مکتوب فرمایشات حضرت آقای حاج دکتر نورعلی تابنده (مجذوبعلیشاه) مجلس صبح چهارشنبه ۹۵/۱۰/۲٩ خانم‌ها (تولد و مقتضيات سنین بلوغ – سرور و شادی)

Dr Noor Ali Tabandeh Majzoub Alishah 155بسم الله الرحمن الرحیم

این جشن تولد گرفتن و تاریخ تولد، در ایران به این صورت رسم نبود، منتهی مخلوط شد دیگر حالا این صورت و وضعیتی که در قدیم بود و وضعیت حالا اینجوری شد. خودم یادم می‌آید که تا بچه بودیم و خیلی کوچک، در دِه زندگی می‌کردیم و معلم و تربیتِ ما فقط به‌واسطه‌ی رفتارِ پدر و مادر بود که الحمدلله خیلی خوب بودند و از من بهتر بودند. این است که من باید شکرگزار باشم که خداوند این وضعیت را فراهم کرد. منتهی ایشان طبق رسم قدیم و همین توصیه را هم به همه می‌کردند که “تاریخ تولد بچه‌ها را یک جایی که از بین نمی‌رود ثبت کنند” و چون معمولاً مردم قرآن‌ها را خیلی حفظ می‌کردند غیر از آنکه می‌خواندند، البته حالا متأسفانه نه حفظ می‌کنند و نه می‌خوانند، ولی نه آن وقت‌ها حتی وقتی که قرآنی تکه تکه و پاره پاره هم می‌شد و کهنه می‌شد و دیگر نمی‌شد [خواند] ولی ورقه‌هایش را نگه می‌داشتند. و در این ورقه‌هایی که اینها نگه می‌داشتند خب به خط خودِ پدر یا مادر یا نزدیکترین کسی که این کودکِ تازه و نوزاد را باید حفظ کند مشخصاتش نوشته بود. الان قرآنی هست که خب اسامی من و تمام برادرهایم را نوشته. خودِ حضرت صالحعلیشاه با خطِ خودشان مرقوم فرمودند. البته  معمولاً هم برای هر کدام یک اظهار لطفی، اظهار محبتی در آن بود. این تاریخ تولد می‌مانَد، برای اینکه ما در شرع جز چند مورد راجع به سن و تاریخ تولد کاری نداریم. یکی اینکه از وقتی بچه به دنیا آمد معمولاً پسر تا نُه سال، دختر تا بیشتر، پانزده سال، البته من نمی‌دانم این مبنای این سن از کجاست؟ چون در نظر فقهای مختلف- فقهای شیعه و سنی و غیره- خیلی اختلاف هست که یک مرتبه من راجع به این بلوغ صحبت کردم و آن اینکه یکی از آقایان فقها که “حاج صانعی” همه می‌شناسید، مرد فهمیده و دانشمندی است، نوشته: من مجال نکردم بپرسم که منبع چطور اختلاف دارد با آنهای دیگر؟ می‌فرماید که: برای دختر چند بلوغ می‌شود حساب کرد و باید توجه کرد؛ یکی اینکه نماز را بخواند. در این نماز خب البته دختر مسلماً از سیزده سال می‌تواند بخواند نماز را و معنایش را هم می‌فهمد، این است که در آن سن بالغ حساب می‌شود. یک سنّی بعداً هست که خودش تشخیص بدهد که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است. مثلاً گوشت گوسفند حلال است، بداند اگر یک جایی گوشت خوک آوردند نخورد و بگوید: این برای ما حلال نیست، و یکی هم سن ازدواج حتی سن عقد و عروسی را ما جداگانه ذکر کردیم. همان سنین هفده و هجده سالگی است، که این تقسیم‌بندی به نظر من کاملاً منطقی بود و در ایران بخصوص خیلی جالب بود. ولی البته یک نظری یک چیزی هست که باید قبل از هر حسابی راجع به هر سن، راجع به وضعیت خودِ کودک نگاه کرد. مثلاً چند سال پیش در روزنامه در خبرهای خارجی دیدم که در آفریقا  کشیده