معرفی خانقاه‌های خراسان و کارکردهای آنها (بخش اول)

نویسنده: فریده داودی‌مقدم

 چکیده

motaleat khorasanبسیاری از بزرگان تصوف در این سرزمین زاده و پرورده شده‌اند و کتاب‌ها و منابع اصیل صوفیه، چون رساله قشیریه، کشف‌المحجوب، طبقات‌الصوفیه، اللمع و… در این منطقه به نگارش درآمده است و نوابغ جهان عرفان چون عطار و مولانا از خراسان بزرگ برخاسته‌اند. همچنین این منطقه از نخستین مراکزی است که خانقاه‌های صوفیه در آن تأسیس و تعالیم متعالی عرفان از این مکان به ارباب سلوک آموزش داده می‌شده است. این پژوهش ضمن معرفی کلی خانقاه و کارکردهای آن در تاریخ تصوف ایران به طور عام، به معرفی خانقاه‌های خراسان و برخی رویکردهای اجتماعی آن به طور خاص می‌پردازد و هدف آن نمایاندن بخشی از تاریخ و فرهنگ غنی خراسان است. یافته‌های پژوهش نشان می‌دهد که خانقاه‌ها، دارای کارکردها و نقش‌های مهم دینی، فرهنگی، حمایت‌گری از فقیران و درماندگان و مسافران و حتی دفاع و مبارزه با ظلم و ستم اجتماعی بوده‌اند و گاهی نیز می‌توانند به عنوان مراکزی برای اشاعه موسیقی قومی و جایگاهی برای انتشار اشعار فارسی و معرفی آداب و رسوم مردم به شمار آیند و سبب بازنمایی معماری و هنر ایرانی گردند و به دلیل تعالیم و برنامه‌های خاص عارفان آزاداندیش در این مکان‌ها به ارباب سلوک، به محلی برای آزاداندیشی و برخورد آراء و اندیشه‌های مذاهب مختلف در دوره خود تبدیل شوند.

 مقدمه‌

 خانقاه‌ها، از مراکز‌ مهم‌ عرفان و تصوف ایرانی و اسلامی بـه شمار می‌رود و توجه بـه آداب و رسـوم، معماری، فعالیت‌های دینی و مذهبی، موسیقی و کارکردهای گوناگون اجتماعی آن، موجب بازنمایی گوشه‌ای از فرهنگ و تمدن ایران است‌. منطقه خراسان از این نظر، به عنوان یکی از قطب‌های خانقاهی و تصوف ایران و جهان عرفان مـطرح بوده است. از این رو، این پژوهش به شیوه اسنادی، کتابخانه‌ای به معرفی‌ این‌ مکان‌ها و کارکردهای مهم و شاخص آنها می‌پردازد.

 سؤال تحقیق دربردارنده این مسألۀ مهم است که خانقاه‌های عارفان دارای چـه ویـژگی‌ها و اثراتی در معرفی فرهنگ و شاخصه‌های‌ ملی‌ و دینی هر سرزمینی بوده‌اند و این ویژگی‌ها در وجه عینی آن، چه کارکردی برای مردم و صوفیان داشته است؟

 هدف تحقیق نمایاندن همین کارکردها بـرای بـناهایی است که از‌ نظر‌ تقدس و اعتبار عرفی و سنتی در نزد مردم همواره مهم و در درجه بالایی قرار داشته‌اند و به زبانی دیگر، بیان چرایی این اعتبار به دلیل کارکردها و نقش خاص خـانقاه‌هـا‌ در‌ طول‌ تاریخ ایران و بهخصوص منطقه‌ی خراسان‌ می‌باشد.

 پیشینه تحقیق

 یکی از جامع‌ترین پژوهش‌ها در موضوع خانقاه، کاتب تاریخ خانقاه در ایران از محسن کیانی‌ است‌ که‌ در آن با اسـتفاده از مـآخذ عـرفانی، به‌ معرفی‌ خانقاه‌های ایـران و خـراسان بـزرگ در قرون اولیه تصوف پرداخته است، اما در آن از خانقاه‌های متأخر در‌ خراسان‌ ذکری‌ به میان نیامده است. همچنین دیگر متون متصوفه و مـقالات‌ دانـشنامه جـهان اسلام و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی که کمابیش بـه مـبحث خانقاه و خانقاه‌نشینان پرداخته‌اند، از منابع‌ و پیشینه‌های‌ این تحقیق محسوب می‌شوند.

