رازِ راز / تفسیر دکتر دینانی از «گلشن راز» – قسمت دوم

dinani.96 razگفتگو از: کریم فیضی

مرکز مداری

* زمان بر اشیا و پدیده‌ها می‌گذرد و باعث گشودگی آنها می‌شود: زمان چو بگذرد بر وی شود باز / همه انجام ایشان همچو آغاز، که در سخن شبستری بسیار جدی است: با مرور زمان، انفتاح روی می‌دهد. نباتات از دریای حیات استفاده می‌کنند ولی به تدریج باز می‌شوند. و سرانجام بازگشت پایان به آغاز است، چون حرکت دوری است.

اگر حرکت دوری نباشد، پایان لزوماً به آغاز بازنمی‌گردد. بماند که اگر حرکت دوری نباشد، چه بسا پایانی در کار نباشد. هستی چون دایره‌وار است، پایان همان آغاز است و ما خط مستقیم نداریم.

* طبق همین تلقی، همه چیز به مرکز بازمی‌گردد:

رود هر یک از ایشان سوی مرکز                                    که نگذارد طبیعت خوی مرکز

درست است. هر چیزی از نقطه‌ای آغاز می‌شود، از مرکز جدا می‌شود و به مرکز بازمی‌گردد. مرکز وقتی طرح می‌شود که هستی را دایره‌وار تصور کنیم. بدون دایره، مرکز بی‌معنی است و ما بدون تصور دایره، تصوری از مرکز نداریم. هستی از دو قوس نزول و صعود تشکیل شده است و همه چیز در این دو قوس به مرکز برمی‌گردد. طبیعت مرکزمدار است؛ همه چیز از مرکز می‌آید و به مرکز می‌رود و عالم مرکز است، چون صعود و نزول دارد به این دلیل که دایره‌وار است. اصل در اشکال دایره است و مرکز متن دایره است.

* بیت بعدی «گلشن راز» را می‌توان از ابیات ماندگار محسوب کرد:

چو دریایی است وحدت، لیک پرخون                              کز او خیزد هزاران موج مجنون!

لازمه مرکز مداری، اعتقاد به وحدت است. تفکر مرکزیت از وحدت است. اگر به وحدت باور نداشته باشیم، نمی‌توانیم مرکز را به عنوان مرکز قبول کنیم. دریای وحدت، دریایی پرخون و پرموج است. دریای بیکرانه‌ای از خون را باید تصور کرد که موج می‌زند و هزاران موج مجنون از آن سرمی‌زند. مجنون در اینجا منفی نیست و علامت سرگردانی و بی‌تابی است. این جنون در اینجا، مرکز دایره وحدت است.

* ابیات بعدی، دربردارنده یا تصویرگر و گزارشگر تصویری دیگر از قطره دریاست که بخش‌های طبیعی و فیزیکی آن غیرقابل اعتنا ولی جنبه‌های حکمی‌ و الهامی‌ و شاعرانه و عارفانه آن بسیار زیباست: 

نگـر تــا قطــره بـــاران ز دریـا                                       چگونه یافت چندین شکل و اسما

بخـار و ابــر و بـاران و نـم و گـل                                            نبات و جانور، انسان کامل

همـه یـک قطـره بـود آخـر در اول                                         کز او شد این همه اشیا ممثل

جهان از عقل و نفس و چرخ و اجرام                          چو آن یک قطره دان، ز آغاز و انجام

اجل چون در رسد در چـرخ و انجم                                       شود هستی همه در نیستی گم

البته برخلاف جنابعالی من اشکالی به طبیعت‌شناسی این ابیات متوجه نمی‌بینم. حرف‌های شبستری درباره دریا و باران شدن قطره کاملاً درست است. می‌گوید: یک قطره باران، راه‌های مختلفی را طی می‌کند و به آسمان می‌رود و سپس به زمین برمی‌گردد و پس از طیّ مراحلی دوباره، موجب پدید آمدن نبات و جانور و انسان و انسان کامل می‌شود. همه موجودات جهان، در اول یک قطره بوده است؛ یعنی بازگشت همه چیز به یک قطره است و همه چیز از آن قطره ممثل شده و پدید آمده است.

ادامه دارد…

منبع: روزنامه اطلاعات