در ذیلِ مطلبی با عنوان «در اطوار وجود» در واقع، شبستری سرنوشت یک قطره از لحظهی پدید آمدن تا لحظهی دریا شدن را بیان میکند که میتوان آن را تصویری از حیات در روزگاران قدیم و بخصوص از منظر طبیعتشناسی حکمای اسلامی ارزیابی کرد. امروزه هیچ طبیعتشناسی چنین تصویری را به رسمیت نمیشناسد و سرنوشت یک قطره در دنیای امروز بالکل عوض شده و به گونهای دیگر روایت میشود که البته علمیاست. اگر درباره این بخش از گلشن راز دیدگاهی دارید، بیان کنید تا برسیم به بقیه مطالب.
گفتگو از: کریم فیضی
اطوار وجود
• در ذیلِ مطلبی با عنوان «در اطوار وجود» در واقع، شبستری سرنوشت یک قطره از لحظهی پدید آمدن تا لحظهی دریا شدن را بیان میکند که میتوان آن را تصویری از حیات در روزگاران قدیم و بخصوص از منظر طبیعتشناسی حکمای اسلامی ارزیابی کرد. امروزه هیچ طبیعتشناسی چنین تصویری را به رسمیت نمیشناسد و سرنوشت یک قطره در دنیای امروز بالکل عوض شده و به گونهای دیگر روایت میشود که البته علمیاست. اگر درباره این بخش از گلشن راز دیدگاهی دارید، بیان کنید تا برسیم به بقیه مطالب.
شبستری میخواهد که با ذکر مثال، اطوار وجود را توضیح بدهد. البته اطوار وجود امری محسوس نیست و یافتنی است. به همین جهت، سخن شبستری در اینجا نوعی تشبیه معقول به محسوس است، چرا اطوار وجود، در عین حال که شهودی است، جنبهی عقلی هم دارد. همانطور که اشاره کردید، سخن شبستری در این تمثیل درباره آغاز و پایان یک قطره است که در اثر تابش آفتاب بخار میشود و به آسمان میرود. تعبیر «سرنوشت یک قطره» که بیان کردید، بسیار رساست و من چیز تازهای نمیتوانم دربارهی تفسیر این مطالب بیان کنم. شبستری براساس هیئت بطلمیوسی از خورشیدی حرف میزند که از چرخ چهارم میتابد و موجب به وجود آمدن حیات و پدید آمدن جماد و نبات و حیوان و انسان میشود و ما باید از آنها عبور کنیم.
• شبستری در عین حال که سیر جسمانی حیات و بخصوص حیات انسانی را بیان میکند، نیمنگاهی نیز به سیر روحانی انسان دارد که میتوان این بخش از سخنش را براساس نظرات فلسفی تحلیل کرد.
فکر میکنم منظورتان اشاره به تعلق نفس به بدن دارد. قدما و از جمله شخص ابنسینا دربارi تعلق نفس به بدن نظرشان این است که نفس بعد از کسب آمادگی و عبور از مراحل خونی و گوشتی و استخوانی، با نفحه الهی، به بدن تعلق میگیرد. تعبیر تعلق نشان میدهد که روح، به بدن وارد میشود. در مقابل ملاصدرا میگوید که: روح هیچوقت به بدن نمیآید و این محال است، چون روح مجرد است. به این جهت، آیات نفحه را به این صورت تأویل میکند که: بدن حرکت جوهری دارد و در این حرکت، از تجسم به تروّح میرود؛ یعنی جسم تعالی پیدا میکند و به مرحله روحانیت میرسد.
• و همین توضیح یا استدلال، پایهای میشود برای باور و نظریهای که با عنوان «جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقا» شهرت عمومی پیدا کرده است.
طبق این نظر، انسان در ابتدا جسم است و چیزی جز جسم نیست ولی بعداً تروح پیدا میکند و روحانی میشود. این سیر در ذیل حرکت جوهری روی میدهد و نظریه ملاصدراست. به نظر من این نظریه از نظرات دیگران بهتر و منطقیتر است. بازگشت روح هم به روح است و خاک هم به خاک برمیگردد. این نظر شبستری در ادامه است ولی من اگر بخواهم نظر خودم را بگویم، معتقدم، هم روح به روح بازمیگردد و هم خاک به روح بازمیگردد. چنین نیست که خاک از خاک باشد. خاک هم از حق است و به حق برمیگردد. در ابیاتی که خواندید، این بیت شبستری که میگوید: همه اجـزای عـالم چـون نباتند / که یک قطره ز دریای حیاتند؛ به نظرم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. طبق این بیت، اجزای عالم مانند گیاهی هستند که میرویند و تکامل پیدا میکنند. حیات دریایی است که هر چیزی یک قطره از آن است.
منبع: روزنامه اطلاعات