ملكوتيان پشمينه پوش(بررسی روایاتی در زمینه پشمینه پوشی صوفیه)- علیرضا عرب

Imageيكي از مواردي كه مخالفان تصوف به عنوان بدعت صوفيه از آن ياد مي كنند، مسئلۀ پشمينه پوشي صوفيه درمقاطعي ازتاريخ است. مشهور آن است که واژۀ صوفي مشتق ازريشۀ صوف(پشم)بوده وصوفيه به همين دليل به اين نام مشهور شده اند. در این مقاله ابتدا سعی می شود با بررسی روايات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اين مسئله روشن شود كه آيا صوفيه عمل بر اساس بدعت كرده اند و يا مخالفان صوفیه بدون بررسي اصولي و روشمند آيات و روايات و تاريخ اسلام،چنين آراي سستي را عليه تصوف صادر مي كنند؟ و در ادامه به این سؤال پاسخ خواهیم گفت که آيا مي توان از پشمينه پوشي به عنوان يكي از حلقه هاي اتصال صوفيه به اهل بيت(ع) ياد كرد؟

 

يكي از مواردي كه مخالفان تصوف به عنوان بدعت صوفيه از آن ياد مي كنند، مسئلۀ پشمينه پوشي صوفيه درمقاطعي ازتاريخ است. مشهور آن است که واژۀ صوفي مشتق ازريشۀ صوف(پشم)بوده وصوفيه به همين دليل به اين نام مشهور شده اند. در این مقاله ابتدا سعی می شود با بررسی روايات اهل بيت عصمت و طهارت(ع) اين مسئله روشن شود كه آيا صوفيه عمل بر اساس بدعت كرده اند و يا مخالفان صوفیه بدون بررسي اصولي و روشمند آيات و روايات و تاريخ اسلام،چنين آراي سستي را عليه تصوف صادر مي كنند؟ و در ادامه به این سؤال پاسخ خواهیم گفت که آيا مي توان از پشمينه پوشي به عنوان يكي از حلقه هاي اتصال صوفيه به اهل بيت(ع) ياد كرد؟

لازم به ذكر است كه در اين زمينه روايات زيادي در دست داريم كه به جهت رعايت اختصار تعدادي از آنها بررسي مي گردد و در این میان از رواياتي استفاده خواهد شد كه مأخذ معتبر و سند صحیحی داشته باشد، صحت احادیث استناد شده از آنجا دو چندان خواهد شد که اولاً صاحب كتاب مرجع حدیث(مانند مرحوم شیخ كليني) اسناد آنها را بررسي و در كتاب خود نقل كرده است. ثانیاً آقاي محمدي ري­شهري- به عنوان يك مجتهد و صاحب اجازۀ نقل روايت- هم اسناد آنها را مطالعه و در كتاب ميزان الحكمه نقل كرده است. در اين روايات، رسول اكرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع) پشمينه پوش ، و پشمينه پوشي  سنت  آنها معرفي شده است. در اين روايات از پشمينه پوشي اهل بيت(ع) گاه با واژۀ صوف و گاهي نيز با واژه هاي غليظ1، خشن2، صفيق3 و مسح 4ياد شده است. يعني گاهي با واژه هاي صوف و مسح به نوع پارچه ها وگاهي در حوزۀ فلسفۀ پشمينه پوشي با واژه هاي غليظ، خشن و صفيق به صفت آن پارچه ها كه خراش دهندگي پوست و رياضت دهندگي تن و جان است اشاره شده است.

در اين قسمت به بررسي رواياتي خواهيم پرداخت كه ثابت مي نمايد  پشمينه پوشي سنّت انبياي الهي از جمله رسول اكرم(ص) و نیز ائمه هدی(ع) بوده است. روايات اين قسمت به سه دسته تقسيم مي شوند:

 الف- توصيف پيامبران به پشمينه پوشي .

ب- تاكيد رسول اكرم(ص) به پوشيدن لباس پشمي.

ج-  پشمينه پوشی  ائمۀ اطهار(ع).

الف. توصيف پيامبران به پشمينه پوشي

1- علي(ع):« ولقد دخل موسي بن عمران و معه اخوه هارون علي فرعون وعليهما مدارع الصوف و بايديهما العصي فشرطا له – ان اسلم – بقاء ملكه و دوام عزه. فقال: ألا تعجبون من هذين يشرطان لي دوام العز و بقاء الملك و هما بما ترون من حال الفقر و الذل. فهلا القي عليهما اساورة من ذهب؟ اعظاماً للذهب و جمعه واحتقاراً للصوف و لبسه .5»

« موسي بن عمران و برادرش هارون بر فرعون وارد شدند درحالي كه جامه هايي پشمين بر تن وعصايي در دست داشتند. با وي شرط كردند – كه اگر تسليم شود – حكومتش باقي بماند،وعزتش تداوم يابد. او (به اطرافيانش) گفت:آيا از اين دو نفر شگفت زده نمي شويد كه با اين حال فقر و خواري اي كه از آنها مي بينيد براي من دوام عزت و بقاي حكومت را مشروط مي كنند؟ (اگر راست مي گويند) پس چرا دستبندهاي زرين بر دست ندارند؟ (فرعون اين را گفت) تا به طلا و زر و جمع آوري آن اهميت داده و پشم و پشمينه پوشي را خوار و پست شمرده باشد.»

