصول کاملاً متفاوتی سازمان یافته و با اصولی که در دوران پیشین، شهرهای ماقبل مدرن را از روستا‌ها جدا می‌کرد، انسان‌شناسی شهری بر اثر عوامل و تغییراتی از حوزه کلاسیک که مربوط به قلمرو جغرافیایی اقوام ابتدایی و بومی بود، به جوامع پیچیده شهری تغییر جهت داد. از جمله این عوامل می‌توان به افزایش رشد جمعیت‌های شهری در شهرهای مدرن و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و ظهور خصوصیات فرهنگی جدید و خرده‌فرهنگ‌ها و همچنین تنوع قومی و بحث هم‌جواریشان اشاره کرد. با جنگ جهانی دوم و تغییرات سریع در سراسر جوامع بشری، انسان‌شناسان روند مطالعات خود را که ابتدا موسوم به جوامع ابتدایی بود تغییر دادند و به واقعیت‌های زندگی اجتماعی مدرن توجه کردند. این مطالعات از دهه‌های چهل و پنجاه میلادی قرن بیستم آغاز شد.

 انسان‌شناسی شهری سه دوره دو دهه‌ای را پشت سر گذاشته است. نسل‌های انسان‌شناسی شهری طی دوره‌های مختلف موضوعات متفاوتی را مورد مطالعه قرار می‌دادند.

 نسل نخست انسان‌شناسی شهری که مربوط به دو دهه نخست پیدایش آن، یعنی دهه‌های چهل و پنجاه است به دنبال یافتن بقایای زندگی روستایی در شهر بود. این نسل را می‌توان در نزد انسان‌شناس‌های مکتب منچستر دید که به دنبال یافتن قبایل و قبیله‌گرایی در شهرهای آفریقای مرکزی بودند و حتی مفهوم بازسازی قبیله‌ای را ابداع کردند. از دهه ۱۹۳۰ تا دهه ۱۹۵۰ علاقه و توجه انسان‌شناس‌های فرهنگی در زمینه مطالعه روی روستاییان و اثرات زندگی شهری بر آن‌ها افزایش یافت. در سال‌های دهه ۵۰ میلادی تعدادی از انسان‌شناس‌ها و جامعه‌شناس‌ها شروع به انجام پژوهش‌هایی روی پدیده‌های شهری کردند.

 دو دهه دوم، یعنی دهه‌های شصت و هفتاد قرن بیستم تا حدود سال ۱۹۸۰، موضوعات اصلی انسان‌شناسی شهری گذشته را در شهر‌ها جستجو می‌کردند. در این دوره شهر به مفهوم عام کلمه مورد توجه نبود، بلکه موضوع‌های خاصی مانند مهاجرت، خویشاوندی، قشربندی اجتماعی، سازگاری و نحوه سازگاری مهاجران، نقش‌های اجتماعی و غیره را در شهر جستجو می‌کردند. در واقع تا دهه ۱۹۶۰ میلادی و اوایل دهه هفتاد این رشته هنوز تا حدود زیادی ناشناخته بود. با این حال گسترش انسان‌شناسی شهری در دهه ۱۹۶۰ نشان‌دهنده این است که گروه‌های زندگی سنتی مثل قبیله‌ها و مردمان روستایی روز به روز بیشتر در حال جذب شدن در «دنیای شهری شده» هستند. در دهه ۶۰ مطالعات بسیاری روی مهاجرت‌های روستا به شهر، انطباق مهاجر‌ها با شهر، قومیت و فقر انجام شد. و بالاخره نسل سوم انسان‌شناسی شهری از حدود سال‌های ۱۹۸۰ نمایان شد. در این دوره انسان شناس‌های شهری توجه و
علاقه‌شان را روی تمامی جنبه‌های زندگی شهری متمرکز کردند. آنچه در این دوره اهمیت دارد ویژگی‌های فرهنگ شهری و اشکال مختلف زندگی در شهر است. این انسان‌شناسی دیگر به دنبال پدیده‌های زندگی روستایی و کوچ‌نشین یا مسائل مشابه دیگر در شهر نیست.

 باید به این نکته اشاره کرد که انسان‌شناسی شهری بیشتر در مطالعات جامعه‌شناختی ریشه دارد تا انسان‌شناسی سنتی، چرا که نخستین کسانی که توجهشان را به زندگی شهری معطوف کردند جامعه‌شناس‌های کلاسیک بودند. اما امروزه انسان‌شناسی شهری خود را از جامعه‌شناسی شهری جدا کرده است و اهداف متفاوتی را جستجو می‌کند. مطالعات جامعه‌شناختی موضوعات چندپاره و جدا را بررسی می‌کنند، در حالی که انسان‌شناسی شهری از لحاظ نظری بیشتر دیدگاهی کل‌نگر را دنبال می‌کند. به خاطر همین دیدگاه است که این رشته تا حد زیادی در سایر رشته‌ها ادغام شده است.

 انسان‌شناسی شهری به میزان زیادی با جغرافیا، اکولوژی و سایر رشته‌ها تلاقی کرده است. این تلاقی بیشتر در زمینه گرایش‌های نظری و درک فضای شهری و شهرگرایی است. موضوع‌های اخیر انسان‌شناسی شهری شامل: جمعیت‌شناسی، سازگاری و تطبیق انسان‌ها در محیط‌های شلوغ، اثرات محیط شهری بر تکثرگرایی فرهنگی و قشربندی اجتماعی، شبکه‌های اجتماعی، کارکرد خویشاوندی، اشتغال، رشد شهر‌ها، سبک معماری شهر‌ها، جرم و جنایت و مشکلات عملی شهر‌ها مانند تهیه مسکن، حمل و نقل استفاده از فضا، مدیریت زباله و زیرساخت‌ها است.

 به گفته ناصر فکوهی در کتاب «انسان‌شناسی شهری» رابطه انسان ـ شهر هیچ‌گاه رابطه‌ای یک سویه به حساب نمی‌آید، بلکه باید آن را چرخه‌ای پویا و بسیار پیچیده در نظر گرفت که گروه بزرگی از دگرگونی‌های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تکنولوژیک و فرهنگی را پدید می‌آورد.

 اگر بخواهیم از دیدگاه اخلاقی به توسعه و پیشرفت جوامع شهری نگاه کنیم باید این نکته را همواره برای خودمان یادآوری کنیم که اگر انسان‌های مکانیکی، تصنعی و دیجیتالی امروزی بتوانند به تمایلات غیراخلاقی خود پایان دهند و تلاش کنند تا دوباره پیوند خود را با گذشته و ارزش‌های فراموش‌شده برقرار کنند، با نیروی کار، فناوری و دانش و قدرتی که اکنون در اختیار آن‌ها است و مردمان گذشته از آن بی‌نصیب بودند، قادر خواهند بود دنیایی مناسب و خوشایند برای تک‌تک افراد در جوامع خود فراهم آورند و تاریخ بشریت را به اوج شکوه خود برسانند.

 فرزانه پورمظاهری – روزنامه اطلاعات