 از جمله متون عرفانی مهم و شاخص‌ در‌ مـوضوع خـانقاه و آداب و رسـوم آن، می‌توان به کتاب‌هایی چون طبقات‌الصوفیه‌ی خواجه عـبدالله انصاری‌، ترجمه‌ی رساله‌ قشیریه، مناقب‌العارفین احمد افلاکی، روضات‌الجنات کربلایی تبریزی، نفحات‌الانس جامی‌، فتوت‌‌نامه‌ سـهروردی، اسـرارالتوحید مـحمد بن منور میهنی و مقالات محمدرضا شفیعی کدکنی در باب معرفی شعر‌ و مـوسیقی‌ خـانقاهیان‌ نام برد که در نگارش این مقاله از آنها بهره برده شده است. 
همچنین‌ مهرداد قیومی بـیدهندی و سـینا سـلطانی در مقاله‌ای با عنوان معماری گم‌شده‌، خانقاه‌ در‌ خراسان سده‌ی پنجم، درج در مجله‌ی مـطالعات مـعماری ایـران به بیان کارکردهای معماری خانقاه‌‌ها‌ پرداخته است.

 این موضوع در کتاب‌هایی که بـه مـعرفی فـرهنگ، تاریخ و بناهای‌ خراسان‌ پرداخته‌‌اند، نیز به شکلی پراکنده دیده می‌شود که در ایـن پژوهـش مورد استفاده قرار‌ گرفته‌ است. اما تا آنجایی که نگارنده جستجو کرده اسـت، مـنبعی مـستقل به‌ معرفی‌ خانقاه‌‌های خراسان و کارکردهای اجتماعی آن نپرداخته است.

 معرفی خانقاه

 واژه خانقاه، در منابع مـتعدد بـه‌ صورت‌های‌ گوناگون چون خانگاه، خوانگاه، خانجاه، خونگاه، خورنقاه و جمع آن به اشکال خـوانق‌، الخـوانک‌ و خـانقاهات ضبط شده است (دهخدا، ذیل “خانقاه”) برخی آن را مرکب از واژه خوان به معنای‌ خانه‌، کاروان‌سرا، مـعدب یـا خوان به معانی سفره، طبق و ایوان و پسوندگاه‌ بیرتش‌ به معین جـای و مـکان دانـسته‌اند (کیانی‌ ، ١٣٨٩‌: ٥٧‌ -٥٩).

 از مراکز معادل خانقاه، می‌توان‌ از‌ لنگر به معنای مرکز تغذیه خانقاه (داعی الاسـلام ، ذیـل “لنـگر”)، آستانه (افلاکی ، ١٩٥٩‌، ج ٢: ٨٤‌؛ افشاری ، ١٣٨٢: بیست و نه)، دویره‌ (ابن‌ بطوطه ، ١٣٧٧‌: ١٢٨‌، ١٩٠‌؛ گرایلی ، ١٣٥٧: ٢٥٦)، زاویه (باخرزی ، ١٣٥٣‌: ١٤١‌) و ربـاط را نـام برد. رباط در معنای خانقاه بیشتر در عراق و بغداد‌ رواج‌ داشت و در منطقه فارس هم بیشتر‌ واژه رباط به جـای‌ کـلمه‌ خانقاه به کار برده شده‌ است‌ (آلوسی ، ١٣٩٨ق .: ١١٣).