در اين فرمايش علوي، توجه به این نکته مهم خواهد بود که حضرت براي بيان پشمينه پوشي يكي از انبياي اولوالعزم الهي، وخليفه وجانشينش(گر چه اين جانشيني تحقق نيافت) از واژۀ "مدارع"، با ريشۀ لغوي "درع" استفاده كرده اند. درع هم به معناي "زيرپوش" استعمال شده است و هم به معناي "زره و لباس رزم" كه قابل تأمل است. زيرا آنگونه كه از روايات برداشت مي شود، رسول اكرم(ص) وائمۀ اطهار(ع) – به جز مواردي- جامه هاي پشمين را در زير لباس هاي خويش بر تن مي كرده اند و قصدشان از اين كار رياضت كشيدن و جهاد با نفس بوده است. در حقيقت، جامه هاي پشمين زره ها و لباس هاي رزم ايشان درميدان جهاد با نفس بوده است.

نکته دیگر این حدیث در عبارت آخر از فرمايش ایشان نهفته است. جایی که آن حضرت خوار و پست شمردن جامه پشمين  و سنّت پشمينه پوشي را از اخلاق فراعنه معرفي مي نمايند. همانطور که می دانیم فرعون اعظم و دروني هر انساني نفس او است كه فراعنه زمان حضرت موسی(ع) هم اسير همين فرعون بوده اند. پس می توانیم اینگونه نتیجه بگیریم که از نظر حضرت علي(ع) ايراداتي كه به اين سنّت الهي وارد مي شود، ايراداتي نفساني بوده و منشأ عقلاني ندارند. در حقيقت فرمايش حضرت می تواند ناظر بر اين نكته عميق باشد كه پست شمارندگان پشمينه پوشي و شبهه افكنان كه خود تحمّل رياضت هاي شاقّ از جمله پوشيدن لباس هاي زبر و آزاردهنده را نداشته و ندارند، دست به توجيه اسارت خويش در دستان پرقدرت نفس امّاره زده و از بنيان با "پشمينه پوشي" مخالفت نموده و آن را غيرشرعي معرفي مي كنند.

باید توجه کرد که حضرت با بيان عبارت:" اعظاماً للذهب و جمعه و احتقاراً للصوف ولبسه." سنّت پشمينه پوشي" را تأييد، وتأكيد مي فرمايند كه اين سنّت در تقابل كامل با دنياگرايي وپول پرستي و راهي براي مبارزه با آن است،و اسيران دنيا اين سنّت الهي را به باد تمسخر گرفته و پشمينه پوشان را خوار وحقير مي شمارند.

2- علي(ع):« و ان شئت قلت في عيسي بن مريم(ع) فلقد كان يتوسد الحجر و"يلبس الخشن".»6

«و اگر بخواهي عيسي بن مريم(ع) را برايت توصيف مي كنم كه سنگ را بالش و"لباس زبروآزاردهنده" به تن مي كرد. »

نكتۀ عميق موجود در این فرمايش علوي آن است كه ايشان براي بيان پشمينه پوشي حضرت مسيح(ع) از فعل ماضي استمراري استفاده فرموده اند كه افاده استمرار داشته و پشمينه پوشي را "سنّت مسیح (ع)" مي شناساند.

3-علي(ع):« البسوا الثياب من القطن. فإنه لباس رسول الله و لباسنا. و لم "يكن يلبس الصوف و الشعر" إلا من علة.»7

« جامه هاي پنبه اي بپوشيد كه لباس رسول خدا و لباس ما است. رسول خدا "جامۀ پشمين ومويين" به تن نمي كرد، مگر بنا به انگيزه اي.»

