مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح چهارشنبه ۹۶/۱/۲۳ – خانم‌ها (فعالیت نو و تجربهٔ پیشین – نمایاندن شادی در چهره)

Hhdnat majzoobaalishah96 04بسم الله الرّحمن الرّحیم

این یک دوازده-سیزده روزی که زندگی‌مان متحول می‌شود، گذشت. دو مرتبه یک زندگی عادیِ همیشگی خواهیم داشت، و امیدوارم که این زندگی جدید با تجربه‌ی زندگیِ قدیم باشد. یعنی آنچه قدیم بوده حالا فکر نکنیم که این عمرمان از دست داده‌ایم. غالباً اینجور می‌کنند اگر نه‌تنها فکر می‌کنند در این ایام، بلکه همیشه در این فکر عمرمان را از دست دادیم. البته اگر این کار، این تشخیص خصوصیت باشد و این بعضی مسائل زندگی را درنظر بگیرد خوب است. برای همان‌هایی را که درنظر گرفته، یک برنامه‌ی جدیدی ایجاد می‌کند. این برنامه‌ی جدید، آن «چهارده به تو» است، می‌گوید: سیزده به در، چهارده به تو. این آن برنامه است. بنابراین برنامه‌ی «سیزده به در» را شما فکر کنید سیزده به در شد، چهاردهی که به تو می‌آید، این چهارده باید مجموعه‌ی تجربیات… باشد. البته ظاهر امر خیلی مقبول به نظر می‌رسد. این است که انسان باید سعی کند شادان باشد و شاد. هم خودش شاد باشد هم ایجاد شادی کند. بعضی چهره‌ها هست که آدم می‌بیند ایجاد شادی می‌شود. بعضی مثلاً فرض کنید شما چهره‌ی زلیخا را دیدید در فیلم یا چهره‌ی حضرت یوسف (علیه‌السلام) را در فیلم دیدید این چهره و قیافه به نظر شما شورانگیز، شادانگیز بیاید. سعی کنید قیافه‌هایتان، قیافه به طور کلی برای مردم شادآور باشد. اما خیلی از موقع‌ها قیافه‌ها هم هست که ظاهرش شادآور نیست ولی در معنا شادآوره. یک قاعده‌ای هست در روانشناسیِ امروز می‌گویند و آن این است که «هر ژست و حالتی که بدنتان بگیرد، روحیه‌تان دنبالش می‌آید.» بنابراین همیشه قیافه‌ی شاد بگیرید. اما شاد هم این نیست که مثلاً بگویید اخم نکنید. همه به من می‌گویند چرا اخم می‌کنی؟ اخم تنها نیست. اخمی که توأم باشد با عصبانیت، با ناراحتی، این‌هاست. که اینها در به‌اصطلاح دید و بازدید، رفت‌وآمدهای معمولی که زیاد هم هست دیده می‌شود. برای اینکه قیافه‌تان شاد باشد همیشه ژست شادی بگیرید. نه آن قدری که چیز باشد، نه آن قدری که خیلی طبیعی باشد. مثلاً شمر را، شمر یک اسم عربی است، اسمی است، به همه‌ی اشخاص می‌توانند. ولی شمر در نظر ما، قیافه‌اش می‌گویند مثل شمر است. شمر را من نمی‌دانم، ندیدمش، برای اینکه خیلی پیش از من بوده، ولی نمی‌دانم چه بوده؟ چه‌جوری بوده قیافه‌اش؟ ولی معمولاً در نظر ما وقتی در تابلوها یا نمایش‌ها شمر را می‌خواهند نشان بدهند با قیافه‌ی ترسناکی نشان می‌دهند. همین جور ابن‌ملجم. اینها در نظر ما قیافه‌ی مبهم نشان می‌دهند، قیافه‌ی ناروا. حالا صحیح یا سقیم بوده، ولی در نظر ما اینجوری است. و در نظر ما هم شمر هر وقت، بعد از این هم هر وقت بخواهد کسی تئاتری بنویسد نمی‌دانم و امثال، نقاشی بکند، شمر را به همین صورت درمی‌آورد و اگر گفتند که: نه آقا شمر این‌جور نیست می‌گوییم: من آن شمر را نمی‌خواهم. شمر را بخواهی و نخواهی اینجوری ولی مع‌ذلک تا حدی که می‌شود روحیه را تغییر داد همین تغییر شکل است منتها قیافه‌ی شاد بگیرید، شادید. قیافه‌ی ناجور بگیرید همان جوری که خودتان که این صورتتان را درآوردید همان جور می‌شوید. به این طریق در این یک راهی‌ست و یک سلوکی‌ست برای اینکه در وقتی… مردم هم از این قیافه، این جور قیافه‌ها، همان جوری که قیافه نشان می‌دهد قضاوت می‌کنند. می‌گویند: فلان کس آدم بداخمی است. می‌روید می‌بینید که بداخمه ولی یک خرده حرف که زد چنان مهربان است که خودتان از تصور غلط ناراحت می‌شوید. اما نه، به همین طریق البته قیافه‌ی شاد بگیرید، قیافه‌ی ناشاد بگیرید که فیلمبردارها اینها، خیلی در این قسمت دقت می‌کنند و یکی از دلایل موفقیت ستارگان سینما و تئاتر و اینها، این است که اینها مطابق فکر و سلیقه‌ی خودشان رُل انتخاب می‌کنند مثلاً خب می‌بینید خیلی که یک دنیایی است مثلاً. در این دنیا که همه رقم چیز هست این آقا فقط این رشته را انتخاب می‌کند و هر رفت‌ و آمد دیگری را طرد می‌کند. حالا معکوسش هم هست. یعنی قیافه‌ی بداخم و چیزی انتخاب کردید، همه‌جا به همان اسم معروف می‌شوند. حالات روحی هم این جنبه‌ی هنریِ هنرمندانی که بازی می‌کنند، جنبه‌ی معکوسش این است که خیلی اوقات قیافه‌گرفتن، مؤثر در شکل می‌شود. این که دیگر خیلی طبیعی است، ما می‌بینیم در… وقتی شما واقعاً عصبانی هستید از یک چیزی، از توی خانواده‌تان عصبانی هستید اینها، قیافه‌ای که نشان می‌دهید یا قیافه‌ای که هست یک جور دیگر می‌شود. همان مقداری که توانسته‌اید آن شکل را عوض کنید همان مقدار موفقیت است… بنابراین توصیه‌ی من این است که همواره این سیزده روزی که گذشت و همه‌اش ما قیافه‌ی شادی می‌گرفتیم به خودمان، همین قیافه را همیشه داشته باشیم تا از دیدار شما، این یک موهبتی است که از دیدار شما دیگران شاد بشوند، سرحال بشوند. اما این حالت در مورد درویش‌ها یک جهت اضافی هم دارد و آن «جهتِ ایمانی» است. خیلی اوقات از بعضی قیافه‌ها نور ایمان تراوش می‌کند. البته تراوش می‌کند تمام نمی‌شود. برای اینکه هر چیزی که تراوش کند تمام می‌شود ولی نه، نور ایمان تمام نمی‌شود. آن دیگر به اختیار خودتان نیست در آنجا باید معکوس باشید یعنی همین جوری که در اینجا، شما مؤمنی به نظر می‌رسید در آنجا هم آدم مؤمنی به نظر برسید و قیافه‌ی ایمانی بگیرید. البته در اینجا یک حالت دیگر هم اضافه می‌شود و آن حالت ریاکاری است یعنی اینکه حالا…