بود یک خانمی که نوه دارد، نوشته بود که دختر در سن نه سالگی بچه آورده. البته این در آنجا مانعی ندارد و بستگی به سلامتِ آنها است. ولی فرضاً در کشورهای سردسیر و در مناطق سردِ سایر جاها همچین چیزی نیست. دختر سیزده‌ساله بچه حساب می‌شود اصلاً. از قیافه‌اش معلوم هست. به هر جهت برای شناخت همین بلوغ، آنهایی که بلوغ را از روی سن تشخیص می‌دهند، تشخیص سن لازم است، و به این دلیل هم لازم است که تاریخ تولدش را بدانند. این است که این رسم از قدیم ایجاد شده و هنوز هم هست و پدر و مادرها غالباً تاریخ تولد بچه‌هایشان را می‌نویسند. خب این خیلی خوب است. ولی اضافه بر اینکه به‌عنوان جشن بگیرند نه! این هم خب مانعی ندارد چون هر روزِ بشر خداوند یک نعمت جدیدی می‌دهد و آن نعمت عبارت از نعمت سلامتی و حیات است. این نعمت را مرتباً هر روز خداوند می‌دهد، کما اینکه الان که ما اینجا هستیم هر کدام ما که حساب کنیم خداوند این نعمتِ امروز را به ما داده، دیروز هم داده بود و برای این نعمت خوشحال بودن و جشن گرفتن مانعی ندارد. بعلاوه جشنی که برگردد به خود انسان، در صورتی که متوجهِ حکمتِ آن و تاریخچه‌ی آن باشد. همانجوری که صحبت شد احکام شرعی هم مبتنی بر سُرور و شادی است، نه مبتنی بر عزا. عزا که می‌گیریم در  این مواردِ خیلی کمی است و خیلی کوتاه. اصل بر سرور است و شادی. حالا از این جهت هم من از همه خانم‌ها و اخوانی که محبت کردند به هر عبارتی، هدیه‌ای لطف کردند یا نامه‌ای نوشتند یا هر کاری، تبریک گفتند خیلی متشکرم. و ان‌شاءالله بر شما هم متبرک باشد که در این سنّتان فعلاً در آمادگی که خداوند آفرید، رشد کردید، در این آمادگی خداوند شما را از شیطان و از ناراحتی‌های شیطان حفظ کند. ان‌شاءالله. خیلی متشکرم، من همین تبریکی که امروز گفتم، به عنوان جواب تبریکاتِ خودتان حساب کنید و من را معاف بدارید از اینکه جداگانه کاغذی بنویسم. برای اینکه خط، خط نوشتن، به اصطلاح سواد که همگانی است، دیگر حالا همه باسوادند، کاغذ قلم هم که فراوان است، بنابراین میل پیدا می‌کند شخص، هوس می‌کند نامه‌ای بنویسید ولی خب مفصل درمی‌آید. به هر جهت از این جهت خیلی متشکر و همان جوابی هم که من دادم به نظرِ من کافی به نظر می‌رسد یعنی در چنین مجلسی صاحب مجلس ما خداوند است. بنابراین از همه متشکرم و همین را به عنوان پاسخ قبول کنید. بنابراین شما هم شاملش هستید. یکی از بزرگان به نظرم “اویس قرن” بود که در “تذکرةالاولیاء” نوشته که عده‌ای از صحابه‌ی خاصِ پیغمبر که تعریف اویس را بارها از پیغمبر شنیده بودند گفتند: برویم زیارت. آمدند اویس را ببیند از او چند تا سؤال کرد و گفت که: من را دعا کن آن آخر. گفت: خیلی خب من که دعا می‌کنم من می‌گویم: “اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات”، همه‌ی مؤمنین و مؤمنات را دعا می‌کنم، تو هم سعی کن جزو مؤمنین باشی تا دعای من… اگر هم جزو مؤمنین نباشی دعای من فایده ندارد. ولی به هر جهت من دعای خودم را می‌کنم حالا خداوند ان‌شاءالله قبول کند.