براي يك پيامبر بزرگ الهي چه انگيزه اي بالاتر و برتراز جهاد با نفس و تعليم راه هاي آن به پيروانش مي باشد؟ همانگونه كه در روايات ديگر خواهيم ديد، رسول اكرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع) به عده اي پوشيدن "لباس پشمين" و به عده اي ديگر پوشيدن لباس پنبه اي و لطيف را توصيه مي كرده اند. دليل آن هم روشن است. زيرا بر اساس فرمايش نبوي، پيامبران و به تبع آنان ائمه و اولياي الهي مأمورند تا به اندازۀ تحمل و به قدرعقول مردم با آنان سخن گويند. درقرآن نیز آمده است:«و لا نكلف نفساً إلا وسعها»8

بنابراين آن بزرگواران به كساني كه تحمّل سلوك الي الله را نداشته و به رعايت احكامي از شريعت اكتفا كرده بودند، دستورات سخت و شاقّ از جمله پشمينه پوشي نمي دادند و خود نيز- چنانكه خواهيم ديد – به هر دو دستور عمل مي كرده اند. به اين ترتيب كه براي رعايت حال عموم مسلمین، لباس نرم و لطيف  و براي مبارزه با نفس و همراهی با خواص ایشان، در زيرآن لباس لطيف، لباس زبر و خشن به تن مي كرده اند.

نكتۀ ديگر آنكه در این حدیث از فعل ماضي استمراري منفي استفاده شده است، كه چون پس از آن، حرف استثناي "إلّا" را هم بكار برده اند؛ از تضارب اين دو منفي، معني مثبتي حاصل مي شود و آن اين است كه "پشمينه پوشي" سنّت رسول اكرم(ص) بوده است. درحقيقت وقتي مي فرمايند:« و نمي پوشيد لباس پشمين و مويين را مگر بنا به انگيزه اي.» معناي آن اين مي شود:«و بنا به انگيزه اي لباس پشمين ومويين مي پوشيد.» و فعل" كان يلبس"(مي پوشيد) ماضي استمراري بوده و افادۀ تداوم فعل و "سنّت بودن" آن عمل را مي نمايد. به عبارت ديگر،حضرت علي(ع) "پشمينه پوشي" را سنّت رسول اكرم(ص) معرفي مي فرمايند.

ب. تأكيد رسول اكرم(ص) به رعايت "سنّت پشمينه پوشي"

در اين قسمت به بررسي رواياتي پرداخته خواهد شد که نشان می دهد، پشمينه پوشي سنّت رسول اكرم(ص) بوده است:

4.رسول الله(ص):«إني" ألبس الغليظ" و أجلس علي الأرض و… فمن رغب عن سنتي فليس مني.»9

«جز اين نيست كه من "لباس زبر وضخيم و آزاردهنده"به تن مي كنم و روي زمين مي نشينم و… پس هر كس كه از سنّت هاي من سرپيچي كند از من نيست.»

واضح است كه مقصود ازغليظ لباس هاي پشمين و مويين است. در زمينه لباس هاي مويين مانند: جلّ و گوني و پلاس، بايد بیان کرد كه آنها نيز چون مانند لباس هاي پشمي زبر می باشند، در حكم همان لباس ها هستند. در روايت3 هم مشاهده شد که حضرت علي(ع) در توصيف جنس لباس رسول اكرم(ص)، واژۀ "الشعر" را با حرف ربط واو به واژۀ "الصوف"مربوط كردند تا لباس هاي "مويين" نیز در حكم لباس هاي "پشمين" درآيند. بنابراين وقتي از پشمينه پوشي سخن به ميان مي آيد، اعم از پوشيدن لباس هاي پشمين و مويين خواهد بود.

در عين حال عبارت آخر از روايت شمارۀ 4 نيز مؤيد این استدلال است. زيرا در این حدیث، رسول اكرم(ص) پوشيدن لباس غليظ را – كه علي(ع) جنس آن را از صوف10 و شعر11 اعلام فرمودند- بطور رسمي "سنّت خويش" بيان می کنند. درست به دليل همين تأكيد رسول اكرم(ص) بر سنّت بودن پشمينه پوشي بوده است، كه عدّه اي در همان عصر ایشان، به این امر روي آوردند و چون حقيقت آن را در نيافته بودند، پس از رحلت آن حضرت زير بار ولايت ائمۀ اطهار(ع) نرفته و مورد مذمّت ايشان واقع، و به "صوفيه جهله" – در برابر"صوفيه حقّه" كه مريدان و مطيعان ائمه بوده اند- شهرت يافتند.

5- رسول الله(ص):« يا اباذر "إلبس الخشن من اللباس" و"الصفيق من الثياب" لئلا يجد الفخر فيك مسلكاً.»12

«اي ابوذر "لباس زبر و آزاردهنده" و "جامۀ ضخيم و خشن" برتن كن تا(صفت زشت) فخر و غرور به درون تو راهي نيابد.»