 از دیگر واژگانی که هم‌ردیـف خـانقاه آمده است، واژه‌ تکیه‌ است که بـه تـدریج از‌ عـصر‌ صفویه‌ از معنی خانقاهی‌ دور‌ می‌شود و به آرامـگاه‌‌هـای‌ علمای عارف و شیعی مذهب اطلاق می‌شود (بهشتیان ، ١٣٤٤: ٤٠؛ کیانی ، ١٣٨٩: ١٠٨). سپس‌ از‌ این مفهوم نـیز فـراتر رفته و با‌ رواج‌ مجلس تـعزیه‌ و روضـه‌خوانی‌ بـه کـانون‌هـایی برای‌ برپاکردن مراسم عزاداری تبدیل مـی‌شـود؛ چنانچه تکیه‌ی استرآباد هم به عنوان خانقاه و هم‌ با‌ داشتن صـحنی بـه نام “صحن تکیه‌” محلی‌ برای‌ بـرگزاری‌ نمایش‌های تعزیه در‌ دوره‌ی سـوگواری بوده است (چلکووسکی ، ١٣٦٧: ١٠٨).

 در اصطلاح صـوفیه و در تـعریفی جامع برگرفته از منابع متعدد‌ تصوف‌ می‌‌توان گفت خانقاه مکانی است برای اقـامت‌ و عـبادت‌ صوفیان‌ مقیم‌ و مسافر‌ که‌ در آنجـا بـه تـعلیم مبانی دین و اصـول طـریقت مشغول بوده و به ریـاضت، مـراقبت و تهذیب نفس و اخذ مبانی تصوف از حدیث و تفسیر و کلمات مشایخ می‌پرداختند.

 خراسان‌، مهد نـخستین خـانقاه‌های صوفیه در ایران

 درباره پیدایش نـخستین خـانقاه، جامی در نـفحات‌الانـس بـعد از بیان این نکته کـه اول‌صوفی، ابوهاشم صوفی بوده است، می‌آورد اولین‌ خانقاهی‌ که برای صوفیان بنا کردند، خانقاهی اسـت کـه در رمله‌ی شام بنا شد و علت آن ایـن اسـت کـه امـیری تـرسا بعد از مشاهده‌ی انـس و الفـت دو تن از اهل‌ طریقت‌ تصمیم می‌گیرد که مکانی برای مصاحبت و عبادت آنها بسازد (جامی ، ١٣٣٦: ٣١-٣٢؛ انصاری ، ١٣٦٢: ٨). بـرخی مـانبع نـیز تأسیس این مکان را‌ به‌ صدر اسلام نـسبت داده‌انـد‌ و آورده‌انـد کـه حـضرت محمد (ص) در مسجد خویش زاویه‌ای معین کرده و از صحابه، طایفه‌ای را به عنوان سالکان طریقت برگزیده بود. این گروه‌ نزدیک‌ هفتاد نفر بودند که‌ در‌ آن زاویه با پیامبر (ص) خلوت‌ها داشـتند و چنان که از این اثر برمی‌آید، خصلت‌هایی چون ایثار و عدم ریاکاری و… چون صوفیان داشتند (عبادی ، ١٣٤٥: ٢٩، ١٤٧). 
اما چنان‌ که‌ می‌دانیم خراسان، خاستگاه مسلک تصوف اسلامی است (نفیسی ، ١٣٤٣: ٢٠) و تـشکیل اولیـن خانقاه‌های منظم همراه با برنامه و شیوه‌های مرسوم صوفیه را به این منطقه نسبت داده‌اند‌. البته‌ لازم به‌ ذکر است در فاصله نیمه دوم قرن دوم تا آغاز قرن چهارم، در برخی از کتاب‌هـای‌ مـربوط به آیین تصوف، به تعدادی صومعه‌های فردی و مسافرخانه‌های‌ رایگان‌ و نیز‌ مراکزی تحت نام رباط و خانقاه از قبیل خانقاه معروف کرخی در بغداد، صـومعه بـایزید بسطامی در بسطام‌، ‌‌خانقاه‌ بوعثمان حـیری در نـیشابور و… اشاره شده، ولی در هیچ یک از آنها‌ به‌ اجرای‌ برنامه‌های خانقاهی اشاره نشده است.

