مجذوبان نور - پایگاه خبری دراویش گنابادی

مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح جمعه ۹۶/۴/۱۶ – خانم‌ها (عمل برنامه الهی و تأمل در آن – غربت انسان)

Dr Noor Ali Tabandeh Majzoub Alishah 7 vبسم الله الرّحمن الرّحیم

اشعار خیام را اگر یک عارف بخواند و دقت کند درک می‌کند که در کجاست، کجای جهان قرار داریم. می‌فهمد که در یک منطقه‌ای هستیم که هیچ نمی‌فهمیم؛ نه گذشته‌مان را می‌دانیم، نه آینده‌مان را. این شعر را گفته:

از آمدنم نبود عالَم را سود                                          وز رفتن من جاه و جلالش نفزود

وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود                                 زین آمدن و بودن و رفتن مقصود

ما در یک محیطی هستیم که نه گذشته‌مان را می‌دانیم، حالا خداوند این قدرت را داده به بشر که قدم به قدم جلو برود بعضی گذشته‌ها را بفهمد نه همه‌ی گذشته‌ها. بعضی گذشته‌ها را بفهمد. بفهمد که این انسان و این حیوان که به قول این آقایان جدّ ماست و به هر جهت جنس ماست، این حیوان و آن حیوان از دو موجود قبلی به وجود آمده‌اند بدون اینکه آن‌ها نیتی داشته باشند. بعدش هم نمی‌دانند، خودش نمی‌داند. بهش بعضی‌ها خبر داده‌اند، خبر داده‌اند که بعد از اینجا چه خواهد بود و خودت را آماده کن برای آنجا ولی آن چند نفری که این خبر دادند و خودشان خبر دارند وقتی رفتند دیگر رفتند. در واقع ما در یک عالم جهلی به وجود آمدیم وسط اقیانوس جهل، اقیانوس بی‌علمی. خداوند گفته تو چه‌کار داری؟ من تو را آفریدم در همین جایی که هستی. یعنی همین حالتی، همین وضعیتی که… و این هم برنامه‌ی کار تو، گذاشتم جلویت. مطابق این رفتار کن تا بفهمی اقلاً که از کجا آمدی و به کجا داری می‌روی. و اما اینکه چه‌جوری به تو خواهد گذشت بر طبق این برنامه است. هر کاری بکنی یک اثری دارد. این حالات را بعضی از ما که شاعر نیستند ولی به شعر مسلطند درک کردند و به صورت شعر… من‌جمله خیام. راجع به خیام هم خیلی‌ها شرح‌حال‌های عرفانی و شرح عرفانی بر اشعارش نوشتند. البته خودش، خود خیام شهرتش به واسطه‌ی کارهای علمی‌ای‌ست که انجام داده. یعنی در ریاضیات و نجوم و تقویم و این چیز‌ها کارهای ریاضی شهرتش… ولی اشعارش چون بالاخره هر ایرانی در هر شغلی باشد یک گاهی احساس می‌کند که در این جهان غریب است. این احساس در سنین پیری بیشتر می‌شود. در سنین جوانی خداوند اجازه نمی‌دهد و مجال نمی‌دهد که فکرش را اینطوری مصرف کند و از او می‌خواهد که قدم رو به جلو بردارد. این حال را از همه می‌خواهد منتها در جوان‌ها امکان هست، در مسن‌ها نخیر. برای بعضی‌ها چون درک بر این مسائل، جوان بهتر است، درک می‌کند و بعضی مسائل دیگر هست که مسن‌تر‌ها بهتر درک می‌کنند. ولی در نظر خداوند همه‌ی این‌هایی که در نظر ما عمر مهم است؛ ده سال، پنج سال، پانزده سال، صد سال، ولی در نظر خداوندی که این عالم را آفریده که صد‌ها هزار سال از این عالم و عوالم دیگر نظیرش گذشته، برای خداوند یک لحظه است. یک لحظه‌ای‌ست که بگوید: «کُن، فیکون». بگوید: باش! باشد. یعنی اراده‌ی خداوند قرار بگیرد؛ نه کارخانه‌ای می‌خواهد، نه کاری. و در آن اراده‌ی خداوند، جوان و پیر یکی است. فقط هر کدام باید آن برنامه‌ای که به طرق مختلف به ما رسیده باید آن را رفتار کنیم. طبق آن برنامه جوانی و بعد ازدواج و بعد فرزند و بعد… که در این زمان، داشتن نتاج و داشتن فرزند مهم‌ترین نتیجه‌ای است که گرفته می‌شود و در واقع این محبتی که خداوند در پدر و مادر برای بچه‌اش ایجاد کرده، خداوند برای اینکه این سلسله‌ی انتساب پشت سر هم باشد، قطع [نشود]. حالا انشاءالله خداوند ما را به انجام وظایفی که خودش برای ما معین کرده موفق بدارد. بعد هرچه خداوند بخواهد،‌‌ همان خواسته‌ی ما است. یعنی نه اینکه ما جداگانه فکر می‌کنیم، خدا هم فکر می‌کند بعد، نه. اصلاً خداوند آنچه گفت خودبه‌خود همه‌ی موجودات، مثل هوا است، فرض کنید هوا هم برای اینکه‌… هوا گرم که می‌شود همه گرما می‌خورند. هوا سرد که می‌شود همه سرما می‌خورند. اراده‌ی خداوند هم همینجور است. مثل همه است، بر همه خودبه‌خود بار می‌شود. انشاءالله خداوند ما را موفق در انجام این اراده بکند.

مطالب مرتبط