همانطور كه ملاحظه مي شود رسول اكرم(ص) به ابوذر-صحابی خاص خویش- دستور پشمينه پوشي مي دهند و فلسفۀ آن را تهذيب نفس از صفات ناپسندي همچون غرور معرفي مي نمايند. در اين رابطه بايد توجه داشت که روايات رسیده از معصومین(ع) که در ظاهر در ذمّ پشمينه پوشي مي باشند، در همين چارچوب قابل بررسي خواهند بود. به اين معنا كه با دقّت در مفاد اينگونه روايات، به سهولت روشن مي شود كه آنچه مورد ذم و توبيخ اهل بيت(ع) قرار داشته است، نه پشمينه پوشي بلکه انتقاد از پشمينه پوشيان جاهلي بوده است كه این عمل را وسيله اي براي تفاخر و فضل فروشي بر ديگران قرار داده بوده اند. نه آنچنان که مورد نظر و ینّت اهل بیت(ع) بوده، وسیله ای برای ریاضت کشیدن و تهذیب نفس. این معنا با تأمّل در روایات بعدی آشکار می شود:

6- رسول الله(ص):« يا اباذر يكون في آخرالزمان قوم يلبسون الصوف في صيفهم وشتائهم يرون أن لهم الفضل بذلك علي غيرهم. اولئك يلعنهم اهل السماوات والأرض.»13

«اي ابوذر،گروهي از مردم آخرالزمان هستند كه درتابستان وزمستان، لباس پشمين مي پوشند و به اين واسطه خود را برتر از ديگران مي بينند. اينان كساني هستند كه اهل آسمان و زمين لعنتشان مي كنند.»

با کمی تأمّل می توان به راحتی دریافت كه آنچه عامل لعنت بر اين گروه است نه پشمينه پوشي بلكه فضل فروشي بر ديگران است.

درمورد تركيب کلمه"آخرالزمان" نيز بايد بیان شود كه اين عبارت برخلاف آنچه پنداشته می شود، بار عددي و زماني ندارد. يعني بر قسمت معيني از تاريخ، كه عبارت از پايان آن باشد دلالت نمي كند. بلكه به معناي دوره ای تاریخی است که "امّت آخر" كه صاحب آخرين دين و شريعت مي باشند، آغاز کننده و به پایان رساننده آن هستند. اين معنا از همين روايت هم بدست مي آيد، زيرا "صوفيه جهله" از همان عصر اهل بيت(ع) نشو و نما نموده اند.

7- رسول الله(ص):« من "لبس الصوف" و انتعل المخصوف و ركب حماره و حلب شاته و أكل معه عياله فقد نحي الله عنه الكبر…»14

« هر كه "لباس پشمي" بپوشد وكفش وصله دار به پا كند، و بر الاغش بنشيند، وگوسپندش را خود بدوشد، و به همراه خانواده اش غذا بخورد، حتماً خدا صفت كبر را از او دور كرده است…»

با توجه به این روایت و روایت شماره6 مشخص می گردد که صفات رذيله عامل جلب لعنت الهي می باشند و نه پشمینه پوشی. در اين روايت، رسول اكرم(ص) "پشمينه پوشي" را يكي ازعوامل بيرون راندن صفت رذيلۀ "كبر" از قلب مي شمارند و به اين ترتيب، اين مطلب روشن مي شود، كه اگر "صوفيه جهله" ملعون شدند، به آن دليل بوده است كه فلسفۀ پشمينه پوشي را درک نکرده و به همين دليل قلب آنان تطهير نشده بود.

8- عقبة بن علقمة مي گويد:« دخلت علي أميرالمؤمنين فإذا بين يديه لبن حامض قد آذاني حموضته و كسر يابسة. قلت: يا أميرالمؤمنين أتأكل مثل هذا؟ فقال لي: يا أبالجنود أدركت رسول الله(ص) يأكل أيبس من هذا و "يلبس أخشن" من هذا. فإن لم آخذ بما أخذ به رسول الله خفت أن لاالحق به.»15

«برأميرالمؤمنين وارد شدم در حالي كه در برابرش دوغ ترشي – كه بوي ترشي آن آزارم مي داد – وچند تكه نان بود. گفتم: اي اميرمؤمنان آيا چنين غذايي تناول مي كني؟ به من گفت: اي ابوالجنود من رسول خدا(ص)را چنين يافتم كه غذايي خشك­تر و "لباسي زبرتر و آزاردهنده تر" ازاين مي پوشيد. اگرآنچنان كه رسول خدا(ص)عمل مي كرد، عمل نکنم مي ترسم پس ازمرگ به او ملحق نشوم.»

از مجموع هشت روایت پیشین، و با توجهبه پشمینه پوشی سه پیامبر اولعزم الهی، یعنی موسی، عیسی و محمد مصطفی-صلوات الله علیهم اجمعین- معلوم می شود که پشمینه پوشی سنّت انبیا بوده است.

ج- "پشمينه پوشی" ائمۀ اطهار(ع).