 این مراکز از اوایل قرن چهارم در منطقه خراسان‌ و سپس فارس و حوزه‌ی بـغداد و جـاهای دیگر به وجود آمـده و بـه تدریج گسترش می‌یابد و ضمناً خانه‌هایی‌ نیز‌ برای اجرای هدف‌های خانقاهی وقف می‌گردد (محمود بن عثمان ، ١٩٤٣: ٣٦٩؛ کیانی، ١٣٨٩:(۱۵۱-۱۵۰)

 اولین خانقاه‌های خراسان در نیشابور

 وجود کمیت و کیفیت و پراکندکی خـانقاه‌هـا در سراسر‌ ایران، نشان از نفوذ و بسط تصوف دارد. منابع صوفیه از نخستین خانقاه‌ها در خراسان یاد کرده‌اند. چنان که از خانقاه ابوسعید ابوالخیر در نیشابور به عنوان نخستین خانقاه رسمی‌ یاد‌ شده است (قـزوینی، ١٩٦٠: ٣٦١ -٣٦٢) و در مـتون دیگر از خـانقاه‌های ابوعلی طرسوسی، خانقاه ابوالفضل العمید خشاب و خانقاه محمود در سکه مسیب (قشیری ، ١٣٦١: ١٩) و دیگر خانقاه‌ها در‌ این‌ مـنطقه (میهنی ، ١٣٦٦: ٩٢، ٩٣، ١١٤، ٢٢٢، ٢٣٦، ٢٨٣) یاد شده است . 
بعد از آن هم در دیگر مناطق خراسان و ایران خـانقاه‌هـای مـتعدد در منابع مختلف آورده‌ شده‌ که از نظر اصول کلی تصوف و آداب و رسوم کمابیش با هم یکسان هستند اما آنچـه ‌ ‌کـه گاه آنها را از هم متمایز می‌کند، تفاوت‌هایی است که‌ به‌ واسطه‌ی اقـلیم یـا فـرهنگ آن منطقه‌ با‌ یکدیگر‌ دارند. چنان که می‌توان از خانقاه‌های سرخس و تربت و فرشاد و بوزجان (ژنـده پیل، ١٣٦٨: ٣٧، ١٢٠، ٢٣٤، ٢٨٠، …) و خانقاه‌های‌ طوس‌ (جامی‌ ، ١٣٣٦: ٣٧١، قزوینی، ١٩٦٠: ٤٦٥) یاد کرد.

بنابر‌ نقل‌ بسیاری از متون تـاریخی و متصوفه، اولین خانقاه‌هـای خـراسان در شهر نیشابور به وجود می‌آید. زیرا نخستین حکومت‌ ایرانی‌ پس‌ از اسلام، در آغاز قرن سوم در شهر نیشابور توسط‌ طاهریان بنا نهاده شد و به سبب همین موقعیت، آن شهر مرکز حل و عقد امـور منطقه‌ی خراسان و کانون مسائل‌ علمی‌ فرهنگی‌ اسلامی، از جمله عرفان و تصوف می‌شود. نخستین خانقاه رسمی و دارای‌ برنامه‌ خانقاه، ابوسعید ابوالخیر (٤٤٠ ق .) نسبت داده شده است. البته در منابعی جون اسرارالتوحید و مقدمه‌ی ترجمه رساله‌ قـشیریه‌ از‌ دیـگر خانقاه‌های نیشابور که برخی قبل از خانقاه ابوسعید، تأسیس شده‌ بود‌، اشاره‌ شده است از جمله خانقاه بوعثمان حیری، خانقاه ابوعلی طرسوسی، خانقاه امام قشیری، خانقاه‌ عبدالرحمن‌ سلمی‌، خانقاه سراوی کـه تـوسط ابوعلی دقاق (٤٠٦ ق .) استاد ابوسعید ابوالخیر بنا شده بود و… (کیانی‌ ، ١٣٨٩‌: ١٨٦). 
اما چنان که قبلا گفته شد، نخستین و مهم‌ترین خانقاه خراسان، خانقاه‌ ابوسعید‌ ابوالخیر‌ بود که به دلیل کارکردهای اجـتماعی خـاص و برجسته آن مفصل‌تر به آن می‌‌پردازیم‌ .

