مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه)، مجلس صبح شنبه ۹۵/۱۱/٩ – آقايان (قابليت استناد اشعار- طبقات شعرا)

Hhdnat majzoobaalishah44بسم الله الرحمن الرحیم

شعر که در زبان فارسی اینقدر متداول شده که بیشتر از همه‌ی زبان‌ها شاید بشود گفت؛ از این زبان‌هایی که ما می‌شناسیم. این به واسطه‌ی آن نظم و ریتمی است که در خودِ شعر هست یعنی معنای شعر را روشن‌تر می‌کند. در واقع مثل این که هم معنایش می‌کند و هم یکی دیگر هم کمکش می‌کند. این در زبان فارسی هم بیش از همه‌جا است. منتهی از این ریتم بودنِ اشعار و نظمی که در کلمات دارد، مردم دیگر – که زنان و مردانی باشند – آنها هم از این برای بیان عقاید استفاده کرده‌اند. و حتی در مورد تفسیر قرآن یادم می‌آید مرحوم آقای طالقانی در این کتاب «پرتوی از قرآن» نوشته: که آن ریتمی که در آیات قرآن هست، آن ریتم خودش جذب می‌کند. مثل یک نحوه موسیقی است که موسیقی توأم می‌شود. ولی مع‌ذلک از همین نزدیک بودنِ اینجور اشعار با مطالب عرفانی سوءاستفاده‌هایی یا اشتباهاتی هم می‌شود که خیلی‌ها جزو شعرا مثلاً شاید نباشند یا شاید شاعر باشند ولی از عرفان هیچ سرشان نمی‌شود می‌بینیم این اشعار را عارفانه می‌گویند. آن اشعار در واقع استفاده از معنای سایر اشعار است و خودشان یک چیزی… بنابراین ما باید تشخیص بدهیم کدام یکی از این اشعار را می‌توانیم استناد کنیم و بگوییم. اشعار سعدی غالباً قابل استناد است برای اینکه خود سعدی هم حرف لَغوی هرگز نگفته. یک شعری می‌گوید:

در  کلاه  فقر  می‌باید  سه تَرک

ترک دنیا ترک عقبی ترک ترک

البته این کلاه‌هایی که قدیم داشتند، خب خط‌کشی سرش بود. کلاه‌های ترمه یا غیر از این. و برحسب نظر خودش، صاحب‌کلاه، تعداد ترک‌ها مثلاً بعضی‌ها پنج‌ترک است یعنی توسل به پنج‌تن آل عبا دارد که «شاه نعمت‌الله ولی» خب شنیدید که همه‌جا برای اینکه بفهماند که درویش‌های نعمت‌اللهی، شیعه‌ی دوازده‌امامی هستند کلاه دوازده‌ترک رسم کرده که خودِ «حضرت شاه نعمت‌الله» هم در عکس‌هایی که هست… یکی از این اشعاری که خودِ حضرتش (شاه نعمت‌الله ولی) زیاد می‌خواند، همین شعر است. ظاهراً معنایش خب خیلی ساده است. در کلاه فقر می‌باید سه ترک؛ یعنی اگر کلاهی به لحاظ فقر می‌سازید، این البته توجه کنید به زمانِ گفتن این شعر، یعنی در دورانی که کلاه و لباس آن جور بوده. می‌گوید در این کلاه فقر می‌باید سه ترک؛ تنها این نیست که ترک دنیا بکنید. بلکه ترک دنیا، ترک عقبی، ترکِ ترک. ترک یعنی چه؟ ترک یعنی ترک کردن، رها کردن. البته لغت «ترک» برای همین ترک کلاه به کار می‌رود ولی در ادبیات، ترک یعنی «طرد کردن». درجات محبت را از لحاظ روانشناسی تقسیم‌بندی کرده‌اند. یک کسی که حاضر است جان خود را فدای یک هدفی بکند، حالا این هدف گاهی ممکن است هدفِ معنوی باشد و طولانی باشد مانند: جنگ مقدس یا هر جنگ‌های دیگری از این قبیل. بعضی شعرها هم یعنی غزلیات جداگانه‌ای است. هیچیک از این اشعاری که گفته شده، نظریه‌ی این شاعر نیست. از خصوصیات عشق در درجه‌ی اعلی این است که «حاضر است صاحبِ آن یک مقداری از مایملک خود را چه مایملک مالی باشد، چه مایملک فکری و روحی باشد، اینها را به دیگری ببخشد. در این صورت خب به این عاشق می‌شود گفت: جانباز. برای اینکه حاضر است از عزیزترین چیزش بعد از جان بگذرد. ولی به هر شاعری نمی‌شود گفت: جانباز. در شعر خیلی‌هایشان به جان بازند ولی در معنا نیستند. حالا در ایران هم در نزد ما عرفا، شیعه در علمِ ظاهریِ خودش جانباز است. مثل شهدایی که می‌بینیم، شهدای… یا غیرِ آن که می‌بینیم اینها حاضر هستند… «ترکِ ترک» حالا این مرحله‌ی آخریِ شعر است. یعنی کسی برای خاطر محبوبش، یا جذب می‌کند محبوب را، و یا دفع می‌کند به طور کلی دفع می‌کند.