حال به نقل رواياتي پرداخته می شود  كه ثابت مي كنند در امتداد سنّت پشمينه پوشي رسول اكرم(ص) وعلي(ع)، سايرائمۀ اطهار(ع) نيز، "پشمينه پوش" بوده اند. ضمن آنکه از روایت شماره8، پشمینه پوشی علی(ع) نیز کاملاً استفاده می شد.

9- امام صادق(ع):«خطب عليّ الناس و عليه " ازاركرباس غليظ مرقوع بصوف." فقيل له في ذلك، فقال: يخشع القلب و يقتدي به المؤمن.»16

«علي براي مردم خطبه مي خواند در حالي كه "جامه اي از جنس كرباس زبر وآزاردهنده" بر تن داشت، كه با " تكه پارچه هايي پشمين" وصله خورده بود. از او دربارۀ علت به تن كردن چنان جامه اي سؤال شد. او گفت: (اين جامه) قلب را خاشع مي كند، و مؤمن (با اقتدا به من) اقدام به پوشيدن آن مي كند.»

اين فرمايش نيز، حداقل حاوي دو نكتۀ عميق است: نخست آنکه فلسفۀ پشمينه پوشي را مطرح کرده و مي فرمايند پشمينه پوشي باعث خاشع شدن قلب مي شود. با دقّت در مضامین كلام الله مجيد، مي توانيم به جايگاه و ارزش قلب خاشع در عروج دادن مؤمنان به مقامات عاليه الهي و انساني پي ببريم. از جمله:« ألم يأن للذين امنوا أن تخشع قلوبهم لذكرالله و ما نزل من الحق»17 خداي تعالي خشوع را زمينه ساز آمادگي قلب براي ذاكر شدن به ذكري معرفي مي نمايد كه در لسان ائمۀ اطهار(ع) به اسم " ذكر قلبي " ناميده شده است. مرحوم امام خميني دربارۀ اهميت"ذكرقلبي" چنين نوشته اند:« و در آیات شریفه کتاب کریم نیز بسیار از آن مدح شده، گر چه غالب آنها منزل بر ذکر قلبی یا ذکر با روح است»18 و یا:« بالجمله حقيقت ذكر و تذكر، ذكرقلبي است و ذكر لساني بدون آن" بي مغز و از درجۀ اعتبار به كلي ساقط " است. چنانچه در احاديث شريفه، به اين معني بسيار اشاره شده.»19 ذكرقلبي، سنّت بندگي انبيا و ائمۀ اطهارصلوات الله عليهم اجمعين بوده و از طريق آن بزرگواران به صوفيه تعليم شده،واينك منحصراً در اختيار صوفيه است، تا درعصرغيبت، سنّت بندگي آن خاندان مكرّم تعطيل نشود.

باید توجه کرد که از طرفي طبق فرمايش علی(ع)، "پشمينه پوشي" باعث خاشع شدن قلب شده و از سوی ديگر، طبق بيان كريمۀ الهي ياد شده ، "قلب خاشع" آمادۀ "ذكر الهي" مي شود. این نکته در آنجا اهمیت می یابد که بدانیم این صوفيه بوده اند که به تبعيت از اهل بيت(ع)، تنها "پشمينه پوشان" تاريخ اسلام و تشيّع بوده و تابع سنّت آن بزرگواران- اشتغال به "ذكرقلبي"- بوده اند.

با عنایت به اين نکات، روشن مي شود كه "صوفيه حقّه"، همان "مؤمنان" در فرمايش علوي:« ويقتدي به المؤمن» هستند. زيرا آنان هم سنّت ظاهري "پشمينه پوشي" را از اهل بيت(ع) اخذ كرده اند، تا قلب هايشان خاشع شود، و هم آنکه سنّت باطني آن بزرگواران را- "ذكرقلبي"-  به همراه دارند.

10- علی(ع):«عليكم "بالصفيق من الثياب". فإن من رق ثوبه، رق دينه.»20

«پوشيدن "جامه هاي ضخيم و زبر و خشن" بر شما لازم است. زيرا كسي كه جامه نرم و لطيف برتن كند، دينش سبك وكم ارزش مي شود.»

"صفيق" به پارچه هاي ضخيم و زبر و خشن اطلاق مي شود كه منحصراً دلالت بر پارچه هاي "پشمي و مويي" مي كند. بنابراين، امر حضرت به پوشيدن جامه هاي زبر و ضخيم، در حقيقت، امر به "پشمينه پوشي" است.

11- احمد بن محمد بن ابي نصر روايت كرده است كه حضرت رضا(ع) از من پرسيد:« ما تقول في"اللباس الخشن"؟ قلت: بلغني أن الحسن"كان يلبس".»21

«نظرت در بارۀ (پوشيدن) "لباس زبروآزاردهنده" چيست؟ من گفتم: به من خبر رسيده است كه حسن[بن علي(ع)] مي پوشيده است.»