خانقاه شیخ ابوسعید ابوالخیر در نیشابور

همان طور که قبلاً هم گفته شد‌، قبل‌ از‌ خانقاه ابوسعید، در نیشابور خانقاه‌های متعددی وجود داشته است. آن چـنان کـه در حـکایتی‌ از‌ اسرارالتوحید در وصف ورود وی به نیشابور، بـرخی از ایـن خـانقاه‌ها‌ به‌ روشنی‌ ذکر می‌شود:

در آن وقت که شیخ ما، قدس الله روحه العزیز، ازین ریاضات‌ و مجاهدات‌ فارغ‌ شد و به میهنه بـاز آمـد و آن حـالت و کشف به کمال رسید، عزیمت‌ نیشابور‌ کرد. چـون بـه دیه باژ طوس رسید، دیهی ست بر دو فرسنیگ شره طابران، درویشی را‌ پیش بفرستاد گفت: «باید که به شهر شـوی بـه نـزدیک معشوق، و گویی دستوری‌ هست‌ تا در ولایت تو آییم؟» و شیخ مـا‌ هرگز‌ هیچ‌ کس را نگفته است که «چنین کن‌ یا‌ چنان کن» گفته است که: «چنین باید کرد و چـنان نـباید کـرد». و این معشوق‌ از‌ عقلاء مجانین بوده است و سخت‌ بزرگوار‌ و صاحب حالتی‌ بـکمال‌ و نـشست‌ او در شهر طوس بوده است‌ و خاکش‌ آنجاست و چون آن درویش برفت، شیخ بفرمود تا اسب زین کردند و بـر‌ اثـر‌ بـرفت و جمع صوفیان در خدمت وی‌. چون به یک فرسنگی‌ شهر‌ رسید، به مـوضعی کـه آن را‌ دو برادران گویند، دو بالاست که از آنجا شهر بتوان دید. اسب شیخ‌ بایستاد‌ و جمع، جمله بـایستادند. چـون آن درویش‌ پیش‌ معشوق رسید، و آنچه‌ شیخ فرموده بود بگفت‌، معشوق‌ تبسمی بکرد و گـفت «بـرو، بگو تا درآید!». چون معشوق در شهر، این سخن بگفت‌، شیخ‌ آنجا، اسب بـراند و جـمع بـرفتند تا‌ در‌ راه آن‌ درویش‌ به‌ شیخ رسید و سخن معشوق‌ برسانید و شیخ هم از راه پیش معشوق آمـد. او شـیخ ما را استقبال کرد و در‌ بر‌ گرفت و گفت «فارغ باش که این‌ نوبت‌ که‌ ایـنجا‌ مـی‌زنـند و جایهای دیگر‌، روزی‌ چند را، با درگاه تو خواهند آورد». 
شیخ از آنجا بازگشت و به خانقاه استاد احـمد – کـه‌ قدمگاه‌ شیخ‌ بونصر سراج بود – فرود آمد و استاد بواحمد‌ شیخ‌ ما‌ را‌ مـراعات‌‌هـا‌ کـرد و چند روز او را به طوس نگاه داشت و شیخ را در خانقاه خویش مجلس نهاد و اهل طوس چون سخن شـیخ بـشنیدند و آن کـرامات ظاهر او بدیدند‌ به یکبار مرید شیخ ما گشتند و قبول‌ها یافت و مـریدان بـسیار پدید آمدند (میهنی ، ١٣٦٦: ٥٦).

