مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح چهارشنبه ۹۶/۱/۹ – خانم‌ها (بیانیهٔ سال۱۳۹۶ – تبریک و نحوست عدد و وجه استعمال آن در سیزده بدر)

Hhdnat majzoobaalishah96 07بسم الله الرّحمن الرّحیم

البته کسالت بدنی که اگر شَدید باشد اسمش بیماری‌ست طبیعیِ هر بدنی است. هر موجودی که بدن دارد، بدن جاندار دارد، این گرفتاری هم دارد. خب من هم بی‌اجازه‌ی شما کسالت پیدا کردم. و البته در این مدت که آدم کسالت پیدا می‌کند ضعیف می‌شود. از قدیم مَثلی گفتند: “رأی العلیلِ، علیل”؛ نظریه‌ی کسی که بیمار است، علیل است، آن نظریه هم علیل است. یعنی از بیماری‌ای که لطمه می‌زند به چیز پرهیز کند. حالا این را من گرفتم که بعضی‌ها که به هر جهت گفته‌های من را اجرا نمی‌کنند این بهانه داشته باشند. بگویند که من خودم گفتم: “رأی العلیلِ، علیل”. به هر جهت ولی خب موجب می‌شد که من نتوانم آن اخبارِ درستِ راجع به درویش‌ها را درک کنم. درک می‌کردم، هیچ چیزی از نظرم پنهان نمی‌ماند ولی رأی علیل داشتم، درک می‌کردم و رد می‌شدم. و در نتیجه یکی از رسومی که آنجا داشتیم؛ مسأله‌ی پیام یا بیانیه‌ای بود که اول فروردین می‌دهم. این پیام دادن چند حسن داشت: یکی اینکه خب اولِ نوروز است به‌عنوان عیدی که به همه می‌دهیم چهار کلمه حرف حساب می‌گوییم، به امید اینکه شما هم با گوش حساب بشنوید آن حرفِ حساب را و خب وقتی این نبود یک خرده لنگی در زندگی بود. مسأله‌ی دیگر این است که هر سازمانی می‌خواهد نتیجه‌ی کارهای گذشته‌اش را به اطلاع برساند و برنامه‌ی آینده را هم تعیین کند. یعنی «بیلان و برنامه». و این بیانیه هر دو را داشت، هم بیلان را داشت هم برنامه. بیلان البته آن بیلانی که به درد همگان می‌خورد، واِلا بیلانِ این که قطرات باران چقدر بوده به دردتان نمی‌خورد، خصلت خداست، مگر اینکه برای فهم قدرت خداوند و اینکه در یک سرزمینِ خشک مثل ایران، مثل تهران یک همچین… که من این را یادم رفت یعنی توجه هم نداشتم که چون هنوز علیل بودم و آن حدی که “رأی العلیلِ، علیل” ولی الحمدلله حالم خوب شد. عقلی که داشتم تا همان اندازه که داشتم سر جایش آمد نشست. همچنین سیزده بدر خب یک رسمی است که در همه‌ی ایران هست بلکه در همه‌ی این کشورهای فعلی هست که اصلاً لغت سیزده را نحس می‌دانند. البته این رسم از خیلی قدیم است؛ حال نمی‌دانم غربی‌ها از ایران یاد گرفتند و سیزده بدر می‌گیرند یا ایران از غربیه. به هرجهت از هر کدام هستند یک قسمت عمده‌اش از داستان رحلت یعنی شهادت است. نمی‌دانم اسمش رحلت است، شهادت است، چی می‌گذارید. از داستان عروج حضرت عیسی (علیه‌السلام). خود حضرت عیسی خب فرمود: یعنی قرآن از، واقعه را چیز کرد، گفت: ما قتلوه، ولکن شبه لهم، بل رفعه الله الیه، نه کشته شد و نه به دار زده شد بلکه مردم اشتباه کردند. «شبه لهم» یک معنی اینکه یعنی اشتباه کردند، یک معنیش این است که یکی شبیه او پیدا کردند و اعدام کردند. کی باعث این اعدام شد؟ یکی از یاران حضرت به نام “یهودا”. یادتان باشد این یهودا، لغت یهودا، یکی نامِ این شخص بود که خائن بود، یکی نامِ یکی از صحابه‌ی خاص حضرت موسی، که مرد بسیار محترم و چیز بود. این دوتا را با هم اشتباه نکنید چون اسمشان یکی است “یهودا”. و حال اینکه حضرت عیسی خب با وجود اینکه مورد تعقیب بود ولی چیزی نگفت، روی روال خودش گوشه‌ای می‌گرفت عبادتی می‌کرد آنجا. می‌خواستند بگیرندش و اعدام کنند چون لباس معمولی هم داشت مثل همه و در یک حد فقیرانه‌ای که همه همینجور بودند، نمی‌توانستند یکی را بگیرند، تا این آقای یهودا آمد و گفت که: من حاضرم شما صد عدد لیره یا هرچی به من بدهید من عیسی را نشانتان بدهم. قبول کردند دادند. البته این هم از صحابه‌ی خاص بود، جزو حواریون بود، این موردِ اعتماد بود. می‌آمد با حضرت هرجا می‌رفت. این گفت: من جایی که می‌روم امشب عیسی آنجاست. اینها از دورادور نگاه می‌کردند، بعد که رفت به آن بالای آن کوهِ چیز، آمدند و عیسی را شناختند. یعنی دیدند آن نفری که همه بهش توجه دارند این جمع، آن را گرفتند. این روایت آنها است. روایت ما مسلمان‌ها این است که خداوند همان خودِ آن چیز را، همان یهودا را قیافه‌اش را جوری کرد که مردم او را خیال کردند عیسی است. البته قطعاً لباس او لباس فاخری بود ولی لباس عیسی لباس فقیرانه‌ای. آمدند خودش داد زد و گفت: آقا من نیستم عیسی! من آمدم نشانتان بدهم، به حرفش گوش ندادند. گفتند این می‌خواهد در برود. گرفتند بردند، دارش زدند. ولی ما می‌گوییم: گرفتند بعد خداوند این را نجات، خودِ عیسی را بالا برد. چی بالا برد؟ دیگر نمی‌دانم، هر کسی یک جوری می‌گوید. بعضی‌ها می‌گویند به طور طبیعی، به مرگ طبیعی مرد. خب بعد که حضرت عیسی (علیه‌السلام) آمد، مورد حمله و شهادت و این‌ها قرار گرفت؛ شمردند، دیدند سیزده نفر هستند. این‌ها دوازده نفر بودند، بعد که یهودا آمد شدند سیزده تا. گفتند: نفر سیزدهم نحس است، نفر سیزدهمی. بعد که این کار را کردند و به قول مسیحی‌ها عیسی را پیدا کردند و بردند کشتند، یهودا از اولش پشیمان شد، فکر نمی‌کرد که عیسی را اعدام کنند، شاید هم راضی به آن. به هر جهت پشیمان شد و آمد گفت که، هر چه چیز کرد قبول نکردند گفتند: پشیمان شدی خب بیخود پشیمان شدی. این هم ناراحت شد. می‌گویند در بعضی اخبار هست که می‌گویند آمد کنار رود دجله آن صد تا سکه را یکی یکی به دریا انداخت. یک داستان شبیه این داریم در یکی از عرفا که همین جور حالا سکه‌ای چه شد، این سکه را تک تک همین جور صد تا بود مثلاً یا هفتاد تا بود، تک تک انداخت به دریا. گفتند: خب این‌، تو که می‌خواهی بیندازی همه را یکباره بنداز. گفت: نه. من هر بار که یک سکه‌ای را که دوست دارم- چون به هر جهت مال را همه دوست دارند- می‌اندازم به بالا، دهن نفسم را می‌بندم، دندان‌های آن را می‌شکنم. این است که می‌خواهم به جای یک بار، صدبار این کار را بکنم. این است که دانه دانه می‌اندازم. البته این خب یک مرحله بالاتر. به هر جهت این‌ها سیزده شد. بعد از آن رسم شد که سیزده نحس باشد. حالا نمی‌دانم من، ندیدم هم در کتابی که این نحس بودنِ سیزده، قبل از این واقعه‌ی عیسی (علیه‌السلام) هم در ایران وجود داشت؟ نمی‌دانم. به هر جهت از واقعه‌ی عیسی آمده. ما نفرِ سیزدهم را یک حالت تنفری نسبت بهش ابراز می‌کنیم و حال آنکه آن هم عدد که خودش هیچی نیست، می‌گویند: سیزده! هر چه می‌گویند اثری ندارد، نه خوب است یا نه بد. سیزده، سیزدهِ چی باشد؟ سیزدهِ کار خوب باشد؛ مسلّم نمی‌شود گفت بد است، خوب است. اگر هم بگوییم بد است برای اینکه چرا سیزده، خب چهارده‌اش کن. ولی به هر جهت عدد است. عدد نحس نمی‌شود. خودتان فکر کنید که عدد، یک، دو، سه، هر چی، این نحسی ندارد. نه متبرک است نه نحس. به علت این که به یک مسأله‌ای وابسته است از آن مسأله. همین مسأله داستان عیسی (علیه‌السلام) چون مسأله‌ی جالبی بود و وابسته به این سیزده، وابسته به عیسی بود و وابسته به آن کسی بود که عیسی را لو داد او، این به نظر ما سیزده شده نحس. حالا در ایران در واقع اخیراً یک مصرفی پیدا کرده که سیزده بدر، سیزده بدر آمدند اسم گذاشتند و… مردم باید اسم بگذارند. بچه که به دنیا می‌آید در زندگی معمولی، یا پدر یا مادر اسم می‌گذارند، شناسنامه. شما که دوستشان هستید، قوم و خویش هستید بروید به تبریکِ این‌ها و مادر، از شما نمی‌پرسند که اسم بچه را چی بگذاریم؟ به دوستان و این‌ها چرا. ولی هرگز نمی‌گویند: اسمش، چی اسم می‌گذارید که ما بنویسیم؟ می‌گویند: به این‌ها چه؟ پدر یا مادر باید نام بگذارند. به هر جهت ما عملاً در این اواخر اینجور شده که تعطیلات ما عملاً از اول فروردین است تا سیزده فروردین. و سیزده فروردین هم… یعنی این فروردین و عید و سیزده را دو طرفِ واقعه قرار می‌دهند. عید موجب تبرک، شادی و سرور، سیزده موجب ختمِ شادی و سرور. ما برای سیزده هم همیشه اعلامیه‌ای می‌دادیم که او را هم فراموش شده بود. این دو تا اعلامیه یعنی عید و سیزده را یک بیانیه‌ای اخیراً منتشر شد، لابد دیدید هم عید را چیز کردیم. البته وقایع ناگوار و نمی‌دانم اذیت و نگرانی، این‌ها همیشه هست. خداوند آفریده، هست باید تحمل کنید و باید بکوشیم در رفعش. یعنی باید تحمل کنیم، بعد از تحمل موظفیم که در رفعش بکوشیم. حالا ان‌شاءالله امسال سال خوبی باشد، بر ما خوش بگذرد و در راه آنچه خدا خواسته کوشش کنیم.