نكتۀ مهم در اين روايت،عدم اعتراض امام(ع) به استفادۀ احمد بن محمد از فعل ماضي استمراري است،كه همانطور كه پيش از اين بیان شد، افادۀ استمرار در عمل و افادۀ "سنت" مي كند. يعني "پشمينه پوشي"، سنّت امام حسن بن علي عليهماالسلام هم بوده است. نكتۀ ديگر آنكه امام(ع)، با اين پرسش، و با پاسخي كه مي گيرد به شنونده مي فهماند كه "پشمينه پوشي" سنّت ما اهل بيت و "پشمينه پوشان" مريدان و شاگردان ما هستند.

12- امام صادق(ع):«إذا هبطتم وادي مكة فالبسوا خلقان ثيابكم،أو سمل ثيابكم،أو"خشن ثيابكم". فإنه لن يهبط وادي مكة أحد ليس في قلبه شئ من الكبرإلا غفرالله له.»22

«وقتي وارد سرزمين مكه مي شويد،جامه هاي "فرسوده" يا "كهنه" يا "زبر و آزاردهنده" خود را برتن كنيد. زيرا هرگز كسي با قلبي عاري از "كبر" وارد مكه نمي شود، مگر آنكه خدا وي را مي آمرزد.»

در اين روايت هم امام صادق(ع) "پشمينه پوشي" را به عنوان راهي براي بيرون راندن صفت "كبر" معرفي مي فرمايند.

13- روايتي23 نيز از برخورد امام صادق(ع) با سفيان ثوري در دست است، كه به دليل طولانی بودن آن از ذکر تمام حدیث صرفنظر می شود.خلاصۀ مفاد آن حدیث اين است كه "پشمينه پوشي"، سنّت اهل بيت(ع) بوده، و امام صادق(ع) نيز از "جامۀ پشمين" در زير لباس خود و به عنوان لباس زير استفاده مي كرده است.    

14- رضا(ع):«والله لئن صرت إلي هذاالأمر، لاكلن الخبيث بعدالطيب،ولألبسن الخشن بعد اللين،ولأتعبن بعد الدعة.»24

«سوگند به خدا كه اگر به ولايتعهدي منصوب شوم، قطعاً از آن پس به جاي غذاي دلپذير غذاي نامطبوع خواهم خورد و به جاي لباس نرم و لطيف، لباس زبر و آزاردهنده خواهم پوشيد،و به جاي آسايش و راحتي، خود را به زحمت و رنج خواهم افكند.»

البته با بررسي زندگي حضرت و رواياتي كه در بارۀ ايشان در دست است – و تعدادي از آنها در ادامه نقل خواهد شد- روشن مي گردد كه حضرت همواره و در طول عمر پربركت خويش، "پشمينه پوش" بوده اند،و پس از تحقق ولايتعهدي و به تأسي از جدّ امجد خويش،يعني علي(ع) و به عنوان يك رجل حكومتي آن را آشكار نموده اند تا نمونه ایی از ساده زيستي يك "حاكم مسلمان" براي تمام مدعيان تشكيل حكومت در طول تاريخ باشند. و درست به همين دليل است كه همانگونه كه خواهيم ديد، حضرت صاحب الزمان(عج) هم كه به قصد تشكيل حكومتي الهي و عدالت گستر قيام خواهند كرد، بر اساس سنّت اجداد طاهرين خويش، "پشمينه پوش" خواهند آمد. اما اينكه چرا حضرت رضا(ع) تا پيش از ولايتعهدي، "پشمينه پوشي" خود را آشكار نفرموده بوده، خود در روايتي ديگر چنين بیان فرموده اند:

15- رضا(ع):« إن أهل الضعف من موالي يحبون أن أجلس علي اللبود و "ألبس الخشن" و ليس يتحمل الزمان ذلك.»25                          

«دوستداران بي بضاعت من خيلي دلشان مي خواهد كه من بر نمد بنشينم،و "لباس زبر و آزاردهنده" بر تن كنم، در حالي كه زمانۀ ما تحمّل پذيرش آن را ندارد.»

ایشان در این حدیث، عدم تحمّل زمانه و روزگار عهد خويش را به عنوان دليل آشكار نكردن "پشمينه پوشي"خود مطرح مي نمايند،و نه آنكه پيش از انتصاب به ولايتعهدي،"پشمينه پوش"نبوده اند:

16- ابوعباد روايت كرده است:«كان جلوس الرضا(ع) في الصيف علي حصير،وفي الشتاء علي مسح، و"لبسه الغليظ من الثياب"، حتي إذا برزللناس تزين لهم.»26

«امام رضا در تابستان بر بوريا، و در زمستان برپلاس مي نشست، و جامه هاي زبر و آزاردهنده مي پوشيد. اما به هنگام ظاهر شدن درميان مردم،خود را براي آنان مي آراست.»