ابوسعید در خانقاه خویش، روشی ویژه‌ی خود داشت. بیشتر بر سر منبر شعرهای فـارسی‌ مـی‌خواند. به رقص و سماع نیز می‌پرداخت. انتشار خبر سماع کردن‌هـای او و نـیز بیت فارسی خواندنش در شهر نیشابور، انعکاس شـگفت‌آور داشـت. مـایه‌ی تحریک بسیاری از کسانی‌ شد‌ که بوسعید مـیدان را بـرایشان تنگ کرده بود. بر طبق روایت اسرارالتوحید و نیز اسناد دیگر، شهرت و جاذبه‌ی روزافـزون بـوسعید سبب شد که دشمنان‌ او‌ عـلیه او، جـبهه‌ای متحد‌ تـشکیل‌ دادنـد. مـحضری نوشتند و به غزنین، پایتخت غرنویان فـرستادند. 
گـفتند «در اینجا مردی آمده است که به جای حدیث پیامبر و قرآن ، بر منبر بـیت‌های‌ فارسی‌ می‌خواند و سماع مـی‌کند‌…» و از سلطان در باب او نـظر خـواستند. بعد از مدتی نامه‌ای رسید کـه پیـشوایان فرق بنشینند و در حق او شور کنند. آنچه صلاح دانند در حق او اجرا‌ شود‌. بوسعید بـا کـرامت خویش این توطئه ایشان را بـر بـاد داد. کـاری کرد که هـمه‌ی دشـمنان او به صف ارادتمندان او پیـوستند. داسـتان آن بسیار شیرین و از زیباترین حکایت‌های‌ این‌ کتاب است‌. بعد از این ماجرا، دیگر همه‌ی دانـشمندان و مـخالفان او تسلیم وی شده بودند. او فرمانروای معنوی نـیشابور‌ بـود و همه‌ی حـکام و فـرمانروایان بـه او و به خانقاه او تبرک مـی‌جستند‌ (شفیعی‌ کدکنی ، ١٣٨٨: ١٦- ١٧). 

مورخان تصوف و کسانی که به زندگینامه‌ی بوسعید پرداخته‌اند، اکثریت براین عـقیده‌انـد ‌‌که‌ بوسعید به وجود آورنده‌ی نـظام خـانقاه اسـت. او بـا شـرایطی که در محیط‌ اجـتماعی‌ عـصر‌ او وجود داشته، توانسته است تغییراتی در نظام خانقاه ایجاد کند (همان : ٢٠).

از شاخصه‌‌ها و کارکردهای مهم خانقاه بـوسعید ایـن بـوده است که بنابر بسیاری ازحکایت‌‌های اسـرارالتوحید کـه در‌ وصـف‌ حـالات و کـرامات و مـاجراهای خانقاه ابوسعید نوشته شده است، خانقاه وی به مرکزی برای مبارزه با ریاکاری، قشری‌گرایی افراطی و تعصب فرقه‌های مذهبی و دینی و همچنین جایگاهی برای عدالت‌خواهی و رفـع‌ مظالم از مردم بوده است. بسیاری از مردم برای رفع مشکلات خود از قبیل مشکلات مالی و برای گرفتن وام به خانقاه بوسعید می‌رفتند و در مقابل بسیاری از آنها نیز‌، کمک‌های مالی خود را به عـنوان فـتوح به این خانقاه می‌بخشیدند.

از جمله نقش‌های ویژه‌ی رهبران تصوف در خانقاه، همین تعلیم و ترویج رفتارهای غیرمتعصبانه، انسان‌دوستی و آزادنگری به‌ اهل‌ سلوک بوده است. از این رو، برخی از محققان بـه خـانقاه‌ها به عنوان مکانی برای آزاداندیشی می‌نگرند. چنان که باستانی پاریزی (١٣٥٧: ٤٥) می‌آورد که از‌ جهت‌ اعتقادی، در تمام دوره‌های تاریخ، خانقاه در برخورد عقاید و آراء تـنها جـایی بوده است که بی‌طـرف مـی‌مانده یا به صورت نیروی سوم کوشش می‌کرده، از‌ میزان‌ تعصبات‌ طرفین بکاهد و آتش حرارت آن‌ها‌ را‌ فروتر بنشاند. 

از مصادیق بارز این کارکرد، خـانقاه ابـوسعدی در نیشابور بوده است کـه در حـکایات متعددی در اسرارالتوحید، انعکاس یافته‌ است‌. او‌ با تساهلی خاص با تمام ارباب فرق و مذاهب‌ برخورد‌ کرده و هرگز برای تعصب‌های تند و تیز روزگارش، جایی در اندیشه‌ی خویش باقی نگذاشته است. عصر بـوسعید، عـصر تعصب‌ها‌ و جدل‌های مذهبی بوده است. 
او در نیشابور که مرکز این‌ گونه ستیزه‌جویی‌های تند و افراطی بوده زیسته. با این همه از رفتن به کلیسای ترسایان امتناع نداشته‌ و از‌ اظهار‌ مـهربانی بـا یهودیان و گـبران و دوستی و آشنایی با ایشان پرهیز نمی‌کرده‌ است‌ (شفیعی کدکنی ، ١٣٨٨: ١٨).