این سیزده روز، در واقع که ما اسمش را گذاشتیم «سیزده به در»، یعنی همه‌ی این سیزده روز، برای اینکه ما روز سیزدهم، آخه روز چهاردهم هم نیست ولی روز دهم یک جزئی است از سیزدهم دیگر. بنابراین آنچه این روز سیزده دارد بین روزهای داخل این سیزده روز تقسیم می‌شود. این است که سیزده روز ما، روز سیزده را هر سیزده روز را جشن می‌گیریم. جشن می‌گیریم برای چی؟ برای اینکه یادمان بیاید که ما این سیزده روز را آزاد بودیم، سرخود بودیم، و به امر خدا اطاعت نکردیم. سیزده روز گذشت و حالا می‌خواهیم‌ بیرونش کنیم. برای بیرون کردنش هم جشن می‌گیریم. آن وقت سیزده را که به‌ در کردیم چهارده به تو می‌شود. اینها فکرهایی است که در ذهن بشر اولیه و بشر وحشی می‌آمده ولی حالا نمی‌دانم به‌عنوان رسوم مانده و به‌عنوان رسم که مانده، آن حالت سیزده به دری که داشتند تمام این سیزده روز باید… بعد روز سیزدهم که به در کردیم دیگر زندگی عادی داریم. امیدوارم که همه‌ی ما سیزده را که به در کردیم یک چهارده بسیار مبارک و صحت این استقبال کنیم.

یک شعری می‌گوید: «کوری ببین عصاکش کور دگر شده». حالا من خودم گوشم سنگین است، این را تازه آوردند که من معاینه‌اش کنم. ان‌شاءالله خداوند هردویمان را خوب کند. من هم خب گوشم… سنگین است. نه اینکه وزن کردم توی ترازو، نه، ولی همین جوری سنگین است و اخیراً خب بیشتر هم شده. در حدود مثلاً ۴۰ سال ۳۶-۳۵ سال پیش که اندازه گرفتند گفتند که نمی‌دانم سی درصد شنوایی‌اش را از دست داده به طور کلی. حالا که دیگر آن مابقی را هم دارد از دست می‌دهد. همین مثل اینکه شما، یعنی علامت این است که خدا به شما علامت داده که هر چه می‌خواهید جار و جنجال کنید بکنید اشکالی ندارد، برای اینکه گوش سنگین است نمی‌شنود. این به نفع شماهاست. بنابراین اگر همین که گفتم  هر چیز، حالاتی که به وجود می‌آورید ژست‌دار، حال هم ایجاد بشود، شما حالا چون ژست این که باید با یک ناشنوا صحبت می‌کنید گرفتید من هم ناشنوا شدم که درست. اگر می‌خواهید که گوش من خوب بشود باید سروصدا نکنید. برای همین چیزهایی که ظاهراً جزئی به نظر می‌رسد کلیدهای حل خیلی قضایا، خیلی از رموزی که برای ما سخت است پیدا می‌شود. خب البته یک دلیل بدنی همه‌ی اینها دارد. هر بیماری‌ای که ما می‌رویم و دکتر معالجه می‌کند یک دلیل بدنیِ بیماری دارد، نه اینکه آن از بین می‌رود یا…، نه، آن هست، منتها با بودن همان، شما باید یک حالات دیگری هم رعایت کنید که زودتر خوب بشوم. ان‌شاءالله.