از این روایت مشخص می گردد كه امام رضا(ع) به شيوۀ جد خويش، امام صادق(ع)- روايت 13- به صورت پنهاني اقدام به پوشيدن "لباس پشمين" مي كرده اند.

17- كامل بن ابراهيم روايت كرده است:«دخلت علي سيدي أبي محمد(ع) نظرت إلي ثياب بياض ناعمة عليه. فقلت في نفسي: ولي الله وحجته يلبس الناعم من الثياب و يأمرنا – نحن – بمواساة الأخوان و ينهانا عن لبس مثله. فقال متبسماً: يا كامل- و حسرعلي ذراعيه – فإذا "مسح أسود خشن علي جلده. فقال: هذالله و هذا لكم.»27 

« بر سرورخويش، حضرت رضا(ع) وارد شدم و جامۀ سپيد و لطيفي برتن او ديدم. در دل با خود گفتم: ولي وحجت خدا جامۀ لطيف مي پوشد،در حالي كه به همۀ ما امر مي كند كه با برادران ايماني به مواسات رفتاركنيم، و ما را از پوشيدن چنين جامه هايي منع مي نمايد. امام درحالي كه لبخندي بر لب داشت وآستين هايش را بالا مي زد فرمود: اي كامل(نگاه كن). (ديدم زيرا آن لباس لطيف) پلاس سياه و زبر و آزاردهنده اي برپوست بدن دارد. فرمود: اين(لباس زيرين) را براي خدا و اين(لباس رويين) را براي شما پوشيده ام.»

نكات عميق زيادي در اين روايت شريف نهفته است، كه تفكّر و تأمّل در آن به اندیشمندان واگذار می شود و تنها به بيان اين نكته بسنده می گردد که امام(ع) با بيان عبارت:«هذا لله و هذا لكم.» باز بر اين مطلب تأكيد مي فرمايند كه پنهان نمودن "پشمينه پوشي" به خاطر رعايت حال آن دسته ای است كه از دين خدا به احكام ظاهري آن اكتفا نموده، وتحمّل پذيرش احوال و احكام باطني آن بزرگواران را نداشته و ندارند. چنانچه تمام مخالفت هايي كه با "تصوف حقّه" مي شود نیز، از همين تفاوت در ظرفيت ها ريشه مي گيرد. در روایت بعدی نیز بر این نکته عمیق تأکید شده است.

18- «روي أن الرضا(ع) لبس الخز فوق "الصوف". فقال له بعض جهلة الصوفية لما رأي عليه ثياب الخز: كيف تزعم أنك من أهل الزهد و أنت علي ما نراه من التنعم بلباس الخز؟ انكشف(ع) عما تحته فرأوا تحته " ثياب الصوف ".فقال: هذا لله وهذا للناس.»28

«روايت شده است كه رضا(ع) بر "جامۀ پشمين" خود، لباسي از جنس خز مي پوشيد. بعضي از صوفيه كه از جهلۀ ايشان بودند،وقتي لباس خزين را بر تن او ديدند به او گفتند: چگونه  گمان مي كني كه از زاهدان هستي، در حالي كه ما  تو را بهره مند از لباس خزين مي بينيم.(حضرت) لباس خزين خود را كنار زدند، و آنان "جامۀ پشمين" را در زير آن ديدند. پس به آنان فرمودند: اين(جامۀ پشمين) را براي خدا و اين(لباس خزين) را براي مردم به تن كرده ام.»

و بدينسان امام(ع)"پشمينه پوشي" را عملي در راستاي جلب رضايت الهي معرفي مي فرمايند. از اين روايت و روايات مشابه استفاده مي شود كه تقسيم بندي صوفيه به: صوفيه حقّه و صوفيه جهله، از همان عصر ائمۀ اطهار(ع) آغاز شده است. صوفيه حقّه كساني بوده اند كه در عصر ائمه اطهار(ع) تحت امر امام زمان خويش به طي طريقت، بر ميزان شريعت مي پرداخته اند و هنوز هم چنين است. و در آن سوی، صوفيه جهله نيزكساني بوده اند كه يا شريعت مصطفوي را تعطيل مي كرده اند و يا در مقابل امام زمان و انسان كامل عصر خويش مي ايستاده اند و هنوز هم چنين است.

رواياتي در دست است كه ثابت مي نمايد قائم آل محمد(عج) هم در راستاي "سنّت پشمينه پوشي" اجداد مطهّر خويش و در حالي كه لباسي پشمين بر تن دارند، ظهورمي فرمايند و به همين جهت،در دورۀ پس از ظهور، "پشمينه پوشي" – درميان مردم- فراگير و همگاني خواهد شد.