ادامه دارد…

منابع:

آلوسی، عادل کامل (١٣٩٨ ق .). الربط البغدادیه فی التاریخ و الخطط المورد، ج ٧. بیروت: چاپ بیروت. 
ابن بطوطه، محمد بـن‌ عـبدالله‌ (١٣٣٧). سفرنامه‌ ابن بطوطه. ترجمه محمدعلی موحد. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 
افشاری، مهران (١٣٨٢). فتوت‌نامه‌ها و رسائل‌ خاکساریه (سی رساله ). تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 
افلاکی، شمس‌ الدین‌ احـمد‌ (١٩٥٩). مـناقب العارفین. تـصحیح حسین یازیجی. آنکارا: انجمن ترک آنقره. 
انصاری ، عبدالله بن محمد (١٣٦٢). طبقات الصوفیه‌. ‌‌تصحیح‌ محمد سرور مولایی. تـهران: توس. 
انصاف پور، غلامرضا (١٣٨٣). تاریخ و فرهنگ زورخانه و گروه‌های‌ اجتماعی‌ زورخانه رو. تـهران: نـشر اخـتران. 
باخرزی، ابوالمفاخر یحیی (١٣٥٣). اوراد الاحباب و فصوص الآداب. به اهتمام‌ ایرج افشار. تهران: دانشگاه تهران. 
باستانی پاریزی، محمدابراهیم (١٣٥٧). نای هـفت ‌ ‌بـند (مجموعه‌ مقالات تاریخی و ادبی). تهران‌: مؤسسه‌ مطبوعاتی عطائی. 
بقیعی، غلامحسین (١٣٧٣). مزار میر مـراد. تـهران: گـوتنبرگ. 
بهشتیان، عباس (١٣٤٤). بخشی از گنجینه آثار ملی مربوط به شهر اصفهان. تهران: حبل المتین. 
جامی، مـولانا عبدالرحمن بن احمد (١٣٣٦‌). نفحات الانس من حضرات القدس. به تصحیح و مقدمه مهدی تـوحیدی‌پور. تهران: کتابفروشی محمودی. 
چـلکووسکی، پتـرجی (١٣٦٧). تعزیه (نیایش و نمایش در ایران ). ترجمه داود حاتمی. تهران: علمی و فرهنگی. حقیقت ، عبدالرفیع (١٣٧٢‌). تاریخ‌ عرفان و عارفان ایرانی. تهران: کومش.
خواندمیر، غیاث الدین (١٣٣٣). حبیب السیر فی اخبار اولادالبشر. به تصحیح جلال الدین همایی. تـهران: کتابخانه خیام. 
داعی السلام، محمدعلی (١٣٦٢). فرهنگ نظام. تهران: [بی‌ نا]‌.
دهخدا، علی اکبر. لغت نامه ، ج ٦. ذیل “خانقاه”.
رسایل جوانمردان (مشتمل بر هفت فتوت نامه ) (١٣٥٢). با تصحیحات و مقدمه‌ی مرتضی صراف و مقدمه‌ی هـانری کـربن. تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهش‌های علمی‌ در‌ ایران. 
ریاض، محمد (١٣٨٢). فتوت نامه، به اهتمام رساله فتوتیه میر سیدعلی همدانی. 
به اهتمام عبدالکریم جربزه دار. تهران: اساطیر.
ژنده پیل، احمد جام (١٣٦٨). انس التـائبین. تـصحیح و توضیح‌ علی‌ فاضل‌. تهران: چاپخانه حیدری. 
سنایی غزنوی‌، ابوالمجد‌ مجدود‌ بن آدم (١٣٤١). دیوان سنایی غزنوی. تصحیح محمدتقی مدرس رضوی. تهران: دانشگاه تهران. 
سهروردی، عمر بن محمد (١٣٥٢). فتوت نامه دیگری‌ از‌ شـیخ‌ شـهاب‌الدین عمر سهروردی. در: رسایل جوانمردان (مشتمل‌ بر‌ هفت فتوت نامه). با تصحیح مرتضی صراف. تهران: انستیتوی فرانسوی پژوهش‌های علمی در ایران. 
سیدی، مهدی (١٣٨٢). سیمای‌ تاریخی‌ فرهنگی‌ مشهد. مشهد: نـشر آوام؛ شـهرداری مـشهد، معاونت فرهنگی و اجتماعی. 
شفیعی‌ کـدکنی ، مـحمدرضا (١٣٨٣). “راه‌هـای انتشار یک شعر در قدیم”. مجله بخارا، ش ٣٦ (خرداد): ٣٦-٦١. 
—— (١٣٨٤). نوشته‌ بر‌ دریا‌، از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی. تهران: سخن. 
—— (١٣٨٨). آنسوی حرف و صوت‌ (گزیده‌ اسـرارالتوحید). تـهران: سـخن. 
عبادی ، قطب‌الدین ابوالمظفر (١٣٤٥). التصفیه فی احوال المـتصوفه (صـوفی‌نامه). به اهتمام‌ غلامحسین‌ یوسفی‌. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. 
عوفی، سدیدالدین محمد (١٣٥٣). جوامع الحکایات و لوامع الروایات‌. تصحیح‌ مظاهر‌ مـصفا. تـهران : بـنیاد فرهنگ ایران. 
غزنوی، خواجه سدیدالدین محمد (١٣٤٥). مقامات ژنده پیل (احـمد‌ جام‌). تهران‌: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
قزوینی ، زکریا (١٩٦٠). آثارالعباد و اخبارالبلاد. بیروت: چاپ بیروت. 
قشیری، عبدالکریم‌ بن‌ هوازن (١٣٦١). تـرجمه رسـاله قـشیریه. با تصحیحات و استدراکات بدیع الزمان فروزانفر. تهران: علمی‌ و فرهنگی‌. 
قصابیان‌، مـحمدرضا (١٣٧٧). تـاریخ مشهد (از پیدایش تا آغاز دوره افشاریه). مشهد: انصار.
قیومی بیدهندی‌، مهرداد‌؛ سلطانی، سینا (١٣٩٣). “معماری گم شده، خـانقاه در خـراسان سـده پنجم”. مطالعات معماری‌ ایران‌، ش ٦ (پاییز‌ و زمستان ): ٦٥-٨٥.
کربلایی تبریزی، حافظ حسین (١٣٨٣). روضات الجـنات، جـزء اول و دوم. بـا مقدمه‌ و تکمله‌ و تصحیح و تعلیق جعفر سلطان القرائی. تبریز: ستوده. 
کربن، هانری (١٣٦٣). آیین جوانمردی‌. تـرجمه‌ احـسان‌ نـراقی. تهران: نشر نو.
کیانی، محسن (١٣٨٩). تاریخ خانقاه در ایران. تهران: طهوری. 
گرایلی، فریدون‌ (١٣٥٧‌). نیشابور‌ شـهر فـیروزه. مشهد: دانشگاه فردوسی. 
محمود بن عثمان (١٣٥٨). فردوس المرشدیه فیاسرارالصمدیه‌ . تهران‌: طهوری. 
مقری، اصـغر (١٣٥٩). بـناهای تـاریخی خراسان. مشهد: اداره کل فرهنگ خراسان. 
میهنی، محمد بن منور‌ (١٣٦٦‌). اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابـی سـعید. به تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران‌: سخن‌. 
نفیسی، سعید (١٣٤٣). سرچشمه تصوف در ایران‌. تـهران‌: فـروغی‌. 
نـیرومند، کریم (١٣٦٤). تاریخ پیدایش تصوف و عرفان‌ و سیر‌ تحول و تطور آن. زنجان: کتابفروشی ستاره. 
همایونی، مسعود (١٣٧١). تاریخ سـلسله‌هـای طریق‌ نعمت‌اللهیه در ایران. تهران: بنیاد‌ عرفان‌ مولانا.