19- حماد بن عثمان روايت كرده است:«كنت حاضراً عند أبي عبدالله(ع) إذا قال له رجل: اصلحك الله،ذكرت أن علي بن أبي طالب(ع) "كان يلبس الخشن"، يلبس القميص باربعة دراهم وما أشبه ذلك ونري عليك اللباس الجيد. قال: فقال له: إن علي بن أبي طالب "كان يلبس ذلك" في زمان لاينكر ولولبس مثل ذلك اليوم لشهر به. فخير لباس كل زمان، لباس أهله. غيرأن قائمنا إذا قام لبس لباس علي و سار بسيرته.»29 

«من نزد امام صادق(ع) نشسته بودم كه مردي به او گفت: خدا شايسته ات بدارد. مي گفتي علي بن ابي طالب(ع) "لباس زبر و آزاردهنده" و پيراهني چهاردرهمي و نظايرآن به تن مي كرد. درحالي كه ما لباسي نيكو برتن تو مي بينيم. حماد مي گويد: (امام) به او پاسخ داد: علي بن ابيطالب آن لباس ها را در زمانه اي مي پوشيد كه پوشيدن چنان لباس هايي عيب شمرده نمي شد. و اگر در چنين زمانه اي، چنان لباسي مي پوشيد انگشت نماي خلق مي شد. درحالي كه بهترين لباس هر زمان، لباس مردم اهل آن زمان است. جز آنكه قائم ما وقتي قيام نمايد، لباس(زبروخشن وآزاردهندۀ) علي را برتن خواهد كرد، و بر سنّت و سيرۀ او خواهد بود.»   

در اين روايت شريف از كلام امام صادق(ع) استفاده مي شود كه "پشمينه پوشي" در عصر رسول اكرم(ص) وعلي(ع) رايج بوده، وبه همين جهت،عيب شمرده نمي شده است. اما به مرور و در اثر سياست هاي غلط خلفاي بني اميه، مسلمانان به تدريج از سنّت هاي نبوي و علوي فاصله گرفته، و ديگر آن سنّت ها را عيب مي شمرده اند. و به همين دليل بوده است كه ائمۀ پس از علي وحسن عليهماالسلام به صورت پنهاني سنّت "پشمينه پوشي" را تداوم مي بخشيده اند.

در هرحال با مطالبي كه عرضه شد، اين مطلب به اثبات رسيد كه "پشمينه پوشي" يكي از حلقه هايي است كه اتصال"صوفيه حقّه" را به ائمۀ اطهار(ع) و شاگردي آنان را نزد ايشان(ع) محرز و حتمي مي سازد. امید است که در آينده نزدیک، بتوان تمامي روايات مربوط به "پشمينه پوشي" ائمۀ اطهار(ع) را به صورتي مستقل مورد تحقیق قرار داد.

والسلام علي من اتبع الهدي


1- پارچۀ زبر و آزاردهنده

2- پارچۀ زبر و آزاردهنده

3- زبر و ضخيم.

4- پلاس،گوني:كه هر دو مويين و مثل پشم، زبر و آزاردهنده اند.

5- نهج البلاغة/خ192

6 – نهج البلاغة/خ160

7 – كافي/ج2/ص450

8 – سوره انعام-آیه152: ما هيچكس را مگر به قدر توانش تکلیف نمي كنيم.

9 – أمالي طوسي/ص531/ح1163- با کمی تلخیص

10 – پشم

11 – مو

12 – أمالي طوسي/ص539/ح1162

13 – وسايل الشيعة/ج3/ص345/ح3

14 – كنزالعمال/ح7797

15 – بحارالأنوار/ج79/ص314/ح14

16 – بحارالأنوار/ج79/ص312/ح14

17 – سوره حديد- آیه16: آيا وقت آن نرسيده است كه قلب هاي مومنان براي ذكر الهي و آنچه از جانب حق نازل شده است خاشع شود.

18 – آداب الصلوة/امام خميني/ص30

19 – همان.

20 – میزان الحکمه/ج 11/باب اللّباس

21 – قرب الأسناد/ص357/ح1277

22 – بحارالأنوار/ج79/ص312/ح14

23 – كافي/ج6/ص442

24 – مكارم الأخلاق/ج1/ص251/ح746

25 – مكارم الأخلاق/ج1/ص220/ح648

26 – عيون اخبارالرضا"ع"/ج2/ص178/ح1

27 – الغيبۀ طوسي/ص246 و247/ح216

28 – بحارالأنوار/ج83/ص222/ح8

29 – كافي/ج6/ص444/ح15